ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  احمدی نژاد
روان نا متعادل رئيس جمهور ايران
 
 
 
 

 

دوازدهمين اجلاس ماهانه ی بنياد باران با موضوع «نگاهی به سياست خارجی دولت نهم» با سخنرانی محمد صدر و با حضور محمد خاتمی و اعضای بنياد برگزار شد. دراين اجلاس صدر طی سخنانی گفت:

 

موضوع سخنان من نگاهی به سياست خارجی دولت نهم است. ، چند ويژگی برای سياست خارجی دولت نهم و بخصوص شخص آقای احمدی نژاد ذکر می کنم. تاکيد هم می کنم که اين موارد سياست های شخص آقای احمدی نژاد است و نه دولت. چون ايشان شخصا تصميم می گيرد و سپس اجرا می کند. همانگونه که در تمام بخش های دولت کارشناسان نقشی در تصميم گيری ها ندارند، در سياست خارجی هم واقعا اينگونه است. يعنی رئيس جمهوری سياست ها را شخصا ابلاغ می کند و در نهايت اجرا می شوند. اولين ويژگی سياست خارجی آقای احمدی نژاد «نگاه غيرعلمی و توهم آلود به سياست خارجی همراه با خودشيفتگي(نارسيسيزم)» است. اين ويژگی، ويژگی ای است که فرد خويش را محور جهان می بيند. مسئوليت پيامبری و امامت و... برای خود قائل است و فکر می کند که دنيا منتظر اين است که وی نسخه هايی برای نجات بشريت ارائه بدهد. آقای احمدی نژاد بطور مثال می گويد: «من به شما بشارت می دهم که دنيا در حال تغييراست و بزودی اتفاقات مهمی خواهد افتاد.» يا می گويد: « ما بايد برای دنيا فکری بکنيم.» اينگونه کلام نه سخن رئيس جمهور است، نه حرف يک وزير خارجه است و نه اصلا گفتمان يک سياستمدار است. اين بيان پيامبر يا امام و يا رهبری نظام. اين نوع کلام به هيچ عنوان در چارچوب بيان سياستمداران نمی گنجد. همانگونه که شرح آن رفت،علت اين مساله توهم است. نمونه عينی آن هم بعد از سفر اول آقای احمدی نژاد به سازمان ملل بود که وقتی ايشان از آن سفر بازگشت، موضوع هاله نور را مطرح کرد و يا ادعاهايی از اين قبيل که هنگام صحبتهايم کسی پلک نمی زد و... . نمونه عينی ديگر اين مسئله در نامه به روسای جمهور کشورهاست. اگر متن اين نامه ها را نگاه کنيد، متنی سياسی يا ديپلماتيک نيست. اينکه رئيس جمهور کشوری برای رئيس يک کشور ديگر نامه بنويسد و طرف مقابل نيز پاسخ آن را ندهد و بگويد که اين نامه اصلا ارزش جواب دادن ندارد، خيلی اهانت آميز است. يا مثلا قضيه ی سخنرانی در دانشگاه کلمبيا را ميتوان مورد اشاره قرار داد. توصيه های فراوانی به وی شد که در آنجا سخنرانی نکند و در نتيجه نيز شاهد توهين های سختی به ايشان بوديم. اين حضور برای اين بود که فکر می کنند از اين طريق می توانند آمريکا را فتح کنند. آقای ثمره هاشمی مشاور ارشد رئيس جمهوری که نقش بسيار مهمی در اتخاذ تصميمها در سياست خارجی دارد، اخيرا گفته است که سياست خارجی دولت نهم «رحمه للعالمين» است و... . اين سخن نيز ناشی از همان توهم است.

ويژگی دوم سياست خارجی آقای احمدی نژاد «عدم شناخت از محيط بين الملل و استفاده نکردن از کار کارشناسی وزارت خارجه و ساير بخش ها»ست که ناشی از جهل مرکب می باشد؛ يعنی اينکه کسی نمی داند که نمی داند و در نتيجه از کسی هم نمی پرسد. مثلا ايشان می گويد قطعنامه کاغذ پاره ای بيش نيست. يا مثلا می گفتند، پرونده از آژانس به شورای امنيت نمی رود. وقتی هم که رفت، گفتند که قطعنامه ای صادر نمی شود که البته صادرشد. در اظهاراتی ديگر ايشان يکبار پيشنهاد دادند که برای انتخابات آمريکا ناظر بفرستيم. يکی از موارد مهم ديگر که باعث اهانت به رئيس جمهور ايران شد، پيشنهاد تغيير ارز اوپک از سوی وی و رئيس جمهور ونزوئلا برای مخالفت باآمريکا بود که با مخالفت مواجه شد. در مقابل اين پيشنهاد، ملک عبدالله پادشاه عربستان که فرد بسيار مودبی است، گفت: «اوپک همواره با خردمندی و ميانه روی رفتار کرده و به اين روش خود ادامه می دهد.» پس از آنکه برای اولين بار وزرای خارجه و دفاع آمريکا همراه يکديگر به منطقه آمدند و اعلام شد که قصد دارند درظرف بيست سال، 100 ميليارد دلار به اسرائيل و کشورهای عربی اسلحه بفروشند، آقای احمدی نژاد در يک موضع گيری گفت: «ما نگران اين مساله نيستيم، چون اعراب برادر ما هستند.» در حالی که اين همه سلاح تهديدی جدی برای ايران است ومسابقه ی تسليحاتی را تقويت می کند. جالب است، اسرائيل که هميشه نسبت به اين اقدام حساس بود، حال می گويد اين اقدام آمريکا قابل درک است. دو روز قبل ازبرگزاری اجلاس آناپوليس که در راستای تغيير استراتژی آمريکا برگزار شد)زيرا قبل از آن قضيه ی فلسطين کنار گذاشته بود) رئيس جمهور کشورمان با پادشاه عربستان و رئيس جمهور سوريه تماس می گيرد و تقاضا می کند تا در آن اجلاس شرکت نکنند. در نهايت آنها به اين توصيه اعتنا نکردند. لازم به توضيح است که سوريه با وجود آنکه دوست خوب جمهوری اسلامی ايران است، از زمان حافظ اسد درگيرمذاکره با اسرائيل بوده است. سومين ويژگی سياست خارجی آقای احمدی نژاد «احساس انزوا و انجام سفر به هر قيمت برای خروج از اين انزوا»ست. در اکثر سفرهای ايشان عرف ديپلماتيک رعايت نمی شود. بطورنمونه، اولين سفر ايشان به قطر برای افتتاح بازيهای آسيايی در حالی انجام شد که هيچکدام از سران کشورهای آسيايی وحتی عربی در آن حضور نداشتند؛ ضمن آنکه به فرهنگ و تمدن ايرانی احترام گذاشته نشد و همچنين سفر به ابوظبی و امارات اقدام مناسبی نبود. بعد از آن نيز حتی برخورد با مسافران ايرانی در فرودگاه دبی بدتر شد. در زمان دولت اصلاحات هم ما در وزارت خارجه اشکالی در سفر آقای خاتمی به امارات نمی ديديم، اما چون رئيس جمهور حافظ تماميت ارضی است و آنها نيز در مورد جزاير سه گانه ادعا داشتند، انجام آن سفر درست نبود. عين اين اتفاق در سفر بحرين نيز رخ داد. طرف مقابل هم احساس کرد که احمدی نژاد به انجام سفر نياز دارد و جالب است که پس از آن ديدار بود که وليعهد بحرين در  مصاحبه ای اعلام کرد: آمريکا در صورت حمله به ايران بايد قبل از انجام آن با ما مشورت کند و نبايد مانند عراق بدون اطلاع ما اقدامی کند ! نکته ی مهم ديگر هم اينکه در سفر قطر برای شرکت دراجلاس شورای همکاری خليج فارس نيز ايشان از جايگاه عقب تری سخنرانی کرد که توهين آميز بود. در نهايت دبيرکل شورا هم اعلام کرد که تا زمانی که بحث اشغال جزاير سه گانه مطرح است به پيشنهادهای  ايران در آن اجلاس رسيدگی نمی شود. ويژگی چهارم، «سياست خارجی تهاجمی و ادبيات خشن و غيرديپلماتيک در روابط بين الملل» است. در عرف ديپلماتيک اگر کشوری سياستهای تهاجمی را هم می خواهد اعمال کند از ادبيات لطيف استفاده می کند. در همين چارچوب، طرح مساله ی هلوکاست که ربطی به ايران ندارد و مناقشه ای بين يهوديان و اروپائيان است وهمچنين طرح از بين رفتن اسرائيل از روی نقشه ی جهان، برطبق گفته ی مقامات اسرائيل در نهايت به نفع اين کشور تمام شد. زيرا تا قبل از آن اسرائيل به خاطر جناياتش در فلسطين تحت فشار بين المللی بود؛ اما طرح اين موضوعات باعث مظلوم نمايی اسرائيل و تهديد امنيت اين کشور گرديد. در مقابل اسرائيل به کمک آمريکا و اروپا دو قطعنامه ی تحريم در سازمان ملل عليه ايران به تصويب رساند. در سفر اول دکتر احمدی نژاد به عربستان هم وی قضيه ی هلوکاست را در آنجا مطرح کرد که دولت آن کشور که از ابتدا استقبال خوبی از وی به عمل آورده بود، احساس کرد ايشان می خواهد عربستان را وارد دعوا با اسرائيل و آمريکا کند. در نتيجه در ادامه ی سفر هم برخورد سردتری با وی داشت و صورت مذاکرات ملک عبدالله باآقای احمدی نژاد را که جنبه ی نصيحت آميز داشت، توسط سعودالفيصل علنی نمود. مقاله ی آقای حسين شريعتمداری در روزنامه ی کيهان درباره بحرين هم در راستای همين سياست تهاجمی است. دست آخر هم وزيرخارجه مجبور شد تا به بحرين برود و آن اقدام را توجيه کند. نتيجه ی اين سياست تهاجمی، ترس کشورهای خليج فارس ازايران است و به همين دليل وزيرخارجه ی بحرين در کنفرانس امنيت در اين کشور پيشنهاد عضويت شورای همکاری خليج فارس در پيمان ناتو را مطرح می کند . ويژگی پنجم سياست خاجی ايشان «اتخاذ سياستهای انفعالی برخلاف مواضع اعلامی تهاجمی و زيرسوال بردن اقتدار و عزت ايران» است. در همين راستا و بطور مثال سربازهای انگليسی که به خاک ايران تجاوز کرده بودند با بدرقه ی رئيس جمهور و هيات دولت آزاد می شوند. يا مثلا آقای احمدی نژاد درسازمان ملل پای صحبتهای بوش که به اعتقاد من نادان ترين رئيس جمهوری آمريکاست، می نشيند در حالی که او اعتنايی به سخنرانی وی نمی کند . اما در زمان رياست جمهوری آقايان خاتمی و کلينتون هردو پای صحبتهای يکديگر نشستند. ويژگی ششم، «عدم حساسيت نسبت به تماميت ارضی" است. جلال طالبانی رئيس جمهور عراق می گويد که قرارداد1975 ديگر اعتبار ندارد. در مقابل آقای احمدی نژاد در پاسخ به سوال خبرنگاران می گويد که دراين زمينه بعدا اظهار نظر می کنم. در حالی که اين اتفاق بعدا هم رخ نداد. درهمين زمينه، در اجلاس خزر در تهران نيز پيرامون سهم ايران در دريای خزر سخنی به ميان نمی آيد و اين نگرانی وجود دارد که اين روش به عنوان يک رويه در اجلاس های بعدی تلقی شود. رئيس جمهور قزاقستان هم اظهار داشت که قرادادهاي۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ به تاريخ پيوست و در مقابل هيچ موضع گيری نشد. پيرامون جزاير سه گانه هم حساسيتهای لازم متاسفانه نشان داده نشد. اين درحالی است که تماميت ارضی ايران آنچنان اهميت دارد که برای آن۸ سال جنگيديم و شهيد داديم وافتخار امام(ره)، جمهوری اسلامی ايران و مردم است که پس از ۴۰۰ سال يک تجاوز نظامی به کشورمان صورت گرفت و ما هيچ قسمتی از خاکمان را از دست نداديم. پس از بازگشت رئيس جمهوری از اجلاس شورای همکاری خليج فارس در قطر در بيانيه ای که در آنجا صادر شد، بحث ادعای مالکيت جزاير سه گانه دوباره مورد تاکيد قرار گرفت. اما نهايتا ايشان فقط اظهار تشکر کرد. ويژگی ديگر، «طرح مطالب خلاف واقع» است. احمدی نژاد مثلا می گويد  برای اولين بار از رئيس جمهور ايران برای سفر حج دعوت می شود. در حالی که ملک عبدالله از آقای خاتمی برای سفر حج دعوت کرده بود و اظهار داشت که تمام مراحل حج را در کنار ايشان انجام خواهد داد. البته گفتنی است؛ پادشاه عربستان از سران تمام کشورها برای انجام اعمال حج دعوت به عمل می آورد. در موردی ديگر، سفری هم که وی برای شرکت در اجلاس شورای همکاريهای خليج فارس انجام داد، برخلاف ادعاها بدون انجام دعوت رسمی بود. همچنين در اقدامی ديگر بايد اشاره کرد که رئيس جمهوری کشورمان پس از گفتگوی تلفنی با ملک عبدالله از قول وی گفت که عربستان اجلاس آناپوليس را به رسميت نمی شناسد. در حالی که نهايتا اين کشور در آن اجلاس شرکت کرد. در جريان سفر اخير آقای احمدی نژاد به آمريکا هم گفته شد که از سوی رئيس دانشگاه کلمبيا جهت سخنرانی برای وی دعوتنامه صادر شده است، اما اينگونه نبوده است. در آخرين نمونه هم ايشان گفته اند که عده ای از داخل با دولت ترکمنستان تماس گرفته اند که گاز ايران را قطع کند.