مصاحبه خسرو شميرانی با هاجر حسين خواه، خواهر مريم حسين خواه،
که به جرم فعاليت روزنامه نگاری برای برابری زنان با مردان
ايران در جمهوری اسلامی زندانی شده، مقدمه شرحی است که او در
باره زندان اوين و زندانيان سياسی دوران اخير آن نوشته است.
هاجر: خواهرم فعلا در بند عمومی زنان در زندان اوين.
بايد صد ميليون تومان وثيقه بسپارد تا از زندان آزاد شود. خواهرم موقع
ملاقات گفت:
از رفتار زنان زندانی با من خوب است. اينجا براحتی آدم جديد را
قبول نمی کنند اما رفتارشان با من رفتار با يک آشناست. آنها از
فعاليتهای ما خبر دارند، فعاليتهای ما در بيرون خيلی
تاثيرگذار بوده و خيلی قدردان هستند. آنها از زمانی که آمدهام
مراقب من هستند که چيزی کم نداشته باشم. آنها همه بچه ها را می
شناسند از ناهيد و محبوبه می پرسند و از فعاليت اعضای کمپين در
جمعآوری امضا، آنها خيلی به حرکت ما اميدوارند."
من به مريم گفتم برای آزادیات تلاش می کنيم. مريم گفت آخر ما
که صد ميليون تومان برای وثيقه نداريم. گفتم همه در تلاشاند
که ميزان وثيقه را پايين بياورند" ((2))
خسرو شميرانی می نويسد:
دلارام علی 24 ساله، فعال زنان و مددکار اجتماعی کودکان، به
يمن تلاشهای بسيار مادرش و "مادرانش" هنوز رهسپار زندان نشده
و دوره حبس سی ماهه اش را آغاز نکرده است. اما اگر به زندان
برود کودکان بسياری در شوش و سرچشمه چشم انتظار دست نوازشگر او
خواهند ماند.
احمد قصابان، مجيد توکلی و علی عزيزی، دانشجو هستند و زندانی.
در اوين.
خبرنامه دانشجويی اميرکبير پنجشنبه 22 نوامبرگزارش کرد که "
چهارشنبه ۳۰ آبان، مسئولين اندرزگاه ۸ زندان اوين، محلی که سه
دانشجوی شکنجه شده در آن نگه داری می شوند، به احمد قصابان
اطلاع دادند که برای انتقال به اندرزگاه ۷ آماده باشد. احمد
قصابان در حالی که وسايل خود را جمع کرده بود و آماده انتقال
به اندرزگاه ۷ بود به دفتر بزرگ نيا، رئيس اندرزگاه ۸، رفت تا
در مورد اين جا به جايی و جدا کردن بی دليل سه دانشجوی زندانی
با مسئول اندرزگاه ۸ گفتگو کند."
بنا به گزارش همين خبرنامه او در بين راه به شدت ضرب وشتم شد.
عماد باقی يکی ديگر از ميهمانان اوين است. او فعال حقوق بشر
است و از سالها پيش، يعنی درست از زمان آزادی از زندان در
بهمن 1381 تمام هم و غم خود را مصروف تلاش برای احقاق حقوق
زندانيان و همچنين روشنگری در باره نادرست و غيرانسانی بودن
قانون اعدام کردهاست.
سهيل آصفی روزنامه نگار جوان که پس از نزديک به دو ماه انفرادی
مدتی پيش با وثيقه صد ميليونی از زندان آزاد شد، هنوز برای
اجازه بازگشت به زندگی عادی را نيافته است.
مسعود باستانی روزنامه نگار ديگری که محکوم به شلاق شده بود
همچنان در گير پرداخت جريمه است. حکم شلاق مدتها پيش به جريمه
نقدی تبديل شده است و اين روزنامه نگار بايد با درآمد ناچيز
خود بين پرداخت جريمه و يا اجرای حکم جلب
و يا شلاق اتتخاب کند.
عدنان حسن پور، هيوا بوتيمار، مازيار سميعی، زهرا بنی يعقوب و
بسياری ديگر نمونه هايی هستند که به خاطر داشتن آرمانی انسانی
محکوم به مرگ و زندان و تهديد و ضرب و شتم و محروميت از تحصيل
و ديگر محدوديتها شدهاند.
از روزهای سياه دهه شصت، ربع قرن گذشته است اما همچنان داشتن
آرمان انسانی در مملکت جرمی قابل پيگرد و گاه مستوجب مرگ محسوب
می شود. گرچه، ديگر زندان اوين و زندانبانان آن چون گذشته در
زير سايه
ترس ِ گسترده در جامعه، از آزادی مطلق برخوردار نيستند.
برای آزادی سهيل آصفی صدها روشنفکر و فعال به تلاش برخواستند و
به هدف رسيدند.
مريم حسين خواه در زندان بر تجربيات خود میافزايد تا در روز
آزادی از آنها برای موثرتر کردن تلاشهای خود بهره ببرد.
احمد قصابان، مجيد توکلی و علی عزيزی پس از ماهها حضور در
زندان فراموش نشدهاند و دانشجويان ديگر آزادی آنها را
پيگيرانه دنبال می کنند.
تلاشهای گسترده دوستان و فعالان از زندانی شدن دلارام علی جلوگيری کرد.
بسياری فعالان حقوق بشری و اجتماعی برای آزادی عماد باقی در
تلاش هستند.
زهرا بنی يعقوب از دست رفته است اما برادر او رحيم درهای
ادارات مسـؤل را از پاشنه درمی آورد تا به حقيقت مرگ خواهر خود
دست پيدا کند.
به نظر می آيد امروز ديگر سوال اين نيست که آيا سرانجام جامعه
و نظام ايران به جای تنبيه، بر سينه باقیها، دلارامها،
مريمها، سهيلها و زهراها، نشان افتخار بنشاند. در رسيدن آن
روز ترديدی نيست، کليد گشايش اين قفل نه در دست حکومت که در
دست يک يک ماست.
(خلاصه شده و برگرفته شده از شهرگان)
|