ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

سخنرانی محسن امین زاده، معاون سابق وزارت خارجه

موقعیت جهانی ایران در سال 86 بدتر از 85 خواهد بود

همه را از ساخت سلاح اتمی ترسانده ایم

سیاست خارجی خلاصه شده

در میکرفن و مقاله نویسی

اجماع بین المللی بزرگترین شکست ج. اسلامی در 28 سال گذشته بود. بسیاری از پروژه های بزرگ

 براثر تحریم ها متوقف شده و هیچ پروژه جدیدی آغاز نشد، که چشم انداز بحران اقتصادی را وخیم تر نشان میدهد.

 
 
 
 
 

 

بخش هائی از سخنرانی محسن امین زاده، معاون وزارت خارجه دردولت خاتمی و عضو رهبری سازمان مجاهدین انقلاب، در نشست کمیته هوادارن این سازمان:

 

روشی كه دولت در عرصه خارجی در پیش گرفته، چهره‌ای غیرقابل درك و ناسازگار با هنجارهای متعارف را از دولت ایران به نمایش گذاشته و از این نظر توجه‌برانگیز هم هست، اما این شیوه سیاست خارجی ایران را رادیکال، افراطی، تهاجمی و ماجراجو معرفی می‌کند.

مثلا دولت تصور می‌کند برای خروج از گرفتاری در بحث هسته‌ای خوب است یک مناقشه دیگر به راه اندازد که تندتر و توجه برانگیزتر از بحث هسته‌ای باشد و لذا سراغ بحث ضرورت نابودی اسرائیل می‌رود. این ادعای در راس خبرهای جهان قرار می‌گیرد، اما نهایتا این سیاست بسیار مخرب است و پل‌های روابط ایران با جامعه جهانی را خراب می‌کند.

ما امروز شاهد بدترین موقعیت در صحنه بین‌المللی پس از پیروزی انقلاب هستیم. من در ابتدای سال جاری گفتم که هیچ‌گاه در طول 28 سال گذشته عملكرد سیاست خارجی ایران به بدی سال 1385 نبوده است و ابراز امیدواری کردم که آن سال برای همیشه بدترین سال ایران در صحنه بین‌المللی باقی بماند؛ اما با توجه به تحولات اخیر به نظر می‌رسد موقعیت جهانی ایران در سال 1386بدتر از سال گذشته خواهد بود.

بارها گفته شده، آنچه که امروز به نام سیاست خارجی رقم می‌خورد اصولاً نیازی به وزارت خارجه ندارد. این سیاست خارجی یك میكروفن می‌خواهد و یک یا دو مقاله‌نویس هیجان‌برانگیز. وقتی كشور می‌رود که قدرتمندتر از گذشته باشد، باید نشان دهد که قدرت او باعث تهدید دیگران نیست . باید نشان دهد كه برای مقاصد صلح آمیز به دنبال فناوری هسته ایست، چون حتی رسیدن به این فناوری اگر با اعتمادسازی نباشد، می‌تواند برای همسایگان ایران نگران‌كننده باشد.

هیچ‌گاه در شورای امنیت سازمان ملل حتی در خصوص مسائلی همچون صلح خاورمیانه، حمله به عراق و یا درگیری‌های اروپای شرقی چنین اجماعی شكل نگرفته بود که در سال 1385 در باره ایران شکل گرفت. پس از صدور قطعنامه دوم اتفاقی كه رخ داد، این بود که تحریم‌ها را تشدید كردند و حوزه برخورد با ایران را فراتر بردند. بحث تروریسم به بحث هسته‌ای اضافه شد و آنان به این بهانه كه ایران به تروریست‌ها اسلحه می‌رساند، تحریم صدور اسلحه ایرانی را در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رساندند.

آنچه كه منجر به چنین اجماعی شد فشارهای آمریکا از یک سو و رفتار ایران از سوی دیگر بود. رفتاری که موجب شد ادعاهای مطرح شده از سوی آمریکا علیه ایران باورکردنی شود و همه به ایران به عنوان یك تهدید احتمالی نگاه کنند. اجماع علیه ایران، بزرگترین اجماع بین‌المللی علیه یك كشور و بزرگترین شكست ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی درعرصه بین‌المللی بود.

ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل، متاسفانه گذشتن ایران از مرحله‌ای بازگشت‌ناپذیر بود که عملا ادامه کار را به دست آمریکا داد. همانطوركه ورود پرونده به شورای امنیت نیاز به تصمیم همگان داشت و ایران می‌توانست با تدبیر مانع این اجماع شود، خروج پرونده ایران هم نیازمند تصمیم تمام اعضای دائم شورای امنیت است یعنی بعد از این مرحله امریكا به تنهایی می‌تواند مانع بسته شدن پرونده ایران برای همیشه بشود و تا زمانی که همه مسائلش را با ایران حل نکند، این پرونده را باز نگه دارد.

امروز وضعیت اقتصادی ما بسیار بد است. تنها شانسی كه دولت آورده، قیمت بالای نفت است، اما حتی این پول ها هم نمی‌تواند برای راه‌اندازی مجدد پروژه‌های زیربنایی کارساز باشد. اگر پیگیری كنید، می‌بینید در پروژه‌های بزرگ در این كشور پیشرفت جدید و جدی رخ نداده است. بسیاری از پروژه‌های بزرگ متوقف شده است. ساخت هیچ پروژه بزرگ جدیدی آغاز نشده و متاسفانه این مسئله چشم‌انداز بحران اقتصادی ایران را باز هم گسترده‌تر می کند.

در قبال این همه خسارت، ایران واقعا چه چیزی به دست آورده است؟

ایران از زمان دولت اصلاحات توانست سانتریفیوژ تولید کند. ساختن این دستگاه یک تكنولوژی جدید برای کشور بود و بومی کردن یک صنعت خود یک پیشرفت مهم است. مثل آن است که ایران اولین موتور اتومبیل یا هواپیما یا کشتی را به صورت بومی با استفاده از نمونه‌هایی که دارد، بسازد. طبعا موفقیت بزرگی است. زمانی که اولین محصول ایرانی هرکدام از این دستگاه‌ها آزمایش شود، یک پیروزی در آن زمینه محسوب می شود و آن صنعت می‌تواند جشن بگیرد که تولیدش بومی شده است. بر همین سیاق، روزی که اولین سانتریفیوژهای ساخت ایران آزمایش شد، یک پیروزی بزرگ ملی بود. می‌توانستیم جشن هسته‌ای بگیریم. اما به نظر دولت اصلاحات این سروصداها لازم نبود. برای ایجاد خط تولید سانتریفیوژها هم جشنی گرفته نشد. اما در طول دو سال گذشته چه چیز براین مزیت و فضیلت ایران افزوده شده است؟ ایران آن خط تولید را فعال‌تر کرده است. تعداد سانتریفیوژها را از 16 مثلا به 160 عدد (چندان فرقی نمی‌کند) و یا به 1600 عدد افزایش داده است. طبعا کسی برای خوب کار کردن یک خط تولید هرروز جشن نمی‌گیرد. واقعا رسم عالم چنین است که هربار که تعداد تولید محصولی که قبلا نمونه‌اش تولید شده و جواب داده از حدی عبور می‌کند، دوباره جشن ملی می‌گیرند؟ معلوم است کشوری که در دوره اصلاحات خط تولید سانتریفیوژ درست کرده و 16 یا 160 دستگاه حساس تولید کرده ( تعداد چندان مهم نیست ) قادر به تولید تعداد بیشتری هم هست، اما کجای این کار جشن ملی لازم دارد؟ کاش جشن ملی بود و این همه خسارت به کشور وارد نمی‌شد. چه چیزی در فن آوری هسته‌ای ایران از 16 دستگاه تا 1600دستگاه تغییر کرده که ارزش آن را داشته باشد که به خاطر آن این همه منافع کشور به خطر بیفتد.

من سهم دولت‌های قبل از اصلاحات را حدود 30 درصد و سهم دولت خاتمی ازفرآیند هسته‌ای شدن را حدود 60 درصد می‌دانم. سهم دولت کنونی واقعا بیش از 10 درصد این فرآیند نیست.

كار بزرگ همان كاری بود كه پنج سال پیش رخ داده است و در آن تاریخ تا به امروز هیچ اتفاق بزرگی رخ نداده است. واقعا ایران برای چه این همه هزینه و خسارت داده است؟ برای آنکه توانسته تعداد کپی‌هایش را از دستگاه تولیدی خودش ده برابر کند؟ ایران به‌رغم همه فشارهای آمریکا و تحریم‌هایش UCF اصفهان را تحت نظارت بین‌المللی ساخت و هزینه‌ای هم بابت آن نپرداخت. تولیدکننده سانتریفیوژ شد و هیچ تحریمی روی نداد. نه تهدیدی در کاربود و نه تحریمی. نه آمریکا توانست علیه ایران اجماع ایجاد کند و نه می‌توانست دیگران را علیه ایران تحریک نماید.

واقعا مسئولان كنونی كشور چگونه می توانند پاسخ دهند که چرا به خاطر ادامه کار خط تولید سانتریفیوژهای کشور که در دولت پیش از آنان طراحی و اجرا شده بود، بزرگترین تحریم‌ها را برای کشور به ارمغان آورده‌اند. درحالیکه دولت پیشین با تدبیر درست کارهای اصلی را بدون چنین خساراتی به انجام رسانده بود.

پس از علنی تر شدن موفقیت‌های هسته‌ای ایران، آمریکا که طبعا مخالف توسعه هسته‌ای صلح‌آمیز ایران هم بود، مدعی شد که ایران قصد ساخت سلاح هسته‌ای دارد. از همان زمان گفته شد که اگر این شبهه آمریکا توسعه پیدا کند و برای دیگران باورکردنی شود، ایران دچار مشکل خواهد شد و باید این ترفند آمریکا را خنثی کرد، اما کسی به آن توجه جدی نکرد و رفتار ایران بخصوص در دوسال اخیر بیشترین امکان را برای آمریکا فراهم کرد تا از این شبهه استفاده کند و در مسیر اهداف خود دیگران را همراه کند.

تا زمانی كه ایران مساله خود را با دنیا حل نكند، روسها نیروگاه بوشهر را راه‌اندازی نخواهد کرد و اگر ایران نیروگاه نداشته باشد، تولید سانتریفیوژهای ایران هیچ کاربردی جز نظامی نخواهد داشت و طبعا این مسئله ادعای آمریکا را تقویت خواهد کرد. اگر ایران به دنبال بمب هسته‌ای نیست که این مسئله مورد تاکید همه مسئولان است، وظیفه سیاست خارجی ایران آن بود و هست كه در این رابطه با همه دولت‌های جهان اعتمادسازی كند، ولی متاسفانه آنها برخلاف مسیر عمل كردند و حتی دوستان ایران را نیز دچار تردید و ترس کردند.

آمریکا موفق شده در افکار عمومی خود بخش زیادی از مشکلات عراق را به گردن ایران بیندازد و با نمایش مذاکرات بر سر عراق با ایران، در میان افکار عمومی خود مدعی شود که همه راه‌ها از جمله مذاکره را با ایران تجربه کرده است.

علت سفر آقای پوتین به تهران چندان ارتباطی با اجلاس خزر و نیروگاه بوشهر نداشت. این سفر درچارچوب کشمکش‌های روسیه و آمریکا و خط و نشان کشیدن‌های این دو علیه یکدیگر بر سر استقرار پدافندموشکی آمریکا در اروپا بود. ایران در میانه این همه مشکلات ریز و درشت خودش، بجای آنکه از روابط با دیگر کشورها چیزی بدست آورد، خود وجه‌المصالحه و ابزار تهدید یک قدرت علیه قدرت دیگر قرار گرفته است.

 

ا