ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

سخنرانی روزگذشته خاتمی در دانشگاه تهران
نبض جامعه
امروز در دانشگاه می زند

مردم می ‌خواهند به كسانی كه مورد توجهشان هستند رأی دهند. چه حق داريم به جای مردم تصميم بگيريم و كسانی كه مورد تأئيد مردم هستند را از آن‌جا كه صلاحيت‌شان برای شش يا ‌12 نفر احراز نشده ردصلاحيت كنيم.  چقدر بايد به مردم بی‌اعتنا باشيم كه بگوئيم اكثريت اشتباه می‌كند و چهار نفر درست می‌گويند! امروز نيز دانشگاه زنده است و عليرغم همه موانع زنده است. امروز نبض زندگی اجتماعی در دانشگاه می‌تپد هر چند گاهی تند می‌تپد و به قلب جامعه فشار می‌آورد اما اين نشانه زندگی است. ممنوع شدن جامعه از بيان حرفش بطور مسالمت‌آميز، زمينه‌سازی روی آوردن آن‌ به حركت‌های خشونت‌آميز به جای رفتارهای منطقی است.

 
 
 
 
 

 

محمد خاتمی، که روز گذشته در دانشکده فنی دانشگاه تهران بمناسبت سالروز 16 آذر سخنرانی کرد، شايد جمع کننده سفره گسترده ای بود که طی يک هفته در سراسر کشور و بويژه تهران، بسياری بر سر آن نشستند.

خاتمی بدعوت انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه تهران و علوم‌پزشكی تهران در دانشكده‌ فنی دانشگاه تهران سخنرانی کرد و به سئوالات نيز پاسخ گفت.

آنچه می خوانيد خلاصه سخنرانی و پرسش و پاسخ است:

 

آن‌چه در جلسات عمومی و خصوصی گفتم و يكی از شعارهای خوبی كه مطرح شد مسأله‌ی حقوق شهروندی بود. از نظر ضوابط خوب عمل شد و اميدوارم مسأله‌ی حقوق شهروندی در عمل نيز رعايت شود و در جهانی به سر ببريم كه هيچ انسانی به جرم بيان و انديشه مجبور به پرداخت هزينه نشود.

سخن خود را از واقعه‌ای كه مربوط به خود من است، شروع می‌كنم. از دوران عضويت در انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه اصفهان.

يك روز عصر زمستان سرد سال 1347 در كلاس درس تاريخ فلسفه نشسته بودم كه به خارج از كلاس احضار شدم و منشی رئيس دانشگاه از قول رئيس دانشگاه گفت كه شما به ساواك احضار شده‌ايد و بايد در فلان روز و فلان ساعت خود را در آن مكان معرفی كنيد.

در آن زمان علاوه بر فعاليت در انجمن اسلامی با بسياری از دوستان يك سری فعاليت‌های مخفی و نيمه مخفی داشتيم. اما من مطمئن بودم كه به خاطر آن فعاليت‌ها احضار نشده‌ام چون آن‌ها كه با من در اين فعاليت‌ها همكاری می‌كردند سمت‌های بالاتری داشتند و طبيعتا بايد ابتدا آن‌ها احضار می‌شدند. ثانيا اگر برای آن فعاليت‌ها احضار می‌شدم كار نبايد به صورت احضار انجام می‌شد بلكه توقع می‌رفت ما را بازداشت كنند.

بالاخره تصميم گرفتم در روز و ساعت مقرر در ساواك حاضر شوم. زمانی كه من رفتم دو دانشجوی ديگر از پزشكی و دانشكده‌ علوم كه عضو شورای مركزی دانشگاه بودند نيز به ساواك احضار شده بودند. بعد از معطلی، معاون ساواك آمد و باب بحث را باز كرد. او محترمانه از وضع خطيری كه كشور دارد و تلاشی که برای آبادانی می‌شود و حرف هميشگی كه دشمنان داخلی و خارجی خواهان پيشرفت نيستند سخن به ميان آورد و با اين مقدمه به اين نتيجه رسيد كه انجمن اسلامی دانشگاه بايد تعطيل شود.

بعد از چند ساعت بحث در اين جلسه اعلام كرديم كه ما به خودی خود كاری نمی‌كنيم و ساواك چنانچه می‌خواهد اين انجمن تعطيل شود رأسا وارد عمل شود. بعد از 4 ساعت بحث جدا شديم و تصميم گرفتيم جلسه‌ انجمن را كه معمولا بعد از ظهرهای جمعه بود طبق روال عادی برگزار كنيم. اطلاعيه‌ها و دعوت‌نامه ارسال كرديم اما روز قبل از برگزاری جلسه از طرف دانشگاه اعلام شد حق استفاده از سالن و امكانات را نداريم كه پيرو آن نيز ما اطلاعيه‌ای داديم و با ذكر آنچه اتفاق افتاده بود عذرخواهی كرديم و گفتيم كه اين جلسه برگزار نمی‌شود و با اين عمل انجمن دانشگاه اصفهان به عنوان يكی از آخرين انجمن‌های اسلامی تعطيل شد.

سئوال من اينست: آيا حركت تحول‌آفرين در جامعه تعطيل شد؟

بعد از تعطيلی انجمن اسلامی دانشگاه اصفهان شاهد بروز حركت‌های تندتر و خشن‌تری بوديم.

جان تحول‌خواه جامعه به خصوص جوانان را نمی‌توان در استفاده در زمينه‌ بيان اعتراضاتشان ممنوع كرد. ممنوع شدن جامعه از بيان حرفش بطور مسالمت‌آميز، زمينه‌سازی روی آوردن آن‌ها به حركت‌های خشونت‌آميز به جای رفتارهای منطقی است. بر اين اساس ما شاهد بوديم در سال 1349 اولين حركت‌های چريكی ابتدا از سياهكل شروع شد و بعد گسترش يافت.

در آن مقطع زمانی بعد از ممنوعيت حركت‌ها و اعتراضات آرام، شاهد حركت‌های قهر‌آميز و خونين بوديم.

در آن مقطع حركت‌هايی را شاهد بوديم كه به صورت اسلامی و غيراسلامی در جامعه شكل گرفت و هزينه‌های فراوانی را برای جامعه و رژيم داشت.

هر دو سوی اين حركت‌ها چپ بود. روند صحيح و سالم اين است كه عمل از تئوری برمی‌آيد.

در آن موقع رژيم در اوج قدرت بود و از سازماندهی قدرتمند اطلاعاتی و ارتش تحت نظر آمريكا بهره‌مند بود و تصور می‌كرد كه در درون مشكل ندارد و در عرصه‌ی بين‌المللی تحت حمايت قدرت‌های جهانی است. لذا با روش‌های خشن می‌تواند راهش را ادامه دهد و جلوی تحول‌خواهی جامعه را بگيرد.

رژيم می‌دانست كه جامعه و جوانان فرهيخته نياز به تحرك و ابراز وجود دارند لذا به فكر فعاليت‌های ساختگی افتادند و انجمن جوانان شير و خورشيد، جامعه‌ی دانشگاهی، طرفدار سازمان ملل و احزاب ايران نوين و رستاخيز را ايجاد كردند. اما نتيجه‌ كار نفرت جامعه‌ دانشگاهی از اين جريانات و محدود شدن كسانی بود كه وابسته به اين جريانات به حساب می‌آمدند.

آنچه رخ داد ناشی از عدم درك تحول خواهی، بخصوص در جامعه فرهيختگان، جوانان، دانشگاهيان و تلاش برای حفظ وضع موجود بود و همين امر يعنی بسته كردن فضا و نوميد كردن جامعه، رمز و راز موفقيت و جذابيت حركت‌های چپ در جهان سوم بوده و هست. متاسفانه حركت‌ها همواره در جهان سوم تند و خشن بوده است. به گونه‌ای كه معادله‌ای در جامعه شناسی جديد بوجود آمده كه انقلاب مساوی است با خشونت. اما معتقدم انقلاب اسلامی اين معادله را بر هم زد و نشان داد كه می‌توان انقلاب كرد اما بدون خشونت.

 

نكته سوم نقش ممتاز در حركت تحول خواهانه است و اين‌كه دانشگاه همواره كانون تغذيه حركت‌های اجتماعی بوده است، جريانات مختلف اجتماعی چه چپ و چه راست عمده نيروهايشان از نيروهای جوان دانشگاهی منشا می‌گرفت و چنانچه نيروبخش انقلاب ما نيز چه در زمان براندازی حكومت پهلوی و چه در تاسيس انقلاب دانشجويان و جوانان بودند. در جنگ تحميلی نيز كسانی كه موجب سرافرازی جمهوری اسلامی شدند نسل جوان و بخصوص دانشجويان بودند كه نقش ممتازی داشتند و دانشگاه در ايجاد، ادامه و تقويت حركت تحول خواهانه همواره موثر بوده است.

نكته چهارم اين‌كه دانشگاه سدشكن، فروريزنده ديوار ترس و هراس در جوامع استبداد زده است. نمونه آن سه ستاره درخشانی بودند كه در ‌16 آذر ‌1332 پس از استيلای فضای كودتا، ترس، خفقان، كشتار، دستگيری و شكنجه كه بر جامعه ما حاكم شده بود درخشيدند. امروز نيز دانشگاه زنده است و عليرغم همه موانع زنده است. امروز نبض زندگی اجتماعی در دانشگاه می‌تپد هر چند گاهی تند می‌تپد و به قلب جامعه فشار می‌آورد اما اين نشانه زندگی است.

بعضی‌ها دانشگاه را سرد و مرده می‌دانند. اما اين محال است. بعضی ديگر می‌كوشند پشت سر دانشگاه و وجاهت آن پنهان شوند تا هزينه‌های سنگينی به دانشگاه وارد شود. البته آن وضع ناگوار با انقلاب دگرگون شد. انقلاب ما انقلاب دينی در محتوا، شكل با رهبری حضرت امام (ره) بود، دينی كه انقلاب مطرح كرد به خواست تاريخی مردم پاسخگو بود و ناظر بر تحول در جهت اين خواست و اينچنين دانشگاه همه را برگرفت.

سوال اينست که آيا جنبشی بنام جنبش دانشجويی داريم يا نه؟ من نمی‌خواهم به اين سوال پاسخ دهم. اما می‌گويم هر جنبشی كه بخواهد وجود و تداوم داشته باشد بايد با جنبش‌های اجتماعی همسو باشد كه هميشه وجود دارد اما گاه تند و گاه كند و جنبش عبارت است از حركت از وضع موجود به وضع مطلوب. جنبش اجتماعی مردم ايران در ‌5/ 1 قرن اخير چگونه بوده و از كدام وضع می‌خواهد به كدام وضع برسد؟

معتقدم بزرگترين درد اجتماعی ما در دوره اخير سه درد است

1- استبداد

2-  وابستگی

3- عقب ماندگی

حاصل آن ها محروميت مادی، اقتصادی، فرهنگی و عقب ماندگی جامعه. احساس تحريم شدگی در جامعه. ملت ما ‌150سال است كه می‌خواهد از قيد استبداد، وابستگی، اسارت و عقب ماندگی رهايی يابد. جنبش، حركت از اين وضع موجود است به وضع مطلوب و عبارت است از استقلال، آزادی و پيشرفت.

حيات جنبش دانشجويی به نقد است و نقد است و نقد

كدام انديشه می‌تواند راهنمای جنبش دانشجويی و تقويت‌كننده‌ و پيروزكننده‌ آن باشد؟ انديشه‌ای كه با خواست تاريخی ملت ايران آشنا و با هويت تاريخی ملت ايران همراه باشد، می‌تواند راهنمای اين جنبش باشد.

از آنجا که جامعه‌ ما هويت دينی دارد، اگر بخواهيم به آزادی، استقلال و پيشرفت برسيم اين حركت بايد مبتنی بر دين باشد زيرا در غير اين صورت يا پديد نمی‌آيد يا در صورت پديد آمدن ادامه نخواهد يافت.

سنت‌پرستان مخالف ترقی و تحول اند و دينی كه آن‌ها عرضه می‌كنند پاسخگوی نيازهای جنبش دانشجويی نيست.

دين‌ستيزان نيز چون با هويت تاريخی مردم آشنا نيستند از برقراری ارتباط با جامعه محروم اند. هيچ جنبشی بدون ارتباط با متن جامعه به نتيجه نمی‌رسد.

يكی از شگفتی‌های انقلاب اسلامی ايران اينست كه دين‌ستيزان و سنت‌پرستان هر دو در اين نقطه مشترك شدند كه دين و آزادی با هم سازگار نيستند.

در اينجا، روی پلاکاردها می بينم که نام من را در كنار افرادی چون مصدق، طالقانی، بازرگان و... آورده ايد. بعنوان يك روحانی كوچك كه نام من را در كنار نام اين فرهيختگان و شخصيت‌های بلند آورده ايد اعلام می‌كنم، من فرد كوچكی از دريای عظيم ملت ايران هستم و به عنوان يك روحانی به دين‌داری خود افتخار می‌كنم.

بعنوان يك انسان كوچك كه دلبسته‌ اسلام و خواهان عزت اين ملت بزرگوار است می‌گويم اگر بتوانيم آزادی را نهادينه و استقلال را دور از عوام‌زدگی پايدار كنيم و اگر بتوانيم پيشرفت مادی و معنوی برای همه‌ افراد، اقوام و گروه‌ها و صنوف فراهم آوريم از جمهوری اسلامی دفاع كرده‌ايم.

حركت اصلاحی كه مورد خواست ملت ايران است و می‌تواند تداوم يابد از اين اصول پيروی می‌كند.

ما بايد بتوانيم به قانون اساسی تکيه کنيم. در جهان كنونی نظام بدون قانون اساسی در جامعه ايجاد نمی‌شود.

قانون اساسی است كه حقوق ملت و حدود قدرت را تعريف می‌كند، به ويژگی‌های قانون اساسی كشورمان كه برخاسته از خواست ملت در زمينه‌ی آزادی، استقلال و پيشرفت است توجه کنيد. اصول مندرج در آن تثبت ‌كننده يك جامعه‌ مردم‌سالار و دموكراتيك است.

در قانون اساسی ما حقوق برابر را برای همه‌ی اقوام تامين می کند. آزادی بيان را تضمين می کند، آزادی تشكل‌ها و اجتماعات و فعاليت را تضمين می کند. درمان درد تاريخی ملت برای رهائی از استعمار و استبدادزدگی همين نسخه است.

البته اين قانون مطلق نيست. در اين قانون سازوكارهای تغيير آن نيز پيش‌بينی شده است. بايد خاطرنشان كنم كه قانون اساسی كشورمان ظرف يك بار مصرف نيست. جامعه هزينه‌ی بسيار سنگينی در انقلاب پرداخته كه صاحب نظامی مستقل شود و قانون اساسی نيز ناظر به اين مسأله است.

هركسی مخالف تشكل و حركت‌های سياسی شناسنامه‌دار و دارای انديشه که در چارچوب قانون اساسی كار می‌كنند است مخالف بديهی مردم‌سالاری محسوب می‌شود. حالا هر شعاری كه می‌خواهد، بدهد.

نبايد ظاهرپرست بود. عدالت را در عدالت اقتصادی خلاصه كردن ناشی از چپ‌زدگی همه ماست و نيز اين‌كه عدالت اقتصادی را در اقتصاد صدقه‌ای خلاصه كردن تخريب معنای عدالت است.  چنين عدالتی است كه انبان ملت كه بايد صرف قدرتمند و ثروتمند شدن و آنگاه توزيع عادلانه ثروت شود را خالی كرده و فقر را توزيع می‌كند. طبيعی است كه همه مردم حق دارند از زندگی اقتصادی مطمئن و غير محروم برخوردار باشند.

بايد شعار عدالت اقتصادی بدهيم و خواستار رفع محروميت و تبعيض باشيم اما حق مهم‌تر حق حاكميت انسان بر سرنوشت خويش است. دفاع از حق حاكميت مردم بر سرنوشت خويش در كنار عدالت اقتصادی يعنی اصلاحاتی كه مردم می‌خواهند. اين ملت، ملت بزرگی است و نبايد در دنيا خوار و عقب مانده باشد، اعتلای جايگاه ايران فرصتی برای رفع تبعيض‌هاست.

 

اگر جنبش دانشجويی، همراه با خواست جامعه ايران و متناسب با هويت تاريخی او در جهت قانون اساسی باشد، جنبشی پايدار است. در همه حال حيات جنبش دانشجويی به نقد است و نقد است و نقد است؛ اما اين نقد بر پايه تفكر، حس مسووليت شناسی و پايبندی به مصالح ملی و تماميت ارضی كشور است.

 

خاتمی در بخش پاسخ به پرسش های دانشجويان نيز گفت:

 

می پرسيد چرا هنوز خيلی‌ها می‌گويند دانشگاه ما اسلامی نيست؟

من اين مسئله را قبول ندارم، اما متاسفانه اين افراد چاقويشان برنده‌تر است.

 

درباره عملکرد 16 ساله که اين روزها برخی ها مطرح می کنند سئوال کرده ايد.

من از ‌8 سال خودم می‌گويم، در عين اين كه معتقدم در ‌8 سال سازندگی نيز كارهای بزرگی انجام شد .

معتقدم در ‌8 سال رياست جمهوری خودم بر معيارهايی تكيه كرديم و امروز هم می‌كنيم و آن آزادی بيان، آزادی تشكل‌ها و آزادی مطبوعات است كه عليرغم تمام موانع، فضايی كه ايجاد شده و سخت‌گيری‌ها، هنوز هم اين فضا ادامه دارد. ما در قانون بودجه برای مطبوعات و احزاب رديف داشتيم، هر چند كه كم بود، اما به هر حال هم از گروه‌های راست و هم گروه‌های چپ از آن استفاده می‌كردند.

« مردم‌سالاری سازگار با دين» شعاری بود كه جا افتاد و نيز بسياری از كارها قانونی شد، يعنی علاوه بر اين‌كه با حركت و جريان وحشتناك قتل‌های زنجيره‌ای برخورد شد، ديگر اين جريان امكان پا گرفتن ندارد.

در زمانی كه من روی كار آمدم معدل مديران ميانی از زنان حدود ‌3 درصد بود و وقتی دولت را ترك كردم به ‌16 درصد رسيد، البته هنوز حق زنان ادا نشده است؛ اما از سه به ‌16 رسيد و اين نشان‌دهنده جهت‌گيری‌ای بود كه انجام شد. از نظر اقتصادی به طور متوسط درآمد نفتی ما - كه متاسفانه بزرگترين پشتوانه مالی دولت است و بودجه ما عمدتا با آن بسته می‌شود و اين نشانه بيماری اقتصاد ماست- حدود ‌22 دلار در هر بشكه بود كه در سال حدود ‌22 يا ‌23 ميليارد دلار بسته می‌شد و در هشت سال بودجه براساس نفت حدود ‌180 ميليارد دلار بود، علاوه بر خشك‌سالی كه اتفاق افتاد در دوره دوم رياست‌جمهوری من نفت به بشكه‌ای زير ده دلار هم رسيد كه اين برابر با ‌3 ميليارد دلار از درآمد نفتی بود.

در زمانی كه من آمدم زنده‌ياد دكتر نوربخش می‌گفت با وجود آن كه آقای هاشمی برنامه خوبی داشتند اما به دليل مسائل مختلفی كه وجود داشت، برای ‌200 ميليون دلار از هر كجا از دنيا قرض خواستيم به ما قرض ندادند. وقتی من آمدم ريسك اقتصادی ‌7 درصد بود و وقتی دولت را ترك كردم ريسك اقتصادی ‌5/3 درصد شد و هيچ محدوديتی در دادن اعتبار نداشتيم. تنها در نفت و گاز متجاوز از ‌20 ميليارد دلار قرارداد بسته شد و حدود ‌11 ميليارد دلار آن سرمايه گذاری شد. وقتی من آمدم درآمد ما از توليدات پتروشيمی ‌500 ميليون دلار بود؛ اما اخيرا طبق اعلام صادرات ما از ‌3 ميليارد دلار تجاوز كرده است.

در دوره من طرح‌های مختلف اقتصادی انجام شد كه در عين حال حتما متوجه عدالت اجتماعی بوده است. از جمله اصلاح قانون ماليات‌ها دقيقا در جهت عدالت اجتماعی و برای كمك به بخش خصوصی در جهت توليد و اشتغال بود. ايجاد وزارت رفاه و تامين اجتماعی و نيز گسترده‌شدن تامين اجتماعی از جمله كارهای مهمی بود كه در عرصه عدالت اقتصادی انجام شد. يكی از مهم‌ترين اقدامات انجام‌شده در زمان من تاسيس حساب ذخيره‌ی ارزی بود. در اين مدت حدود 10 ميليارد دلار ذخيره شد و حدود چهار ميليارد دلار از پول نفت در اختيار بخش خصوصی قرار گرفت؛ در حالی كه از اول انقلاب همواره به مراتب كمتر از چهار ميليارد دلار بخش خصوصی استفاده كرده بود.

ما برای نقاط محروم كشور از جمله خط لوله از جنوب به شمال و تعداد زيادی از پالايشگاه‌های پتروشيمی سرمايه‌گذاری كرديم كه خوشبختانه شهرهايی مانند ايلام، سنندج و اروميه يعنی محروم‌ترين نقاط كشور امروز صاحب تشكيلات اقتصادی هستند و خود می‌توانند مشكلات را حل كنند.

 

از انتخابات و مشکلات و نارسائی های برگزاری آن پرسيده ايد.

 

بايد خوشحال باشيم كه در كشوری هستيم كه هنوز اصل انتخابات وجود دارد؛ هر چند در عمل صد در صد رعايت نمی‌شود.

انسان تا در درون جامعه است بايد برای عملی كردن خواسته‌های جامعه از امكانات استفاده كند. از برخی سازوكارهای غلط در اجرای انتخابات گله مندم. من همواره بر برگزاری انتخابات آزاد تأكيد كرده و می‌كنم.

برگزاری انتخابات از آن جهت كه مردم به واسطه‌ آن می‌توانند نماينده خود را برگزينند، دلگرم‌كننده است برای ملت. حضور گسترده‌ی مردم در انتخابات باطل‌السحر خواهد بود، در مقابل روش‌هايی كه جلوی حضور نمايندگان مطلوب مردم را می‌گيرند.

من در انتخابات آتی كانديدا نخواهم شد. اما ديگران را برای شركت در انتخابات تشويق می‌كنم تا نيروهای سالم معرفی و مردم در انتخاباتی سالم بتوانند نمايندگان خود را برگزينند.

 

كسانی كه در عرصه‌ی حيات اجتماعی، عدالت می‌خواهند بايد از حاكميت مردم بر سرنوشت‌شان و مردمسالاری حمايت كنند. آن وقت عدالت در عرصه‌های مختلف ظهور می‌يابد. يكی از افتخارات جمهوری اسلامی اينست كه در مقابل مسأله‌ انتخاب عنوان «خلافت» يا «امارت»، جمهوری اسلامی را برگزيد. عدالت در يك جامعه‌ی دموكرات و مردم‌سالار بيشتر تأمين می‌شود.

 

اصل برائت يكی از مهمترين اصول فقهی اسلام و روش و منش پيامبر و بزرگان اسلام است و اگر بخواهيم مصاديق روشن آن را ببينيم فرمان هشت ماده‌ای حضرت امام است كه متأسفانه مورد غفلت قرار گرفته و در آن بر اصل برائت تاكيد شده است.

مردم می‌خواهند به كسانی كه مورد توجهشان هستند رأی دهند. چه حق داريم به جای مردم تصميم بگيريم و كسانی كه مورد تأييد مردم هستند را از آن‌جا كه صلاحيت‌شان برای شش يا ‌12 نفر احراز نشده ردصلاحيت كنيم.

چقدر بايد به مردم بی‌اعتنا باشيم كه بگوييم اكثريت اشتباه می‌كند و چهار نفر درست می‌گويند؛ اصل بر برائت است و اصل بر برائت نشانه‌ی اعتماد به مردم است. اصل دموكراسی هم با اصل برائت مستحكم می‌شود و من اميدوارم كه به اين مسأله در انتخابات توجه شود.

درباره اصلاحات و انقلاب سئوال شده.

اصلاحات درست كه در چارچوب موازين است مانع بروز انقلاب می‌شود و يكی از اشتباهات رژيم طاغوت جلوگيری از اصلاحات و حركت‌های مردمی تداوم‌بخش حيات طبيعی جامعه بود.

از حادثه‌ ‌18 تير سئوال كرده ايد،

18 تير يكی از تلخ‌ترين حوادث دوران  رياست جمهوری من بود. مظلوم بزرگ اين حادثه دانشجو و دانشگاه بود.  البته به دنبال حادثه‌ی دانشگاه يك سری آشوب‌های اجتماعی نيز ايجاد شده بود كه هيچ ربطی به دانشگاه و دانشجو نداشت و البته بايد گفت كه هيچ حكومتی اجازه نمی‌دهد چنين آشوب‌هايی شكل بگيرد. در اين جريان دانشجو مظلوم واقع شد و در بخش استيفای حقوق دانشجو نيز درست عمل نشد.

 از سياست خارجی در دوران من سئوال شده

 معتقدم در سياست خارجی بدون آن كه يك ذره از منافع ملی عبور كنيم، حرمت ايران را بالا برديم، اما بسياری از كمبودها را نيز داشتيم كه بخشی از آن اين بود كه نتوانستيم در برخی موارد درست تشخيص بدهيم و اجرا كنيم و بخش ديگر نيز به دليل موانعی بود كه پيش ‌روی ما وجود داشت، ولی در عين حال كه معتقدم گذشته را بايد نقد كرد، بر اين اعتقاد نيز هستم كه نفی آن بزرگ‌ترين خيانت به اين ملت است.

 درباره فضای بسته دانشگاه ها سئوال شد

 امكانات من در اين حد است كه فقط حرف بزنم. من به هيچ وجه برخی رفتارها را نمی‌پسندم.

 در اين زمان يكی از ميان جمعيت گفت «شما در آن هشت سال ثابت كرديدعلاقه‌ای به اين گونه رفتارها نداريد»

اين سخن با عكس‌العمل برخی در جمع مواجه شد. خاتمی دانشجويان را به سكوت دعوت كرد و گفت:

اين دانشجو حرف خوبی زد. باز خدا رحم كرد كه توانست حرفش را بزند. خيلی‌ها حتی تاب شنيدن حرف زدن را هم ندارند، پس در برابر عمل چه می‌كنند؟

در دوران من گروه‌های خاصی كه از حرف زدن می‌ترسند به نام اسلام، توريست‌های آمريكايی را مورد ضرب و شتم قرار دادند؛ يعنی برای ناامن نشان دادن جامعه. بله حرف زده‌ايم و شايد نتوانسته‌ايم خيلی از آنها را عملی كنيم. از مردم عذرخواهی می‌كنم اما بايد اول حرف زد و آن را در جامعه جا انداخت و كاری كرد كه آن حرف‌ها عملی شود.

 درباره دانشجويان زنداني

 اما در مورد دانشجويان زندانی همواره گفته‌ام و باز هم می‌گويم كه اين گونه برخوردها را با دانشجويان به نفع نظام و جامعه نمی‌بينم. نبايد عقيده و بيان و حركت در چارچوب بيان عقيده، هزينه داشته باشد. اين شرط اول دموكراسی است.

اميدوارم هم اين دانشجويان آزاد شوند و هم روزی برسد كه هيچ گرفتاری برای بيان انديشه وجود نداشته باشد، از اين رو می‌گويم كسی نبايد برای بيان انديشه دستگير شود، اگر هم شد چون ما كه نمی‌دانيم، اگر مجرم بود، بايد طبق موازين قانونی با وی برخورد شود و هيچ كس حق بی‌احترامی و فشارآوردن نابجا به او را ندارد. بايد پس از 24 ساعت يا 48 ساعت تفهيم اتهام و آزاد شود و طبق ضوابط قانونی با او برخورد شود. اگر نشود بايد از كسانی كه اين كارها را می‌كنند بازخواست كرد.

 شرايط ويژه در کشور

به هر حال معتقدم وضعيت ما خيلی خوب نيست؛ اما اين امر به اين معنا نيست كه ما بايد از ارزش‌هايمان دست برداريم. خواهران و برادران! بسياری از دستاوردهای هسته‌يی حاصل تلاش دولت قبل است. دولت فعلی هم البته تلاش‌هايی می‌كند اما ما تلاش‌مان اين بود كه به شورای امنيت نرويم نه اين كه از حق‌مان بگذريم.

نبايد دنيا را تحريک كنيم، بايد بايستيم، اما نبايد از تهديد استقبال كنيم. در عين حال نبايد بگذاريم حرمت‌ها از دست برود.

 

ليست خيانتکاران

 

هر كسی در اظهارنظر آزاد است و من نمی‌خواهم وارد اين مقوله شوم؛ اما آقای موسويان يكی از ديپلمات‌های جدی و تلاشگر جامعه‌ی ماست و بسيار متاسفم كه قبل از هر دادگاهی ايشان را محاكمه كردند.

در اين لحظه يكی از دانشجويان درباره سيروس ناصری نيز پرسيد كه خاتمی گفت:

«ايشان نيز يكی ديگر از ديپلمات‌های خوب كشورمان بودند. اگر مسئله به دادن آدرس خيانت‌كاران باشد كه آدرس آنها را بدهيم، داريم، اما به شما نمی‌دهيم.

من بداخلاقی را كه به نام اسلام و انقلاب می‌شود نمی‌پذيرم و اينجور متهم كردن و آبرو بردن را قبول ندارم. به نظر من بازجو و بازپرس آقای موسويان نظرش درست است و ما بايد بگذاريم مراحل قانونی خود را طی كند. آقای ظريف، آقای ناصری و آقای موسويان از كسانی بودند كه برای كشور تلاش كردند و من نه ادعا می‌كنم كه همه‌ی برنامه‌های ما بی‌عيب بوده و نه اين كه می‌گويم امروز عيب دارد.  بگذاريم مصلحت نظام تامين شود.