ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

فرود چماق بر سر ملت

با شعارحکومتی"اتحاد ملی"

علیرضا جباری

 
 
 
 
 

تداوم ماراتن امریکا- ایران در میدان دامن گستر و سنگلاخ انرژی هسته ای وادامه وگسترش موج تحریم و تهدید دراین میدان مبارزه ی نابرابر، دشواری های اقتصادی در هم تنیده، سطح بالای  بی کاری، بویژه درمیان دانش آموختکان، ورشکستگی بنیادهای صنعتی ونبود توانایی پرداخت دستمزد کارگران، بی رمقی و ناتوانی نهادهای فرهنگی از پاسخگویی به خواسته ها و نیازهای فرهنگی مردم، و ده ها بحران و درد درمان ناپذیر دیگر که ندانم کاری های سران بیش تر انتصابی و کم ترانتخابی نظام پدید آورنده ی آن ها بوده است، گلوگاهی دشوار را برای نظام و کشور رقم زده است که از سر راه برداشتن آن ها، حتی با فرض وجود حسن نیت در برخی  از سران نظام نیز، دست کم در چشم انداز نزدیک ممکن نمی نماید؛ این نکته را باید در حالتی در نظر گرفت که امکان وجود چشم اندازی دور نیز، درشرایط وجود چنین وضعیت تعادل ناپایداری برای  کشور در تصورنمی گنجد.

     درچنین شرایطی تنها یک بدیل عمومی برای همه ی نیروهای مردمی به جا می ماند و آن نیز انسجام و یگانگی همه ی آن ها تحت لوای یگانه ی تامین عادلانه و به نسبت منصفانه ی منافع و خواست های همه ی نیروهای اجتماعی و همه ی شهروندان کشور، اما نه از بالا و در زیر پوشش اندیشگی محض کسانی که هم اکنون نیز بر مقدرات و سر نوشت مردم حاکم اند و از این استعداد نامتناهی تنها در راستای تامین و حفظ هرچه افزون تر منافع و خواسته های جرگه سالارانه ی خود بهره می جویند.

     سران نظام به درستی تشخیص داده اند که اتحاد ملی شرط اصلی تحقق استقلال کشور است ، اما کار از دو جا می لنگد:

     نخست این که، راه رسیدن به این اتحاد تنها از توجه به اندیشه ی راهنما و عمل کارسازهمه ی نیروهای بالقوه ی تشکیل دهنده ی آن می گذرد که حاضر نیستند با چشم بسته از آنان که چنین اتحادی را تحت فرمان های از پیش انشا شده،  آن هم درجهت حفظ و تداوم موقعیت خویش وبی هیچ منازعی می خواهند پیروی کنند؛

     دوم این که، انسجام ازهرنوع آن در شرایط متحول امروزی تنها درقالب اندیشه ی تکثرگرایی  که همه ی مردم ترقی خواه، آزاد، و مستقل  جامعه ونمایندگان مدنی، صنفی و سیاسی شان،  به دوراز امر و نهی ها و بگیر و ببندهای قوای حاکم، در آن سهیم باشند، نه تحت لوای دین دولتی و دولت دینی، میسر است و تامین چنین انسجامی تعهد، حسن نیت، مداراجویی، گفتگو و اراده ی پولادین برای پیگیری راه آن را می خواهد.

     در چنین شرایطی است که صفوف نه چندان فشرده ی اقشار گونه گون مردم، از کارگران تا دانشجویان، زنان، فرهنگیان، روشنفکران و... هر یک با طرح خواسته های بحق خویش برای تامین شرایط بهتر زندگی می خواهند در راستای این اتحاد گام بر دارند و سهم خود در آن را تعیین کنند. به بیان دیگر آن ها می خواهند با فریاد کردن خواسته ها و نیاز های معوق مانده شان بگویند: " اتحاد گروه های وسیع مردم تحت ستم قرار گرفته، زیر خط فقر و محروم از حداقل شرایط زندگی آبرومندانه و آزادی ها و حقوق شهروندی، جز برای بیرون کشیدن خویش از ورطه چنین  وضعیت دشوار و نا به سامانی،  به چه معنی و تعبیری ممکن است نمایان شود؟ فریادی که دستگاه قضایی- امنیتی نظام پیوسته، در هر شرایط و با هرعنوان که ممکن بوده آن را در گلو خفه کرده است .

     نمی توان منادی اتحاد ملی بود و همزمان از حضور کم ترین شمار شهروندانی که شرایط شان را برای شرکت در این اتحاد اعلام می کنند در محل کارخانه ها و کارگاه ها، دانشگاه ها ، میدان ها و خیابان ها، سالن های همایش و دیگر اماکن عمومی با چنگ و دندان و با حضور نیروهای

شبه نظامی و انتظامی جلوگیری کرد و فعالان آن ها را دسته دسته باز داشت و روانه ی زندان کرد.

     وجود چنین اتحادی فقط بر روی تابلو ها ی کنار خیابان ها  یا در تبلیغات رسانه های حکومتی ممکن است متحقق شود ، نه در سطح ملی، آنچنان که برخی از سران نظام می خواهند و باور دارند یا حتی می توان گفت ضرورت آن را تشخیص می دهند. آن اتحادی که در شرایط این چنین تهدید، سرکوب و گیرو داری میسر است چیزی جز اتحاد کنونی میان سرسخت ترین مدافعان بورژوازی بوروکراتیک  که حتی ناهمسازی شان با دیگرلایه های بورژوازی، و از آن جمله بورژوازی تجاری و بورژوازی تولیدی وابسته - دلال صفت نیز اکنون به روشنی روز است معنایی  پیدا نمی کند.

چنین سرکوبی که  نیروهای ملی و وفادار به آرمان های مردمی را بیش از دزدان و آدم کشان و مجرمان واقعی و به بهانه هایی همچون اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، توهین و افترا درجهت تشویش اذهان عمومی، ارتباط و... نشانه می گیرد، در تامین این ضرورت معوق مانده که افزون بر یک قرن و نیم از طرح و تلاش برای تامین آن گذشته است کاری از پیش نمی برد، بلکه بیش تر به تفرق و پراکندگی نیروهای محرک سیاسی، اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی جامعه دامن می زند. یا آقایان معنی طرح ضرورت اتحاد ملی را از زبان سران درجه اول نظام درک نمی کنند، یا این نکته را در می یابند و آگاهانه آن را دورمی زنند، و یا این که در اصل اراده ای برای تامین چنین اتحاد بایسته ای در هیچ سطحی از سطوح وجود ندارد.

     سرکوب زنان، به ویژه در روزهای منتسب به آنان که دولت ها وظیفه دارند در بزرگ داشت آن بکوشند، سرکوب کارگران، به ویژه در روز جهانی کارگر، سرکوب فرهنگیان، به ویژه در روز گرامی داشت آنان و سرکوب جنبش دانشجویی، بویژه در سالروز 16 آذر، روزی به یادگار مانده ازدوران پیش از انقلاب، به هیچ رو به معنی خواهان اتحاد بودن و سرآشتی داشتن بخش مسلط نظام و ماشین قضایی- امنیتی آن نیست. اضافه می کنم که شاید آقایان هر روز بیشتر در می یابند که دیگر برای آشتی دیرشده است و تنها از طریق سرکوب می توان به تداوم روز مره ی حاکمیت نظام کمک رساند. این کار در صورتی می تواند حتی در حدی یک پندار درست و اثر بخش باشد که چنین واقعیتی در نگاه سران و ماشین قضایی- امنیتی نظام امری ناگزیر شمرده شود، و گرنه اگر روزنه ی امیدی برای ماندن و اصلاح کارها در اندیشه شان به جا مانده باشد بی تردید به این حقیقت پی خواهند برد که ناخدای این کشتی را سیاستی دگر گونه می باید که دست کم از هزینه های عبور کشتی اش در شرایط دشوار امواج دریائی آینده بکاهد. تا آن جا که به اقدام امروزی آقایان مربوط می شود، ایشان هم اکنون باد کاشتن را  در مجموعه ی سیاست های امروزی داخلی و بین المللی بر گزیده اند.