جهان و ايران

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

"یوشکارفیشر" وزیر خارجه پیش آلمان:
جنگ دوم اسرائیل و ایران
فعلا درغزه جریان دارد
!

مرکز درگیری به سوی شرق فلسطین انتقال یافته است. در اینجا موضوع بر سر فشارهای ایران، به عنوان پشتیبان حماس و حزب‌الله، برای تبدیل شدن به یک قدرت برتر منطقه‌ایست. به برکت استراتژی بی‌بدیل دولت بوش، ایران به سوی چنین موقعیتی رانده شد.

 
 
 
 
 

 

ZEIT آن لاین آلمان در شماره 8 ژانویه خود مصاحبه ای را با وزیر خارجه پیشین آلمان از حزب سبزها "یوشکارفیشر" در ارتباط با بمباران غزه منتشر کرده است. این مصاحبه را الاهه بقراط به فارسی برگردانده و ما آن را از سایت خبری "ایران" نقل می کنیم.

 

س: آقای فیشر، درگیری مسلحانه در غزه هنوز کاملا شروع نشده بود که صدراعظم آلمان همان نظر اسراییل مبنی بر مقصر بودن حماس را تکرار کرد. آیا چنین موضعی از سوی آلمان درست است؟

ج: با کمال احترام باید بگویم که این موضوع ربط چندانی به صدراعظم آلمان ندارد. واقعیت این است که حماس مردم غزه را قربانی یک محاسبه خطا کرده است. حماس فکر می‌کرد می‌تواند با حمله موشکی به اسراییل جنگی مشابه جنوب لبنان [تابستان 2006] راه بیندازد. ولی حساب نکرد اسراییل از آن جنگ تجربه آموخته است. حماس در عین حال تخمین غلطی از توازن نیروها داشت. غزه، جنوب لبنان نیست.

س: با این همه فکر نمی‌کنید موضع‌گیری زودرس و یکجانبه آلمان به سود یک طرف درست نباشد؟ 

ج: خانم مرکل به این نکته توجه داد که نباید به دلیل فاجعه انسانی که در غزه جریان دارد، علت این فاجعه را فراموش کرد. حماس بود که پایان آتش‌بس را اعلام کرد و موشک‌پرانی به جنوب اسراییل را از سر گرفت. این‌ها واقعیاتی هستند که جامعه جهانی بر سر آن توافق دارد. حتی کشورهای عربی نیز از تقصیر مشترک حماس حرف می‌زنند و این موضعی بسیار استنثائی است.

س: اگر هم تقصیر حماس را بپذیریم، ولی پرسش بر سر هشیاری و واکنش مناسب اسراییل است. آیا دولت [آلمان] نباید در این باره چیزی بگوید؟

ج: البته بسیار مهم است که در یک جنگ فشار آورد تا به مردم غیرنظامی آسیبی نرسد. وضعیت مردم غزه فاجعه‌بار است! ولی این نکته نیز نظر را جلب می‌کند که چرا این پرسش شما در طول ماهها که جنوب اسراییل زیر حمله موشک‌های حماس قرار داشت، مطرح نشد؟ برای هر کسی که شاهد این موقعیت بوده است، روشن بود که اسراییل به زودی واکنش نشان خواهد داد.

س: آیا موضع گرفتن به سود یک طرف دعوا، امکانات آلمان را در دیپلماسی محدود نمی‌کند؟

ج: در اینجا لازم است از دولت آلمان حمایت کنم. ما ورای هرگونه جانبداری، با اسراییل همبستگی کامل داریم و این بخشی از بنیاد فکری حکومت ما از زمان تأسیس جمهوری فدرال آلمان است. موضع روشن ما نسبت به اسراییل، بنا بر تاریخ ما، شرط باز ماندن درها به روی ما هم در اورشلیم و هم در رام‌الله است.

س: به آنهایی که شکایت می‌کنند بر اثر موشک‌پرانی در یک طرف در طول هفت سال 32 کشته  و در طرف دیگر 500 کشته تنها در طول چند روز وجود داشته، چه پاسخی می‌دهید؟

ج: این دیگر یعنی چه؟ کشتن 32 نفر عیبی ندارد ولی 500 نفر آری؟ اگر این طور حساب کنید ما باید به دنبال شکل مدرنی از قصاص و چشم در برابر چشم باشیم. نه، شمار قربانیان دردناک است، اما در عین حال نشانگر محاسبه خطای حماس است چرا که در همین قربانیان می‌توان چگونگی توازن قوای نظامی را مشاهده کرد.

س: اکثریت افکار عمومی در آلمان جانب فلسطین را می‌گیرد. دولت چگونه باید با این موضوع برخورد کند؟

 ج: این برخورد یکی از وظایف بنیادین دولت است که باید از صدراعظم، خانم مرکل، بپرسید. من اما این را می‌دانم که اعلام «همبستگی با اسراییل» یک موضع دشوار است. لیکن در یک جامعه باز باید بتوان موضع خود را آن چنان که هست اعلام کرد تا اقلیت به اکثریت تبدیل شود. تصویر کردن اسراییلی‌ها به عنوان جنایتکار و فلسطینی‌ها به عنوان قربانی، یک درک غلط از درگیری خاورمیانه است. اگر سیاست آلمان چنین درک کژی را دنبال کند و به عنوان کمیته همدردی با فلسطین وارد عمل شود، قطعا وارد یک دام شده است. و من به دولت آلمان توصیه می‌کنم با این موضع مخالفت و در برابرش مقاومت کند. درست است که باید دید مردم چه می‌گویند. ولی یک دولت بر سر کار نمی‌آید تا همان چیزی را تکرار کند که مردم می‌گویند. این بر خلاف هنر حکومت است.

س: ولی آیا موقعیت فعلی ما را به سوی یک بلاتکلیفی در سیاست آلمان و اسراییل نمی‌راند؟ بطور ذهنی از اهمیت همبستگی با اسراییل با خبریم. ولی با هر روزی که از این درگیری خونین می‌گذرد، به سختی می‌توان شمار کشته‌شدگان را توجیه کرد.

ج: من قبول دارم که افزایش شمار کشته‌شدگان را در میان غیرنظامیان نباید بدون عمل تماشا کرد. باید به یک آتش‌بس پایدار رسید. و بدون تردید باید از اسراییل به عنوان یک کشور دمکراتیک و دارای دولت حقوقی معیارهای بالاتری را توقع داشت. درست همان گونه که ما همبستگی خود را با اسراییل جدی می‌گیریم، باید همان گونه نیز از منافع مشروع فلسطینی‌ ها نیز دفاع کنیم. ولی در عین حال باید بلاتکلیفی اسراییل را نیز درک کنیم. بیش از سه سال است که ارتش اسراییل از نوار غزه عقب‌نشینی کرده است. این یک فرصت برای خودمختاری فلسطینی‌ها بود. در عمل اما نوار غزه به منطقه تحت نفوذ افراطیون تبدیل شد. در چنین شرایطی بی‌فایده است از اسراییل خواست که واکنشی نشان ندهد.

س: آیا این همان درگیری است که شما در دوران خود به میانجی‌گری در آن پرداختید؟

ج: نه. مرکز درگیری به سوی شرق انتقال یافته است. در اینجا نیز موضوع بر سر فشارهای ایران، به عنوان پشتیبان حماس و حزب‌الله، برای تبدیل شدن به یک قدرت برتر منطقه‌ای است. به برکت استراتژی بی‌بدیل دولت بوش، ایران به سوی چنین موقعیتی رانده شد. بی‌ثبات کردن عراق و تحویل دادن بخش‌های دیگری از این کشور به منطقه نفوذ زیر ایران این بازی را شدت بخشید. بر این اساس جنگ غزه نیز یک جنگ جانشین است. می‌توان چنین گفت: نخستین جنگ ایران و اسراییل همان جنگ لبنان بود و دومین جنگ اینک در غزه جریان دارد.

س: این جنگ به چه منجر خواهد شد؟

ج: هسته اصلی برای من همان است که همیشه بود: اگر یک عملیات نظامی موفقیت‌آمیز- نامش در پایان هر چه می‌خواهد باشد- توسط سیاست تغذیه نشود و با پیشرفت راه حل دو دولت همراه نگردد، آنگاه همه چیز دوباره از سر تکرار خواهد شد.