ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  گزارش سیامک زند ازتهران، دیروز تا 2 بعداز
باخت و حذف "کردان"
مثل جام جهانی 98 هیجان داشت
آن که با١٦٩ رای وزیر شد و با  ‌١٨٨ رای معزول
 
 
 
 

 

دیروز یک سفر درون شهری داشتم. استیضاح وزیر کشور به شهر فضای دیگری بخشیده بود.

ترافیک و هوای آلوده مثل همیشه روی اعصاب مردم پیاز رنده نمی کرد. روحیه ای که امروز از مردم دیدم با زمان مسابقات جام جهانی سال 98 و بُرد ایران در مقابل تیم ملی استرالیا و انتخابات ریاست جمهوری سال 76 و 80 قابل مقایسه بود.

از شب قبلش خبر دهان به دهان گشته بود که فردا استیضاح "کردان" است و همین باعث شده بود بحث های سیاسی از کردان شروع شود و به مصباح یزدی و انجمن حجتیه برسد .

امروز صبح برای انجام کارهایم از خانه زدم بیرون و هنگامی که کار هایم به اتمام رسید ساعت 12 شده بود و تصمیم برگشت به خانه داشتم و باید 2 خط تاکسی سوار می شدم. سوار تاکسی اول که شدم اخبار رادیو اعلام کرد که موافقین استیضاح صحبت هایشان را کرداه اند و آقای کردان هم نیمساعت دفاعیه خودشان را قرائت کرده اند. در همین حال یکی از مسافرین گفت: "در دفاعیه اش گفت که وزارت کشور با جارو کشی برای من فرقی نمی کند. شما از این آدم چه انتظاری دارید؟ " این جمله باعث شد که دیگ زودپز سوپاپ دررفته همان ها که در تاکسی بودند بخارش را بیرون بدهد. بحث شروع شد و تا پیاده شدم ادامه داشت. از تا کسی پیاده شدم تا سوار خط دیگری شوم . سوار تاکسی دوم که شدم صدای رادیو مجلس فضا را پر کرده بود و تمام سرنشینان تاکسی به همراه راننده انگار یک مسابقه فوتبال از رادیو پخش می شود، خبرهای استیضاح را دنبال می کردند، بطوری که من برای اطمینان دوباره مسیر را پرسیدم ولی چند لحظه بعد متوجه شدم که سنگین ترم اگر سکوت کنم. همه با هم مشغول گوش دادن به رادیو مجلس شدیم. هنگام رای گیری بود. آقای لاریجانی هم هر چند لحظه می گفت که رای کبود (ممتنع) یعنی که موافق وزیر کشور هستیم.  یکی از مسافرها از پشت گفت: "نمردیم و معنی رای ممتنع را هم فهمیدیم. ممتنع یعنی موافق!". گفتم حواستان کجاست آقا؟ داره میگه حالا که مثبت نیستید، ممتنع ندید، منفی بدید که با سر بیاد پائین! راننده گفت: همینه!

چند دقیقه ای که همه نمایندگان مشغول رای دادن بودند و آقای لاریجانی هم دیگر نمی گفت که رای ممتنع یعنی موافق، یک دفعه راننده تاکسی  گفت: "برید حاشیه شهر ببینید مردم با چه فلاکتی زندگی می کنند". سرنشین وسط می گفت: "احمدی نژاد از مصباح دستور می گیرد و اینها همان انجمن حجتیه هستند". سرنشین سمت راست که یک خانم مسن بود گفت : "این احمدی نژاد بمیرد تا ما راحت شویم".  سرنشین سمت چپ هم که آهسته زمزمه می کرد گفت: "زمان ریاست جمهوری قبلی ها، نرخ تورم اول سال مشخص می شد، تا آخر سال هم آدم می دانست تکلیفش چیست. ولی حالا هر ماه یک نرخ تورم اعلام می کنند". من هم که دیدم همه طیف ها صحب کرده اند و چیزی برای من باقی نماند، باز هم تشخیص دادم اگر سکوت کنم سنگین تر هستم . در همین حین نتیجه رای گیری اعلام شد و وزیر کشور برکنار شد و راننده گفت: "ببینیم احمدی نژاد اینبار از رو می روه یا نه ". من هم از راننده خواستم که بایستد تا من پیاده شوم. برای شنیدن نتیجه رای گیری صد متر هم از خانه دور شده بودم و مجبور شدم پیاده برگردم.

یک مطلب غیر کردانی هم بگویم . من که در یکی از نوشته های پیک نت خوانده بودم که در جاده ها هر یک کیلومتر یک صندوق صدقات معروف به "گدا آهنی" که این شهرت هم برگرفته شده از فیلم "پلیس اهنی" است نصب شده مخصوصا در مسیر دقت کردم ببینم در داخل شهر چگونه است . به طور متوسط هر 15 متر یک گدا آهنی نصب کرده اند.