گزارش انتخابی فرد از کنفرانس مطبوعاتی در سازمان ملل

" کمیته اتحاد برای مقابله با ایران اتمی"

این کمیته از کجا سر در آورده و به کجا می خواهد برود؟

پيک هفته

   

رضاشاه و فرماندهان نظامی اش به روایت ملک الشعرا بهار

"فرماندهی کل قوا"

دیکتاتوری

همیشه در این قلعه خفته بوده

تبلیغی که مطبوعات در آستانه قدرت گرفتن رضاشاه می کردند:

"مردم غیر از نان و امنیت چیزی نمی خواهند و میخواهند با دین آنها کاری نداشته باشند"

هیات رئیسه مجلس چهارم (مدرس وسط) که سرانجام از درون آن رضاخان، شاه در آمد

تاریخ مختصر احزاب سیاسی، تاریخ دوران پر تلاطم کوتاه و چند ساله ایست که از درون آن رضاه شاه در آمد. بخشی از این کتاب که تا پیش از انقلاب اجازه انتشار نیافته بود و در جمهوری اسلامی نیز بدون تبلیغ و با هدف بزرگ کردن نقش آیت الله مدرس منتشر شده، مذاکرات مجلس های سوم و چهارم و نظرات نخبگان سیاسی دوران. ما در شماره گذشته پیک هفته، گوشه هائی از این کتاب بسیار با اهمیت را که ملک الشعرا بهار، ادیب، شاعر و سیاستمدار میهن دوست نوشته منتشر کردیم. نام ملک الشعرا بهار خود باندازه کافی گویای اعتیار این کتاب است، اما بر این اعتبار، نقش آفرینی مستقیم خود او در کنار آیت الله مدرس، فعالیت در فراکسیون اقلیت مجلس، دیدارهایش با رضاخان سردار سپه، تا قبل از تبدیل شده به رضا شاه می افزاید. لحظات پرهیجان توطئه قتل ملک الشعرا در مجلس و به جرم مخالفت با اعلام پایان دوران قاجاریه و آغاز دوران پهلوی که به اشتباه نماینده قزوین را به جای وی کشتند. حمله رضاخان و نیروهای نظامی اش به مجلس و به خاک و خون کشیدن مردمی که در مخالفت با جمهوری در صحن مجلس اجتماع کرده بودند، سیلی خوردن آیت الله مدرس و از همه اینها مهم تر، کشف و بیان این نکته که رضا خان طالب قدرت مطلقه بود و برای رهائی از شر شاه و دربار و در چنگ گرفتن همه اختیارات مملکت طرفدار جمهوری شده بود و آنجا که این طرحش پیش نرفت، سلطنت خواه شد اما سلطنتی که پادشاهش خود او باشد. او ابتدا و پس از کودتائی که سیدضیاء الله، روحانی زیرک و سیاستمدار طراحی کرده بود وزیر جنگ دولت سیدضیاء شد. سپس سید ضیاء را را پشت سر گذاشت و خود نخست وزیر و صدراعظم شد، برای نزدیک شدن به قدرت مطلقه، خواهان "فرماندهی کل قوا" از مجلس شد و مجلس این اختیار را نیز تصویب کرده و دراختیارش گذاشت. سپس، نخست وزیری که فرماندهان نظامی گوش به فرمانش بودند، کار سلطنت قاجاریه را تمام کرد و دیکتاتوری سلطنتی خود را برقرار کرد و آن 15 سال سیاهی آغاز شد که ملک الشعرا بهار در کتاب خود اشاره به خوفناکی آن می کند. قوای نظامی و فرماندهان نظامی که باید تابع قانون و مصوبات مجلس باشند، تابع و مجریان فرامین فرمانده کل قوا شدند. شهربانی و قوای انتظامی که باید تابع وزارت کشور بوده و وزیر کشور پاسخگوی رفتار آن در برابر مجلس باشد، تابع فرمانده کل قوا شد. نخست وزیر و وزراء مجلس را دور زده و تابع دربار و شاه شدند، مجلسی که فراکسیون های آن با قدرت مقابل خودسری های رضاخان سردار سپه ایستاده و توطئه جمهوری او را خنثی کرده بود، بتدریج به مجلس برگزیده دربار و شاه تبدیل شد و نمایندگانش تابع و برگزیده دربار و شاه. سانسور و اختناق مردم را از همه امور، تا روزی که ایران از دو طرف – شمال و جنوب- اشغال شد تا جلوی اتحاد رضاشاه و هیتلر گرفته شود بی خبر گذاشت. رضاشاه برای بالا رفتن از منبر قدرت، پا روی شانه کسانی گذاشت و به یاری کسانی از این نردبام بالا رفت که بعدها یکی یکی آنها را کشت. او و -فرماندهان نظامی اش- قرآن بسر قدرت را بدست گرفت. سیاستمداران سابقه دار و نخبه را یا کشت و یا تبعید کرد و یا خانه نشین. روزی که رژیمش سقوط کرد، 15 سال از یکه تازی او و فرماندهان نظامی زیر دستش می گذشت.

عبرت آموز نیست؟ کتاب بهار را که گزارش یک دوره مهم تاریخ معاصر ایران است، نه یکبار که بارها باید خواند و با لحظه به لحظه حوادث 20 سال اخیر ایران مقایسه کرد.

این بخش از فرمان اسلام پناهی او را بخوانید:

« یگانه مرام و مسلک شخص من از اولین روز، حفظ و حراست عظمت اسلام  و استقلال ایران بوده و از این به بعد نیز عزم دارم همین رویه را ادامه دهم...؛ با علما و حجج در قم تبادل نظر کردیم و بالاخره چنین مقتظی دانستیم که به عموم ناس توصیه نمائیم عنوان جمهوری را موقوف کنند.»

 


عزت الله انتظامی:

تاریخ شفاهی

سینمای ایران را

دارند سینه به سینه

ضبط می کنند!

سالن "سینماتوگراف"،  در نوبت گشایش


عید فطر یا عید صیام

نه دست راستی بی "می و معشوق" دوران را گذراند و دست چی شیخ و زاهد ماند و دو روئی پیشه کرد. هر که بودند و هر چه کردند، همان است که نوشتند و گفتند و از خود برجای گذاشتند و رفتند. چنان رفتند که همچنان هستند. حافظیه,و سعدیه شیراز

گل در بر و می در کف و معشوق به کام است

سلطان جهانم به چنین روز غلام است

...

می خواره و سرگشته و رندیم و نظر باز

آنکس که چو ما نیست در این شهر کدام است؟

...

حافظ منشین بی می و معشوق زمانی

کایام گل و یاسمن و عید صیام است.


این رقص زیبا و شاد را هم حتما ببینید!

مخلوطی از رقص بندری خودمان، رقص آذربایجانی و کردی، همراه با ترانه ای که نمی دانیم به زبان آذربایجانی باکوئی است و یا ترکی استانبولی و یا ترکی تبریزی. هر چه هست، نه تقلید اما بسیار متاثر است از آنچه ما ایرانی ها با آن آشنائیم. از خودمان است، که حالا برایمان صادرش می کنند. مثل خوانندگان تاجیکی که مو به مو تقلید گوگوش را دراین سالها می کنند و ترانه های کم مایه و شوی تلویزیونی برایمان صادر می کنند.

فیلم خواننده تاجیک - کپی برداری از جوانی گوگوش- را هم اینجا ببینید!


کوروش و کتیبه اش

آسوده خفته ای

که خواب آشفته ندید!

این قبر کوروش است. فرمانروای یک امپراطوری به تاریخ پیوسته و صاحب کتیبه ای که هنوز "به روز" است. کتیبه حقوق بشر را می گوئیم. آخرین شاه ایران که محمدرضا نام داشت، در یک نمایش مضحک اما پر هزینه بنام "جشن های تاجگذاری" و و سپس "جشن های 2500 سال شاهنشاهی در ایران" که لابد مثل رهبران امروز جمهوری اسلامی که فکر می کنند حکومتی ابدی دارند، فکر می کند سلطنت او نیز ابدی است، در خطبه ای که بعدها مسخره خاص و عام شد، روبروی همین آرامگاه سنگی ایستاد و خطاب به استخوان هائی که خاک شده اند گفت: "کوروش، آسوده بخواب. ما بیداریم"

نه برای آنکه خطابه برایش خوانده شد قبر جای فراخ و آسوده ای بود و نه آنکه خطابه را خواند بیدار ماند. فراموش کرده بود که می آیند و می روند و آنچه می ماند یادها و خاطرات و خدمات است. از کوروش لااقل کتیبه ای جاودانه ماند. از آن که خطابه خواند چه ماند؟ لابد جمهوری اسلامی! چرا؟ برای آنکه خود خواب بود و نبود کسی که زیر گوشش سوره یاسین بخواند: آن راه که تو می روی به "قمستان" است!

آن میله هائی که اطراف سنگ قبر کوروش برپا کرده اند نیز میله های زندان نیست؛ داربستی است برای تعمیری که زیادی هم جدی نیست. مرده را که نمی توان زندانش کرد! جسم است که خاک می شود و روح است که بقول مولوی آزاد می شود!


اتاق فرمان

درایران اتمی

این درهای بسته و قفل شده به اتاق فرمان شلیک موشک شهاب- با کلاهک یا بدون کلاهک- ختم نمی شود، اما مقررات ورود به آنها، همان مقرراتی است که برای ورود به اتاق فرمان شلیک موشک شهاب باید رعایت شود. با پای چپ و ژست ضد امریکائی و ضد اسرائیلی به آن باید وارد شد ولی با دست راست برای عقب نشینی شلیک و با آن جاروی بی زبان هم نتیجه را  را پاک کرد!

ما هم سمت چپ نوشتیم. شما هم با چشم چپ بخوانید!

آدرس پستی

Postfach 200208
  13512 Berlin

Germany

------------------------------------

-----------------------------------------------------

حساب بانکی

AKHP

DEUTSCHE BANK

Konto 4593745

BLZ 10070024

برای پرداخت از خارج آلمان اطلاعات زیر را بنویسید

AKHP

BIC: DEUTDEDBBER

IBAN. DE 31100700240459374500

-----------------------------------------

 


 9 مهر 1387

 شماره 104
   
پيک هفته
ارشيو هفتگی
درباره پيك هفته

جلال آل احمد

شخصیتی عصیانی

که نثر تلگرافی را

از خود به یادگار گذاشت

او را کسی نکشت.  سیگار اشنو و عرق کشت!


ناپرهیزی سیما

خیلی دلنشین بود

وبلاگ تورجان


مهد علیا

دربار ناصرالدین شاه

با سرانگشت او می چرخید


بهزاد فراهانی

از گلشیفته می گفت

و من گل از گلم شکفته بود!

سپیده دبیری


دومین سخنرانی خارج از کشور رئیس دانا

چپ نوین

برای دفاع از دمکراسی

در انتخابات شرکت نمی کند

بخش عظیمی از بودجه که میزانش را نمی دانیم صرف هزینه های نظامی می شود. بزرگترین نیروی نظامی منطقه در اختیار جمهوری اسلامی است، بزرگترین حزب مسلح جهان یعنی بسیج در اختیار حکومت است. 3 میلیون نظامی هزینه دارند، تسلیحات آنان نیز همچنین. سئوال این است اگر در موقعیت صلح باشیم و به رای مردم و دموکراسی متکی باشم چه نیازی به این میزان هزینه نظامی است؟


نظرات رئیس دانا - رفتار تحکیم وحدتی ها

باز موعد انتخابات شد

و آغاز گربه رقصانی ها

گلرو ترابی- ایران

(زندانی سیاسی پیش و پس از انقلاب)


سخنرانی و پرسش و پاسخ رئیس دانا در برلین
سئوالی که بی پاسخ ماند:
با شرکت نکردن درانتخابات
 ایجاد تشکلها ممکن میشود؟

سپیده دبیری- و. "من و شما"


تحلیل دبیر اول حزب کمونیست امریکا

بحران مالی امریکا

صحنه جدیدی مبارزه

 امریکائیها با انحصارات


در این سالها

عشق و گل و زیبائی

را کجا، جا گذاشتیم؟

مزدک بامداد


از پس 15 سال و اندی

هنوز یادگاری است دیدنی!

خانم "منیرو روانی پور" هم وبلاگ دارد. خواندنی است. سری بزنید. این عکس خودش با صادق چوبک را هم در وبلاگش منتشر کرده است. البته دو عکس است، که اگر خواستید می توانید به وبلاگ ایشان مراجعه کرده و دومی را هم ببینید. عکس مربوط به 15 سال پیش است. در سن خوزه. بقیه اش را از اینجا بخوانید.


هم جوان پسند

هم ایشان پسند

میان دین من با قد ایشان،

تفاوت هائی هست، اما نه چندان

علی اكبری رئيس شوراي جوانان ج.اسلامی

مارا كارفانيا وزير جوانان  در دولت ایتالیا