ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

15  اسفند 1388

infos@peiknet.com

 
 
 

صبور باشیم!
بدنه حاکمیت کودتا ترک بر می دارد
مسیح علی نژاد

 
 
 
 

شکیبایی ما و شتاب آنها

 

مسیح علی نژاد

تاریخ انتشار: ١۰ اسفند ۸۸

لینک

 

آیا جنبش سبز ایران زنده است و اگر زنده است ، پس چه زمانی نتیجه می دهد؟

آیا پیروزی در قاموس جنبش سبز یعنی دست یافتن به تمام صندلی های اجرایی و قضایی و قانونگذاری؟ و آیا پیروزی برای حاکمیت یعنی خالی کردن خیابان از معترضان و پر کردن زندان از آنان؟

تاکنون در یک میدان نابرابر میان حاکمیت زور و ملت صبور، هر کدام از طرفین، خود را پیروز میدان نامیده اند. حاکمیت مغرور و مفتخر است که در راهپیمایی امنیتی و «مهندسی» شده بیست و دوم بهمن توانسته است حضور معترضان را کاهش داده و فاتحه فتنه را هم رهبری خواند آنگاه که با یک سخنرانی صریح در جایگاه سکاندار کشتی حاکمیت، مسافران ممنوع را از کشتی نظام به بیرون پرتاپ کردند و گفته اند (با اشاره) که میرحسین و کروبی و دیگر معترضانی که تن به قانون نداده و در برابر نتیجه انتخابات تسلیم نشده اند، صلاحیت ادامه حضور در این نظام را از دست داده اند.

از سوی دیگر در برابر این پیروزی خود خوانده، پس از سخنان مقام رهبری، آقایان کروبی و موسوی در اعلام مواضعی جدید، بر ادامه اعتراض خود پای فشردند و به عبارتی نشان داده اند که اصراری برای ماندن در کشتی تعریف شده آقای خامنه ای از نظام ندارند. یعنی به همان اندازه که آقای خامنه ای هنگام خارج ساختن نماینده ها و نمادهای معترضان از کشتی نظام عصبانی به نظر می رسید، آقای موسوی در بیانیه آخر خود آرام می نمود و مهدی کروبی نیز مقتدر.

مهمترین نکاتی که در اعلام مواضع آخر حاکمیت و نمایندگان معترض به این حاکمیت وجود دارد این است که یکی برای حذف دیگری شتاب دارد و در سوی دیگر ماجرا هیچ کس شتابی برای حذف دیگری ندارد. یعنی در یک سوی، آقای خامنه ای سریع و صریح دو تن از چهره های شاخص همین نظام که نقش آنها در شکل گیری انقلاب اسلامی هم بر همه آشکار است را از گردونه نظام حذف کرده و اعلام پیروزی می کند و در سوی دیگر نه موسوی شتاب می کند تا مشخصا رهبری که از احمدی نژاد حمایت می کند را مورد عتاب و خطاب مستقیم قرار دهد و نه کروبی اصرار دارد تا صریح و سریع به او که موافق بازداشت های گسترده سران اصلاح طلب و نمایندگان سابق مجلس ششم است، اعلام کند که این ره به ویرانی کلیت نظام می انجامد.

نمی توان به آسانی این رفتار موسوی و کروبی را به حساب هراس یا محافظه کاری آنان گذاشت که اگر چنین بود تنها ساعاتی بعد از سخنرانی معروف آقای خامنه ای در نماز جمعه و تایید انتخابات، کروبی و موسوی دولت را غیر قانونی نمی خواندند و مهمتر از همه بیانیه مربوط به درخواست ابطال انتخابات تقلبی را منتشر نمی کردند. بنابراین هدفی در پس این شیوه آرام نهفته است که البته نمی توان قدرت نظامی حامی یکی از طرفین این ماجرا را هم نادیده انگاشت.

آقای خامنه ای در سخنرانی های مکرر خود شتاب عجیبی دارد تا تکلیف را یکسره کند. به شدت اصرار می کند تا خواص تکلیف خود را روشن کنند، در جلسات خصوصی و غیرخصوصی هم اصرار دارد که با سرعت بیشتری این «فتنه» را پایان یافته اعلام کند.

پیام های شتاب زده او در چند مرحله تبریک به احمدی نژاد پیش از اعلام نتایج انتخابات و پیام تبریک به مناسبت راهپیمایی نهم دی ماه و بیست و دوم بهمن، کاملا گواه این مدعا است که رهبری ایران حاضر است به هر قیمتی که شده به دنیا نشان دهد آتش اعتراض در ایران خاموش شده است و بحرانی در ایران نیست و جنبش سبز مرده است. اما در مقابل او ، موسوی و کروبی هیچ شتابی ندارند، به همان اندازه که آقای خامنه ای سخت اصرار می کند تا کار را تمام کند آنها هم سخت اصرار دارند تا در یک روند آرام، بدنه جامعه را مهیای پذیرش یک تحول بزرگ سازند. رفته رفته جنبش را تبدیل به یک خواست همگانی کرده و مطالبات بخش هایی از معترضان را در سطوح مختلف جامعه فراگیر سازند. این همان چیزی است که آقای خامنه ای را نگران می کند.

درایت موسوی و کروبی و در عین حال دقت گروه های فعال در جنبش سبز هم در این زمینه آشکار است وقتی که مطالبات و خواسته های جنبش را در شمایلی کاملا قانونمند و مدنی به تمامی جامعه معرفی می کنند و اصرار دارند که جامعه سنتی ایران متوجه تمایز چهره واقعی سبزها و غیرسبزها از طریق نحوه پیگیری مطالبات آنها شود و نه آن شیوه ای که حاکمیت به واسطه در اختیار داشتن تمامی تریبون های رسمی دارد، نشان می دهد.

موسوی بر آگاهی سازی اصرار می کند، کروبی بر مقاومت و فراخواندن حاکمیت به یک رفراندوم تعریف شده. موسوی خواسته های جنبش را فراتر از قانون نمی داند تا انگ قانونگریزی حاکمیت بر قبای او و جنبش ننشیند و کروبی نظام را خط قرمز اعلام می کند تا به نام ضدیت با نظام، بخش های سنتی جامعه از جنبش سبز گریزان نشوند.

رهبری که در یک سخنرانی رسمی اعلام می کند شکنجه در زندان ابوغریب حتی اگر بدون اطلاع رییس جمهور آمریکا صورت گرفته باشد، مشروعیت دولت آمریکا را زیر سوال برده است، همین شکنجه را در بازداشتگاه کهریزک مورد تایید هم قرار می دهد و البته می گوید چون از آن بی اطلاع بوده اند پس کماکان حاکمیت مشروع است.

در چنین حاکمیتی مسئولیت معترضان و اعضای یک جنبش معترض چندین برابر دشوار تر است تا بتوانند چهره واقعی حاکمان را به هواداران شان نیز نشان دهند.

اگر چه حاکمیت شتاب دارد نخبه کشی کند، اما نخبگان هیچ شتابی ندارند؛ تا با اطلاع رسانی و آگاهی بخشی و معرفی چهره واقعی خود و حاکمیت به لایه های مختلف اجتماعی، جنبش سبز را به یک خواست همگانی و ملی تبدیل کنند.

برای همین به جای آنکه منتظر مناسبتهای تاریخی و ورق زدن برگه های تقویم برای یافتن یک روز و مناسبت دیگری از این حاکمیت باشیم تا به خیابان برویم و اعلام موجودیت کنیم، می شود با گسترش شبکه های اجتماعی و تحقق شعار هر فرد یک رسانه، هر روز را به مثابه یک راهپمیایی نگاه کرد. اگر استراتژی آگاهی بخشی به جامعه به عنوان یک اصل مورد توجه قرار گیرد و تبدیل به یک وظیفه تک تک اعضای جنبش شود، آنگاه ممکن نیست حاکمیتی که این همه شتاب برای خاموش کردن صدای معترضان دارد بتواند در برابر صبوری بلند جنبش اعتراضی ایران تاب بیاورد و آرام آرام شاخ و شانه کشیدن هایشان در میان توده هواداران خودشان نیز رنگ می بازد.

 
 
اشتراک در فیس بوک