ايران  

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

24  آبان  1388

infos@peiknet.com

 
 
 

دیدار کروبی و موسوی
جنبش سبز شورش نیست
که با سرکوب خاتمه یابد!

 
 
 
 

کروبی: روز 13 آبان به من گفته بودند، عوامل "ریگی" می خواهند مرا ترور انتحاری کنند! اما خودشان به طرف من و محافظانم شلیک کردند. من در زمان شاه 20 بار گاز اشک آور خورده بودم، اما آنچه در روز 13 آبان جلوی پای من افتاد فقط گاز اشک آور نبود، بلکه چیز دیگری بود.

موسوی: مردم اجرای بدون تنازل قانون اساسی را می‌خواهند. آزادی زندانیان سیاسی را می‌خواهند. تضمین انتخابات‌ سالم را می‌خواهند. تامین آزادی‌های مطبوعات و رسانه‌ها و آزادی عقیده و بیان را می‌ خواهند. کجای این خواست ها غلط است که با مردم بخاطر بیان آنها آن رفتارهای روز 13 آبان را می کنند؟ راهپیمائی 13 آبان و وسعت حضور مردم و گسترش آن در بیشتر نقاط تهران و بعضی از شهرهای کشور نشان داد که حضور مردم جنبه احساساتی ندارد، بلکه ناشی از دلسوزی و عقلانیت برای آینده کشور است. سرکوب شورش را خاموش می کند، اما جنبش مردم که 5 ماه است شاهد آن هستیم شورش نیست. روز 13 آبان خواستند با جلوگیری از حضور من در میان مردم قدرت‌نمایی بکنند، اما در نهایت این مردم بودند که قدرت‌شان را نشان دادند.

 

 

میرحسین موسوی  با مهدی کروبی در خانه وی دیدار کرد. انگیزه این دیدار احوال‌پرسی و دل‌جویی از شیخ مهدی کروبی رئیس دو دوره مجلس در جمهوری اسلامی و بنیانگذار بنیاد شهید اعلام شده است. بنیاد شهید کار سرپرستی خانواده قربانیان جنگ با عراق را برعهده دارد و در زمان حیات آیت الله خمینی و با حکم وی، مهدی کروبی این بنیاد را تاسیس کرد.

گفته می شود مهندس موسوی و شیخ مهدی کروبی در دیدار جدید خود راهپیمائی 13 آباد و حوادث آن، بویژه برخوردهای خشن نیروهای انتظامی با زنان را بررسی کرده اند.

موسوی، ضمن ابراز انزجار از رفتارهای انجام شده توسط نیروهای لباس شخصی، در روز ۱۳‌آبان، گفت: «من از حمله‌ای که به شما شد بسیار متاثر شدم. اما رفتار شما، نشان‌دهنده اوج روحیه شجاعت و ایستادگی شما و مردم است».

کروبی  ضمن تشکر از این ابراز همدردی، رفتار مردم را بسیار محبت‌آمیز توصیف کرد و گفت: «من اگر خود را جای حکومت بگذارم، اصلا توجیه نمی‌شوم که چرا باید چنین رفتاری با مردم صورت بگیرد. عمری ازمن گذشته، حداقل ۱۵ سال با رژیم پهلوی رسما مبارزه کردم. البته من در این راه، سرباز کوچکی بودم. اما تظاهرات دیدم، راهپیمایی دیدم، زندان و فرار کشیدم. یادم می‌آید حدود سال ۴۱ بود که نهضت آزادی اوج گرفته‌ بود. آن ‌زمان هم چنین تظاهراتی در تهران و جلوی دانشگاه انجام می‌ شد. دانشجویان شعار می‌دادند، پلیس هم می‌آمد و متفرق می‌کرد. اما آن زمان چنین برخوردهایی نبود. من اعلام کردم که روز ۱۳آبان می‌آیم. ولی هرجا هم مصاحبه کردم، گفتم که مواظب باشید که طوری رفتار کنید که به کل نظام برنخورد و از روز قبل هم پیغام‌هایی آمد که در مراسم شرکت نکنید. بناست با شما برخورد شود و صبح روز حرکت هم نامه‌ای ارسال شد از یک سازمان امنیتی، مبنی بر این‌که گروه تروریستی ریگی قصد انجام عملیات انتحاری دارند. بدین جهت به محافظین گفتم هرکس مایل نیست و احساس خطر می‌کند، مرا همراهی نکند. ولی من به‌خاطر عهدی که با مردم مبنی‌بر شرکت در مراسم کرده‌ام، باید حضورپیداکنم. وقتی دیگر رفتن با ماشین امکان‌پذیر نبود، پیاده شدیم و درکنار مردم قرار گرفتیم. در همان‌جا شروع‌کردند به زدن مردم. به‌سمت میدان ۷تیر در حرکت بودیم که ناگهان من دیدم که سر محافظم شکاف برداشته و از آن خون جاری شده ‌است. اول فکر کردم که با باتوم به سرش کوبیده‌اند. اما بعد فهمیدم که در اثر شلیک مستقیم گاز اشک‌آور به سمت ما و برخورد آن به‌سر محافظم، این وضعیت پیش آمده‌است. در همین حین دیدم چیزعجیبی در جلوی پایم است. دیدم دارم خفه می‌شوم. انگار تمام صورت، ریش و ابروهایم گُرگرفته است. من در جریان انقلاب حداقل ۲۰ بار گاز اشک‌آور خوردم اما این یکی، گاز اشک‌آور نبود. یکی از استادان روز بعد این‌جا آمد و گفت از شعارهایی که مردم می‌دادند من بی‌اختیار اشکم درآمد. ببینید این کسانی که مردم را کتک می‌زنند، کار را به کجا رسانده‌اند که مردم را تحریک به شعارهای افراطی می‌کنند. من هم واقعا نمی‌دانم که این چه خدمتی است که این‌ها دارند به رهبری می‌کنند. خب اگر این تظاهرات مسالمت‌آمیز برگزار می‌شد، عده‌ای می‌آمدند و می‌گفتند مرگ بر آمریکا، عده دیگری هم بودند که فریاد الله اکبر می‌دادند و همه‌چیز هم تمام می‌شد. من گاهی شک می‌کنم که این‌ها خودشان افرادی را بین جمعیت می‌فرستند تا از این احساس هیجان سوء استفاده کنند و مردم را تحریک به رفتارهای خشونت‌آمیز بکنند تا بهانه‌ای برای حمله به مردم پیدا کنند. مردم باید از رفتارهای خشونت‌آمیز بپرهیزند. من ۵۰سال است که در جریان این انقلاب هستم. روزی که حضرت امام فوت کردند، ۵ تا حکم از ایشان داشتم. شما هم که نخست‌وزیر امام بودید. این روزنامه‌های زنجیره‌ای تهمت و انگ‌ می‌زنند که من و شما از اسلام و انقلاب خارج شده‌ایم. اما با نوشته‌های آن‌ها که ما از اسلام و انقلاب خارج نمی‌شویم. منتها من نمی‌دانم این چه برخوردی است که آن‌ها خودشان را میزان‌الاعمال و امیرالمومنین می‌دانند؟ اگر زمانی که ما روزنامه‌داشتیم، می‌نوشتیم که مثلا آقای عسگراولادی یا مرتضی نبوی ضدانقلاب هستند، این آقایان ضد انقلاب می‌شدند؟

یادم می‌آید در زمان پهلوی وقتی می‌رفتیم یک اداره‌ای یا جایی در صف بودیم، وقتی خانمی وارد می‌شد، متصدی آن‌جا می‌گفت اجازه بدهید اول کار خانم را راه ‌بیاندازم. یا توی اتوبوس‌ها که مختلط بود، مردها بلند می‌شدند که خانم‌ها بنشینند. اما حالا درجمهوری اسلامی با زنان به قدری با خشونت رفتار می‌شود که اخبار متواتری از زدن بانوان با باتوم به اطلاع می‌رسد.  من واقعا نمی‌فهمم که دستور چنین رفتارهایی علیه مردم، از کجا صادر می‌شود. مهندس موسوی نیز در این دیدار گفت:

وقتی صبح آن روز از خانه به سمت فرهنگستان هنر می‌آمدم، دیدم که جلوی دانشگاه تهران، آن‌قدر نیرو چیده‌اند که انگار لشگرکشی شده‌ است. با‌خودم گفتم اگر امروز حتی یک ‌نفر هم بیرون نیاید، باز هم این نشان‌دهنده قدرت موج سبز است.

حدود ساعت ۹ صبح، تعدادی جلوی فرهنگستان جمع شدند و شروع‌ کردند به شعاردادن. سپس تعداد زیادی موتورسوار لباس شخصی، جلوی هر دو درب فرهنگستان در خیابان ولی‌عصر و خیابان صبا را سد کردند که مانع خروج من شوند و با بستن درب پارکینگ، کاری کردند که من سعادت نداشته‌ باشم به جمع مردم بپیوندم و در این اجرمعنوی شریک بشوم. این افراد می‌خواستند با ممانعت از حضور من در میان مردم، قدرت‌نمایی بکنند، ولی در نهایت این مردم بودند که قدرت‌شان را نشان دادند. این‌ها باید حق مردم را بشناسند. شرکت در این تظاهرات چه ایرادی داشت؟ مردم می‌آمدند و آرام شعارهای‌شان را هم می‌دادند. پخش فیلم‌های این رفتارهای خشونت‌آمیز و حمله به مردم و باتوم ‌زدن به سروپای خانم‌ها عاقبت خوشی نخواهد داشت.

این جنبش عظیم از ارزش‌های بنیادی دفاع می‌کند. می‌گوید دورغ نگوئید، می‌گوید دروغ محکوم است، تقلب محکوم است .کسانی‌که مردم را می‌زنند، فکر نکنند می‌توانند با ترساندن، مردم را خانه‌نشین کنند. اسلام به مردم یاد داده‌است که در راه‌ حق از چیزی نترسند. تصور این ‌که سرکوب حلال مشکل است، اشتباه است. سرکوب، شورش را از بین می‌برد ولی آن‌چه ما در کشور شاهد آن هستیم، شورش نیست. بلکه درخواست حقوق قانونی است.

شعارهای ساختارشکنانه، اغلب متاثر از خشونت نیروهای امنیتی است که با ناجوانمردی به پیر و جوان و زن و مرد، حمله می‌کنند .مخصوصا حمله به زنان، اوج شکستن سنت‌های مرسوم جامعه ماست. راه‌سبز، سرکوب را محکوم می‌کند و خود هم گرفتار خشونت نخواهد شد. همه مردم متوجه هستند که سلاح ما، شعارهای مسالمت‌آمیز و عقلانی ماست. اگرچه دراین راه دچار خسارت هم بشویم. ما اجرای بدون تنازل قانون اساسی را می‌خواهیم. ما آزادی زندانیان سیاسی را می‌خواهیم. ما تضمین انتخابات‌های سالم را می‌خواهیم. ما تامین آزادی‌های مطبوعات و رسانه‌ها و آزادی عقیده و بیان را می‌خواهیم. اسلام دین منطق است. دین شکستن قلم‌ها و بستن فله‌ای روزنامه‌ها نیست. مردم ما تجربه تاریخی نصب گل به سر تفنگ‌ها را دارند. امروز هم گرچه مورد حمله قرار می‌گیرند، می‌دانند که قدرت عقل و مسالمت، بر قدرت سلاح‌های گوناگون غلبه خواهد کرد. علی‌رقم این صف‌آرایی نظامی-امنیتی غیرعادی، وسعت حضور مردم و گسترش آن در بیشتر نقاط تهران و بعضی از شهرهای کشور، نشان داد که حضور مردم جنبه احساساتی ندارد، بلکه ناشی از دلسوزی و عقلانیت برای آینده کشور است.