ديدگاه‌ها

www.peiknet.com

   پيك نت

 

صفحه اول

پیوندهای پیک

بايگانی پيک

 

infos@peiknet.com

 
 
 

همه جاسوسیم!

 
 
 
 

من حجت امیدوارم هستم. همان که ماجرای دستگیری ام را در اصفهان نوشته بودم. یادم رفته بود بنویسم که بعد از آزادی، برای گرفتن شناسنامه ام رفتم استانداری و به جرم "شاش" نزدیک بود دوباره دستگیر بشوم. ماجرا از آنجا شروع شد که بعد از چند ساعت بالا و پائین رفتن، قبل از خروج از استانداری رفتم دستشوئی. وقتی می خواستم از استانداری خارج شوم

مامور نیروی انتظامی گفت : کجا بودی؟

گفتم: رفته بودم دستشویی

گفت: مگه اینجا توالت عمومیه؟

گفتم: من اهل اینجا نیستم. نمی دانستم دستشویی عمومی کجاست؟

گفت: برو این کاغذ را  مهر کن بیا

گفتم: کجا؟

گفت: روابط عمومی

رفتم روابط عمومی گفتم: این کاغذ را مهر کنید

فقط امضا کردند

گفتم: گفته اند باید مهر کنید

گفت: لازم نیست

به درب خروجی رسیدم. کاغذ را دادم

گفت: چرا مهر نکرده؟ برو مهر کن

گفتم: دستشویی رفتن که دیگه مهر و امضا نمی خواهد

برگشتم روابط عمومی.

 گفتم: شما که گفتید لازم نیست

گفت: ما اینجا مهر نمی کنیم

گفتم: یک زنگ بزنید و این را به مامور جلوی در بگوئید

گفت: ما نمی توانیم زنگ بزنیم

برگشتم جلوی درب خروجی

گفتم: من را سر کار گذاشته اید؟

گفت: راستشو بگو اینجا می خواستی چی کار بکنی؟ دروغ بگی زنگ می زنیم 110

گفتم: شاش داشتم، رفتم دستشویی

گفت: اسمت چیه

گفتم: پشت کاغذ نوشته

حرفش را تکرار کرد

گفتم: حجت امیدواری

گفت: شماره تلفن و آدرس خانه بده

گفتم: مگه چکار کرده ام؟

حرفش را تکرار کرد و من هم شماره تلفن برادرم را دادم

گفت:همین الان زنگ می زنم، اگه اشتباه گفته باشی پدرت رو در میارم

دیگه جوش آوردم. بلند گفتم: مگه چکار کردم. فقط یک دستشویی رفتم. کجای دنیا برای یک دستشویی مهر وامضا و آدرس و شماره تلفن می خواهند؟

مامور نیروی انتظامی سریع زنگ زد حراست بردنم داخل اتاق. بعد از چند دقیقه شخصی به داخل اتاق آمد.

گفت: چکار کردی؟ توضیح بده

من هم توضیح دادم

 گفت: دروغ میگی

گفتم: پس راستش چیه؟

گفت: پلیس که آمد راستش را می فهمی

گفتم: به جرم دست شویی  رفتن دستگیرم می کنید؟

گفت: راستشو بگو. جای دیگه دستشویی نبود؟

گفتم: من اهل اینجا نیستم، اطلاعی نداشتم

بعد از کلی سوال جواب و آدرس و شماره تلفن آزاد شدم. نزدیک بود  من را  به جرم جاسوسی بگیرند.

 

 

.