ايران

پيك

                         

 

امروز بيانديشيم

تا فردا به افسوس جمع نشويم!

                                                            سين . ابراهيمي 

در تاريخ اگرچه انتقادات سنگينی از خاتمی و اصلاح طلب های  هم موضع او خواهد شد ولی اين جمله « من از مردم خجالت می كشم. » در صفحه افتخارات ، وصداقت او  با مردم  ثبت خواهد شد . 

شال و كلاه كرده ام ، تا به سفر نوروزی بروم ، قبل از بيرون رفتن از خانه ، گفتم  ، يك سری بزنم تا ببينم در دنيا چه خبر است ؟ شايد از يك ساعت پيش تا حالا زمين به آسمان رسيده باشد ! ساكنان جهان مجازی  " ويرتوا ل "  متوجه منظورم خواهند شد.

 اما  تا مقاله ای را باعجله خواندم  كه در آن  بر خاتمی ، اين " سياست باز ديندار خدا "  شوريده است ، كه چرا " خجالت را عيدانه می داند" .  گفتم اگر دوكلمه ننويسم ، نمی شود.  ممكن است در ولايت دق مرگ شوم!

 

نخست  :  ، در اين  روز های اسفند  به مناسبت سالگرد  در گذشت دكتر مصدق و سالروز ملی شدن نفت ياد اين شخصيت ملی  گرامی داشته شده است. و به جز نشريات طالبان حكومت ، همه نشريات باقيمانده از تيغ سانسور و نشريات خارج از كشور به نحو شايسته ای  از او ياد كرده اند. اكنون پس از پنجاه سال همه ما درمورد او  به اتفاق نظری رسيده ايم  كه پدران ما از آن  بی بهره  بودند. ما بر سر گور كسی در احمد آباد زاری می كنيم  ، كه آمريكا و ايادی شاه به وسيله بخش   كوچكی ازارتش  وكمك  چند مزدور ، فاحشه و لمپن و -- در ميان بی تفاوتی و انفعال پدران ما -- وی را از دولت رانده و به زندان فرستاده بود.

 

دوم :  پس از چرخش جامعه و حكومت در دو جهت مختلف و متضاد و فاصله گيری بيش ترحكومت از مردم ، جنبش اصلاح طلبی ضمن تنيدن ريشه هايش در ميان مردم ،  نياز مبرم  به بررسی نقادانه سياست شركت خود در حاكميت را دارد ، دست آورد ها و شكست های آن بايد به دقت تجزيه و تحليل؛ و در ترازوی واقعيت و حقيقت ، خواستن ها و توانستن ها سنجيده شود . اما از همين آغاز بررسی هم  بايد در تشخيص شاكی ، متهم و مجرم در همه تصميگيری ها خطا نكنيم . نمی توان آقای خاتمی ، و د يگر اصلاح طلبان را به جرم " خوش باوری " محاكمه كرد. بد تر از آن ، اگر مانند نويسنده ديگری كه  مانند پستچی تاريخ، گويا  آدرس دقيق بمب اتمی حكومت ، و بمب گذاران نجف و كربلا را می داند ،  در مورد  انتخابات مجلس هفتم  هم  انگشت  سبابه خيانت را به سوی رييس جمهور نشانه بگيريم، نشانی عوضی داده ايم.

نمی دانم  آيا  از برخی از اين اهل " قبيله قلم "   كه  فاتحه اصلاحات را خوانده اند ، می توان درخواست  كرد كه در قضاوت خود در باره اصلاح طلبانی كه تجربه شركت در حكومت را  دارند كمی تامل كنند.

 اكنون نه تنها پايان راه اين اصلاح طلبان  نيست ، بلكه انديشه های اصلاح طلبی در دور افتاده ترين روستا ها منتشر شده  و به عميق ترين لايه های پنهان جامعه هم  رسوخ كرده و به تنها تفكری تبديل شده است كه قادر است وحدت و يكپارچگی كشور را حفظ كند. در ايران امروز ديگر برگشت به سياست دهه 60 امكان پذير نيست. آنان كه سودای آن را دارند، عرض خود می برند و زحمت ملت می افزايند.

 در تاريخ اگرچه انتقادات سنگينی از خاتمی و اصلاح طلب های  هم موضع او خواهد شد ولی اين جمله « من از مردم خجالت می كشم. » در صفحه افتخارات و  صداقت او با مردم ثبت خواهد شد . 

 انتقاد سازنده  آری ! ترور شخصيت دگرانديش ، حتا مخالف نه !

فردا  گريه و زاری  در " احمد آباد "  خاتمی دردی را از ما دوا نخواهد كرد.  امروز را  و نقشی كه درآن  داريم بايد در يابيم.

 

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی