کافی است
گذشته نه
چندان
دور
مربوط به
چند
حادثه را
مرور
کنیم تا
بدانیم
حمله
اسرائیل
به ایران
از چه
زمانی
آغاز شد
و جمهوری
اسلامی
در خوش
خیالی تا
حمله برق
آسا و
غافلگیر
کننده ای
۲۳ خرداد
که به
جنگ ۱۲
روزه
انجامید
باقی
ماند.
این غفلت
و خوش
خیالی که
عمدتا
آلوده به
تهدید و
شعار بود
از سقوط
هلیکوپتر
ابراهیم
رئیسی و
عبداللهیان
وزیر
خارجه
دولت او
آغاز شد.
تردید
نیست که
مقامات
عالی
نظام، پس
از بدست
آوردن
اسناد و
مدارک و
نشانه
های باقی
مانده در
محل سقوط
هلیکوپتر
رئیسی
میدانستند
و
میدانند
که حادثه
با
انفجار
پیجری
آغاز شد
که در
اختیار
ابراهیم
رئیسی
بود.
حکومت
دراین
باره
سکوت را
به بیان
واقعیات
و شکایت
بین
المللی
از
اسرائیل
ترجیح
داد. در
همان روز
حادثه
ترکیه
برای
یافتن
محل سقوط
هلیکوپتر
اعلام
آمادگی
کرد و تا
حدودی هم
کمک کرد،
اما مهم
تر از آن
اعلام
آمادگی
روسیه
برای
پیگیری و
یافتن
دلیل
حادثه
بود که
جمهوری
اسلامی
زیر بار
آن نرفت.
رویداد
دوم،
انفجار
بندر
رجائی
بود که
با توجه
به اهداف
اسرائیل
در حمله
۲۳ خرداد
معلوم می
شود آن
حادثه
نیز
مقدمه
حمله ۲۳
خرداد
بود. هدف
اسرائیل
ایجاد
کمبود
مایحتاج
عمومی در
ایران
براثر
قطع حمل
و نقل از
بندر
رجائی
بود.
دراین
باره نیز
جمهوری
اسلامی
سکوت و
دگرگون
وانمود
کردن
حادثه را
ترجیح
داد و
رسانه
های
داخلی
نیز در
باره هر
دو حادثه
رفتند
دنبال
نخود
سیاه.
این خوش
خیالی و
غفلت از
اتخاذ
تدابیری
برای
جلسات
فرماندهان
نظامی
منجر به
فاجعه
کشته شدن
برجسته
ترین
فرماندهان
سپاه شد.
حکومت نه
تنها
مردم را
نسبت به
احتمال
حمله
اسرائیل
به ایران
هشدار
نداد و
اعلام
آمادگی
نکرد،
بلکه
رهبر
جمهوری
اسلامی
درسخنرانی
های خود
با
قاطعیت
گفت که
حمله نمی
شود و
مذاکره
هم نمی
کنیم! به
این
ترتیب،
نه شورای
عالی
امنیت
ملی، نه
واحد
پدافند
غیر عامل
و نه
شهرداری
فلج
تهران که
فرد بی
صلاحیتی
مانند
زاکانی
در راس
آن قرار
گرفته،
نه تنها
مانند
اسرائیل
پناهگاه
برای
مردم
نساختند،
بلکه حتی
زیر زمین
های
متروها
در
شهرهای
بزرگ
ایران را
تا چند
روز برای
پناه
گرفتن
مردم
اعلام
نکردند.
تنها
زمانی که
متوجه
شدند
مردم نه
تنها قصد
شورش و
همراهی
با
اسرائیل
مهاجم
ندارند،
بلکه اهل
ایستادن
و دفاع
از
میهنشان
هستند،
آنگاه
زیر زمین
های مترو
را
بعنوان
پناهگاه
اعلام
کردند.
تا آن
زمان بیم
داشتند و
دچار این
توهم
بودند که
اگر مردم
در یکجا
جمع
شوند،
ممکن است
با
یکدیگر
همآهنگی
کرده و
شورش
کنند.
اینها
نکاتی
است که
در کنار
سرعت عمل
بموقع و
قابل
تحسین
رهبر
جمهوری
اسلامی
برای
تعیین
جانشین
فرماندهان
کشته
شده و
ابراز
خوشحالی
نسبت به
بودن
فرماندهانی
تحصیل
نظامی
کرده و
شایسته
برای
جانشینی،
باید
واکاوی
شود تا
بتوان
برای
آینده
درس
گرفت.
آینده ای
که قطعا
با
حوادثی
مشابه
همراه
خواهد
بود، مگر
آنکه
جمهوری
اسلامی
ایران را
تحویل
اسرائیل
وامریکا
بدهد که
در
آنصورت
نیز فصل
تازه ای
از
خونریزی
و جنگ
داخلی
آغاز
خواهد
شد.
همین خوش
خیالی ها
بتدریج و
در
روزهای
اخیر در
مصاحبه
ها و
برخی
افشاگری
های
محدود،
بیان می
شود که
نمونه
هائی از
آن را می
بینید. |