ايران

پيك

                         

 

جواد آقا!

بابات مرد؛ آمده اند اين را بگويند

                                        مسعود بهنود

روز جمعه تونی بلر نخست وزير بريتانيا در جمعی گفت كه حمله عراق آزمايشی بود . اين اعتراف به حكايتی است كه نشانه های آن از دوازده سال قبل با فروپاشی بلوك چپ پيدا شده بود. خلاصه، آن كه عراق و افغانستان گناهشان اين بود كه در اولويت گذاری ها در رتبه های اول قرار گرفتند و تا همين جا، جمهوری اسلامی و ليبی و كره شمالی و سوريه پيام را شنيده اند. فرستندگان پيام هم اين را خوب می دانند، كه با آن ها بازی می كنند و پی فرصت می گردند. گاه از زلزله استفاده می كنند، گاه از مشكلات اقتصادی و توان خود، گاه تحريم می كنند و گاه پاداش می دهند، به هر حال از هر مجالی در راستای هدف معين شده خود بهره می گيرند و سرانجام وقتی موقعش رسيد و ديدند، مانند نمونه صدام دست به كاری ديگر می زنند. به نظر من، تونی بلر به عنوان شريك و همراه جورج بوش در پشت جمله ای كه گفت اين ها را در نظر دارد. از كاری صحبت می كند كه با عوض شدن بوش و بلر هم تغيير نمی كند. بعضی از اروپائی ها در مورد شتاب و نوع عمل اين تمدن جهانگير با مديران عجول فعلی واشنگتن اختلاف دارند – يادمان باشد كه نومحافظه كاران تيم بوش هم گروهی مذهبی هستند كه نجات جهان را تكليف خود تلقی می كنند – اروپائی ها نه درباره اصل طرح، بلكه در جزئيات و سهم خود با مديران فعلی ايالات متحده اختلاف دارند. بنابراين عمل آن ها كه به اختلافات فرانسه و آلمان با جريان تازه دل بسته اند نقش بر آب زدن است.

می گويند جمعی از اهل روستائی يك شب سرزده رفتند به خانه يكی از اهالی و كدخدا شروع كرد به نقل داستان نوح، در پی او متولی مسجد شرحی درباره ماجرای پارسال گفت كه يكی از چوپانان را خرس خورد، مرد قهوه چی از گذشته ها و سرگذشت چنار پير ياد آورد و آن يكی از امامزاده گفت و نذر و نيازها را به ياد آورد و سخن به جانوری رسيد كه چند سال پيش در بالای كوه ظاهر شده بود؛ و خلاصه پاسی از شب گذشت و جمع نشسته بودند و پشت هم داستان می گفتند و زن خانه هم كه در پشت پرده هی چای می ريخت و به داخل اتاق می فرستاد، ديگر خسته شده بود. دست آخر، از همان پشت پرده گفت "جواد! آقا بابات مرد. اين ها آمده اند اين را بگويند."

حالا حكايت ماست. هی آن ها خبر می آورند، سولانا می گويد، وزيران اروپائی می آيند، سفيران ما را به وزارت خارجه ها احضار می كنند و هی پيام درپنهان می رسد. از آن طرف عده ای هم دلخوشند به نظارت استصوابی و تازه سرمقاله ديروز كيهان نامه سال شصت آقای خاتمی را پيدا كرده است كه به بنی صدر نوشته شده، در تائيد آنچه امروز مخالفان اصلاحات می گويند و تازه آقای جنتی عليه آمريكا و فرانسه در نمازجمعه فتوا می دهد و آقای صافی، شيخ طنطاوی بزرگ الازهر، اين بزرگ ترين مركز تعليمات اسلامی در قاهره را به بی غيرتی متهم می كند و عده ای سرگرم آنند كه راهی پيدا كنند برای آزادی عبدی و شهرام جزايری و ناصرزرافشان و اكبر گنجی و محمد سعيدی كه در زندان بيخ ريش ها مانده اند.

ولی به باور من، ماجرا همان است كه آن زن صاف و ساده از پشت پرده گفت.

( اين بخشی از مقاله ای خبری است كه از روی سايت بهنود گرفته شده و با كمی تلخيص، اصل مسئله ای كه وی در نظر داشته برگزيده شده است)

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی