ايران

پيك

                         

هنر مبارزه مسالمت آميز!

                                                                                                            

       دكتر گلمراد مرادی            

 

 

در جهان شلوغ و درهم برهم سياسی، اگركسی توان مبارزه برای كسب حقوق پايمال شده انسانها و ملتها در هر گوشه ا ی از اين كره خاكی را داشته باشد و با هر شرايطی قادر به ادامه زندگی گردد، می توان گفت: هنرمند است، اما قهرمان نيست و نبايد تصور ناجی بودن را از چنين شخصی در مغز پروراند، آنگونه كه ما ايرانی ها هميشه به دنبال ناجی ميگرديم. در عوض آن كسانی كه با افتخار جان را در راه خدمت به خلقها و در راه كسب حقوق انسانی از دست می دهند و يا با زور و قلدری و بناحق جانشان را می ستانند، قهرمان اند ولی متاسفانه هنرمند نيستند، يعنی هنر زندگی كردن را از اول ياد نگرفته اند، ما در تاريخ صد سال گذشته مبارزات سرزمينمان ايران از اين قهرمانان ناكام فراوان داشته ايم و چه بسا در آينده هم داشته باشيم.

در اين روزها كه يكی از زنان فعال و در زمينه حقوقی برجسته ايران، به دليل هنر مبارزه صلح آميز حقوقی و تا حدی سياسی و در عين حال زنده ماندن، موفق بدريافت جايزه نوبل گرديده، از چپ و راست و ميانه مطالب فراوانی در باره ايشان نگاشته اند. بعضی از ما خاور زمينی ها كه در قلم فرسائی اغراق آميز، يعنی در نوشته ها موافق را به كهكشان بردن و مخالف را كوبيدن و خوار كردن، يد بيضائی داريم و واقعا می توان گفت كه در اين خصوص هنرمنديم. در مطالب نوشته شده و سخنرانيهای تاكنونی، خانم شيرين عبادی را به آن اندازه بالا برده و يا پائين آورده اند كه يك انسان عادی و كم اطلاع مانند بنده از خواندن مطالب شان سر در گم و حيران می ماند كه بكدام ساز بايد رقصيد و چگونه در اين باره به قضاوت نشست؟! آيا خانم شيرين عبادی، آنگونه كه پيش نمازان جمعه مانند ملا حسنی و هم قطارانش قضاوت كرده اند، می باشد؟ يعنی خوشخدمتی برای غرب می كند؟ هوادار شاه ديكتاتور بوده و زنی ناقص العقل است! و يا شخصيتش را واقعا بايد به سطح سادات و بيگين و كيسينجر تنزل داد؟! و يا آنگونه كه هواداران او و برخی از اپوزيسيون خارج نشين نوشته و از ايشان يك قهرمان و ناجی ساخته اند، به حساب آورد و پذيرفت؟!

در واقع خانم عبادی نه خادم غرب و نه ناقص العقل! و نه قهرمان است و نه ناجی می تواند باشد و تاكنون در ميدان سياست هم ادعای ناجی و قهرمان بودن را نكرده است. ايشان بنا به گفته خودشان مدافع حقوق بشر هستند نه كم و نه بيش. اگر هم ميخواهند تضادی بين حقوق بشر و قوانين اسلامی را نبينند، من آن را بحساب هنر زيستن در يك جو اختناق، در جوی كه ملا حسنی ها حاكمند، ميگذارم. ايشان به نظر من فن زنده ماندن و زندگی كردن را تا اين پايه خوب می دانسته و موفق هم بوده است، از اين ببعد چگونه باشد معلوم نيست. عده ای نيز كوشيده اند شخصيت ايشان را از پشت عينك دودی ايدئولوژی و خط سياسيش بر رسی نمايند و هنر زنده ماندن و مبارزه مسالمت آميز خانم عبادی را برای كسب حد اقل حقوق انسانی در آن دايره تنگ و امكانات محدود، هواداری از اسلام معرفی نمايند و تمام فعاليتهای حقوقی ايشان را با گردش يك قلم به هيچ بگيرند. اين نوع قضاوت و پيشداوری كمی بی انصافانه و عجولانه است. فراموش نكنيم خانم عبادی يك فرد حقوقی است، گرچه در اين كوران به گود سياست نيز كشيده شده باشد.

اگر واقع بين باشيم می توان ايشان را كه توانست بعنوان اولين زن در تاريخ ايران كرسی قضا وت را در زمان يك ديكتاتور اشغال كند و 24 سال هم در جمهوری اسلامی به شغل بسيار حساس وكالت ادامه دهد، يك هنرمند دانست.

خانم عبادی بعنوان يك مدافع حقوق بشر و حامی حقوق كودكان مورد احترام است و لايق پشتيبانی و من بسيار شادمانم كه يك زن از تبار رابعه عدويه و طاهره قرة العين و ديگر زنان نامدار ايران، اين جايزه را برده است. اگر ايشان در موقعيت كنونی كه دارای جايزه نوبل هستند و دارند به يك وزنه سياسی مورد اعتماد توده های ناراضی در ايران تبديل می شوند، تمايل به پا به عرصه سياست گذاشتن را نشان دهند، بايد خط مشی و راه سياسی خود را هرچه زود تر مشخص نمايند.( اين مقاله برای انتشار تلخيص شده است)

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی