ايران

پيك

                         
دركنار آمار كشته شدگان جنگ كه از سوي
 بنياد شهيد اعلام شده، اين رقم به چشم می خورد:
4 هزار و 470 قربانی
ترور،انفجارواعدام سياسی درج.ا
 

 

188هزار نفردرجنگ كشته شدند كه سهم روحانيون درآن 4ر1، سهم زنان خانه دار6ر1 وسهم دانش آموزان با بيشترين درصد تلفات 9ر16 بوده است. دراين آمارهيچ رقمی به بازاری ها اختصاص ندارد!

 

 

پيرامون آمار قربانيان ادامه جنگ با عراق، كشته شدگان سال انقلاب (1357) و همچنين شمار اعدام ها و انفجارها و ترورها هنوز هيچ مرجع رسمی در جمهوری اسلامی اظهار نظرقطعی نكرده است. البته، اخيرا عمادالدين باقی در كتاب جديد خود بخشی از اين آمار را برای نخستين بار منتشر كرد.

همچنين امسال به مناسبت هفته جنگ و كارزاری كه سايت های وابسته به مجمع تشخيص مصلحت و سپاه پاسداران برای دفاع از ادامه جنگ سازمان دادند گوشه ای از اين آمار منتشر شد كه تا حدود زيادی دقت آمار عمادالدين باقی را در كتاب وی تائيد می كند.(در ارتباط با كارزار دفاع از ادامه جنگ با عراق، مصاحبه روزنامه همشهری با هاشمی رفسنجانی نيز قابل توجه است)

امسال، در هفته جنگ آماری  نيز در روزنامه ايران منتشر شد كه هنوز معلوم نيست اين آمار بخشی از آمار اعدام ها و جنگ در كردستان و بلوچستان است و يا آمار ديگری است.

روزنامه ايران، به نقل از بنياد شهيد، در ويژه نامه ای كه بمناسبت هفته دفاع مقدس منتشر كرد نوشت:

 172056 نفر در درگيری جنگی با دشمن و 15959 نفر در بمباران شهرها كشته شدند.

 جمع كشته شدگان دوران انقلاب در سال 1357 جمعا 2838 نفر بوده است. 1698 نفر در اثر شرارتهای ضد انقلاب و 2772 نفر در اثر شرارت‌های اشرار و قاچاقچيان كشته شده اند.

به اين ترتيب و با توجه به اينكه ترورها و انفجار حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزيری شايد رقمی در حدود 120 و حداكثر 150 قربانی عمليات تروريستی گرفته باشد، پرسش اساسی اينست كه اين 4 هزار و 470  نفر در كجا كشته شده اند. در جنگ كردستان؟ در بلوچستان؟ اين آمار بخشی از آمار رسمی اعدام شدگان سياسی است كه در پزشك قانونی ها رسما ثبت شده است؟

 
درهمين ويژه نامه و به نقل از بنياد شهيد نكات جالب توجه ديگری نيز برای نخستين بار انتشار يافته است. از جمله اينكه جمع كشته شدگان دو بخش دولتی و غير دولتی در جنگ عبارت بوده است از 52/9 درصد در بخش دولتی و 17/9 درصد در بخش غير دولتی.

ازكل آمار كشته شدگان جنگ سهم روحانی 4/1 بوده است و سهم دانشجويان 3/1 نفر.

 

در همين بخش به آمار دانش آموزان در جنگ برخورد می كنيم كه بيشترين سهم را در ميان قربانيان جبهه های جنگ داشته اند و اين نبوده است مگر اينكه آنها را مانند گوشت دم توپ به ميدان های مين گذاری فرستاده اند، زيرا دانش آموز 14- 15 ساله نه اهل فن توپخانه بوده و نه خمپاره انداز و نه حرفه های ديگر جنگی.

بموجب اين آمار سهم دانش آموزان از جمع كشته شدگان جبهه های جنگ 9/16 بوده است.

حتی آمار زنان خانه دار در جمع كشته شدگان جنگ با رقم 6/1 بيش از روحانيون بوده است. در اين آمار هيچ رقمی به بازاری ها كه امروز قدرت سياسی و اقتصادی را در جمهوری اسلامی دراختيار دارند اختصاص نيافته است.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی