ايران

پيك

                         

از وبلاگ " يادداشت های يك رهگذر"

دربند با "كويتي پور"

 

 

غروب شده بود به گمانم كه سر پل تجريش بوديم، كوله ها ديگر زيادی سنگينی می كردند. 8 ساعتی خر سواری كرده بودند. همان يك مشت موی كله‌ی كچلم هم آنقدر خاكی و به هم چسبيده بود كه و قتی سرم را جلوی آينه‌ی دستشويی سفر خانه‌ی با كلاس سر پل بالا آوردم به شكل مسخره ای لبخند زدم، از دستشويی كه بيرون آمدم صدای آشنايی از باند های پدر مادر داری كه نمی دانم بالای ديوار چه می كردند به گوشهای قراضه ام رسيد، سمت راستی كه مثل زنبور وز وز می كند با سمت چپی بود كه فهميدم خواننده كويتی پور است، دهانم جنبيد چند لحظه بعد كه فكركردم حدس زدم بايد گفته باشم "ای ول" . ما كه خوشمان آمد سر ميز كه رفتم بچه ها هم كيفور بودند، جرعه‌ی اول چايی در پيت سفره خانه‌ی با كلاس را كه قورت دادم تجزيه تحليل مغزم هم انگار تمام شده بود، آره بابا اين همان صدايی بود كه همين چند روز پيش وقتی عين سگ دنبال نذری می گشتيم از سيستم های خفن ماشين اسباب بازی های آقا پسر های شيك و خوش لباس می شنيديم و عجب دوبس دوبسی هم می كرد. پس كويتی پور هم بعله...

يارو پوزخندی زد " سی دی هاش تموم شده كه هيچی نوارشم نداريم اينورا هم ندارن".
همان سر پل بود اما 24 ساعت و اندی بعد، پسركی بود مثل بسيجی ها، چه حرفيه! ، پسره بسيجی بو د، انگاری. سيبيلكی هم بگی نگی داشت، گفتم آقا سی دی ... تا گفتم " ك" بلند شد من هم دهانم را يادم رفت ببندم . انگشتر مشتيی داشت كش را كه از دور بسته‌ی سی دی ها باز می كرد ديدم، دهانم كه باز بود فرصت هم بود :

- آقا همون، ... ديش ...؛ همون جاز... ياران ... كه پاپ ... گيتار... من ... ما ... خانه ...

- بله آقا همونه! غريبانه

چه ابروهايی داشت، به پيرهنش هم ميآمد البته...

- چه قدر تقد...

- 1000 تومن

صفايی داشت سر بالايی دربند، كويتی پور، شيشه ها پايين، صدا هم تا آخر باز... به گمانم

مرسدس ها آن شب خوش تيپ تر بودند چراغ هاشان هم باحال تر بود. نيم ساعت به 5 صبح مانده اما:

ياران چه غريبانه
رفتند از اين خانه
هم سوخته شمع ما
هم سوخته پروانه ...

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی