ايران

پيك

                         

مقاله معاون پارلمانی خاتمی در فاينانشال تايمز لندن

قدرت آنطرف است- ما اينطرف

اصلاحات از كجا بايد شروع شود؟

 

 

محمدعلی ابطحی معاون پارلمانی و حقوقی رئيس جمهوری اسلامی ايران در مقاله ای كه در شماره دوشنبه پانزدهم مارس روزنامه بريتانيايی فاينانشال تايمز منتشر شد، پيرامون آينده اصلاحات نوشت:

اصلاحات يك روند است كه بايد مسير خود را بپيمايد. اين روند در غرب پس از سيصد سال و دو جنگ جهانی به نتيجه رسيد و دموكراسی نهادينه شد. تاريخ ايران بر محور بيست و پنج قرن حكومت سلطنتی دور می زند كه تمام اصول آن با ماهيت دموكراسی و شركت مردم در روند تصميم گيری تناقض دارد. اين تاريخ طولانی نقش عمده ای در شكل گيری روح جامعه ايران داشته و اكنون به زمان زيادی نياز است تا اين فرهنگ تغيير كند. در انتخابات تاريخی سال 1997 با انتخاب محمد خاتمی به رياست جمهوری اسلامی مرحله جديدی در روند اصلاحات آغاز شد. از آن زمان تاكنون مردم ايران توانسته اند حقوق سياسی و مدنی خود را درك كرده و از آن استفاده كنند، حقوقی چون رای دادن و اعتراض علنی. البته، با پيروزی اصلاح طلبان در انتخابات، اميد و انتظارات مردم بالا رفت و متوقع شدند كه اصلاحات با سرعت انجام شود. آن ها به سرعت اصلاحات بيشتر اهميت می دادند تا نهادينه شدن واقعی دموكراسی.

اين واقعيت در نظر گرفته نشد كه آقای خاتمی مطابق با قانون اساسی انتخاب شده كه محدوديت های عمده ای برای او ايجاد می كند. مطابق با اين قانون اساسی مراكز اصلی قدرت در ايران يعنی نهاد هايی چون قوه قضائيه، مجلس، شورای نگهبان قانون اساسی، مجمع تشخيص مصلحت نظام، نيروهای مسلح و راديو و تلويزيون از حوزه اختيارات رئيس جمهوری بيرون هستند و در واقع به غير از مجلس فعلی تمام آنان در سلطه مخالفان اصلاحات بوده اند.

مقاومت و فعاليت های مستمر مخالفان اصلاحات كه قدرتمندانه در مقابل رييس جمهوری و مجلس هوادار اصلاحات ايستادند، باعث شد كه به مردم القا شود كه برنامه اصلاحات به بن بست رسيده است در حالی كه روند اصلاحات ادامه داشته است. در نتيجه در انتخابات اخير مجلس جناح محافظه كار تمام وسايل قانونی را كه در اختيار داشت در جهت حذف اصلاح طلبان به كار گرفت و مردم هم از صحنه سياسی كشور خارج شدند.

نتيجه انتخابات به معنای محبوب بودن محافظه كاران نيست چون آن ها در اين انتخابات پانزده تا بيست در صد آرا را به دست آوردند، يعنی همان ميزان از رای دهندگان كه در تمام ادوار قبلی انتخابات مجلس و رياست جمهوری به آنان رای می دادند. تغيير عمده اين بار كاهش تعداد كسانی بود كه در انتخابات رای دادند. به عنوان مثال در تهران كانديداهای اصلی محافظه كاران با آرای حدود پانزده در صد از واجدين شرايط رای دادن به مجلس رفتند در حالی كه رقبای اصلاح طلب آنان يا صلاحيتشان رد شده بود يا خودشان اعلام انصراف كرده بودند.

اين واقعيت در واقع نوعی پيروزی برای اصلاح طلبان و روند اصلاحات است، چون حتی محافظه كارترين جناح ها برای به دست آوردن رای مردم در اين انتخابات از شعارهای اصلاح طلبان استفاده كردند، شعار ها و قول هايی كه تا قبل از آن از سوی همين محافظه كاران غير اسلامی يا غيرقانونی تلقی می شد از قبيل لغو ممنوعيت ماهواره، توسعه كشور، حمايت از آزادی های فرهنگی و اجتماعی و حتی بهبود روابط با آمريكا. اگر تمام قول های انتخاباتی محافظه كاران به واقعيت بپيوندد، روند اصلاحات پيروز شده است.

من نسبت به آينده اصلاحات خوش بينم اما هشدار می دهم كه در جوامع در حال توسعه به جای سعی در ريشه دار كردن نهضت های اصلاح طلبی، بيشترين تلاش جهت ساختن شخصيت ها و قهرمان سازی صورت می گيرد. در عصر ارتباطات جهانی و با تلاش جوانان ايرانی، ادامه اصلاحات تنها راهی است كه در پيش پای ملت و رهبران ايران قرار دارد.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی