3

-  جنگ و جهانی‌ شدن

پيك

                       

بخش سوم از ترجمه كتاب "جنگ و جهانی شدن" ترجمه جعفرپويا ( برای پيك)

جنگ شيعه با شيعه
خطری كه ايران را تهديد می كند

ايران با اطلاع و نظارت دولت آمريكا مقادير مهمی راكتهای 107 ميليمتری و 122 ميليمتری و همچنين موشك انداز و.ب.ر- 230 چينی را كه در ايران ساخته می‌شود به ارتش بوسنی تحويل داد. علاوه بر اين چهارصد نفر از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با تجهيزات كامل وارد بوسنی شدند. سازمان سيا در جريان اين عمليات بود و می دانست كه تعدادی ازا ين 400 نفر با هدف انجام عمليات تروريستی در اروپای غربی به بوسنی اعزام شده اند.(از كتاب تحقيقاتی "جنگ و جهانی شدن")

تحقيقات بسيار ارزشمند "ميشل شوسودفسكی” تحت عنوان " جنگ و جهانی شدن"، می توانست در اوج جنجال تبليغات جهانی برای آماده سازی افكار عمومی جهان جهت حمله نظامی به عراق، بعنوان يك تحقيق پايه ای مورد توجه قرار گيرد، اما چنين نشد. يورش شبكه های تلويزيونی جهانی فرصت تفكر برای كسی باقی نگذاشت. ميشل شوسودفسكی استاد دانشگاه در اوتاوای كاناداست و تحقيقات وی به زبان‌های انگليسی و فرانسه و چندين زبان ديگر منتشر شده است.

آنچه در اين كار تحقيقی ارزنده (دركنار روابط كاخ سفيد با صدام حسين) برای مردم ايران حائز اهميت تاريخی است، نقشی است كه بخشی از حاكميت جمهوری اسلامی كه اكنون نيز قدرت واقعی را در اين حاكميت دراختيار دارد در حوادث مورد بررسی در اين تحقيق داشته است. بخشی كه از دخالت در افغانستان و قرار گرفتن در كنار مرتجع ترين گروه های مذهبی آلت دست سازمان های جاسوسی جهان درس لازم را نگرفت و ارتش امريكا را در مرزهای شرقی كشور به صف كرد.   آنها را با شعار "ضد امريكائی” و به آتش كشيدن مشمئز كننده و پوچ ارتش امريكا در خيابان های تهران، در عمل پايگاه های هوائی استراتژيك "شيندان" و "خوست" را به سكوهای پرش ارتش امريكا عليه تماميت ارضی ايران تبديل كرده و زمينه ساز استقرار امريكا در افغانستان و اين پايگاه ها شدند!

آنها از جنگ فرسايشی با عراق نيز درس نگرفتند. يكصد ميليارد دلار خسارت جنگی، حاصل صدور جمهوری اسلامی به جهان اسلام و فتح كربلا و رسيدن به قدس شريف شد!

در نمازهای جمعه تهران آيت الله جنتی و هاشمی رفسنجانی از فتوحات پياپی عليه ارتش صدام و فتح قريب الوقوع كربلا و نجف سخن گفتند و خطبه خواندند. هر بار و هر جمعه مردم سه بار صلوات فرستادند و برای امريكا و صدام حسين طلب مرگ كردند و اين درحالی بود كه سرنخ ادامه جنگ در دست امريكا بود و طرفداران شعار "جنگ جنگ تا پيروزی” خزانه كشور را همراه لوله های نفت به جيب بزرگترين كمپانی های نفتی و تسليحاتی امريكا وصل كرده بودند.

جنگ پايان يافت، خسارات باقی ماند، هزاران نيروی جوان انقلابی آرمانخواه كشور دركنار يك ميليون كشته و مجروح جنگی در جبهه به خاك افتادند، شهرهای بزرگ خوزستان نابود شدند، از درون شبكه های خريد اسلحه جمهوری اسلامی، سازمان های جاسوسی امريكا وانگليس تا مغز استخوان ستاد جنگ، فرماندهی سپاه، شورای تبليغات اسلامی و سرانجام "حاكميت مافيائی بازار- روحانيون" نفوذ كردند، كه بخش عمده حوادث 6 سال گذشته و اميدوار ساختن مردم به نجات دهنده ای از خارج كشور( كه جز امريكا نيروی ديگرنمی تواند باشد!) حاصل آنست.

پايان جنگ با عراق و به زانو در آمدن خزانه كشور و به خاك افتادن يك ميليون ايرانی، همزمان شد با فروپاشی اتحاد شوروی و تغيير فاجعه بار توازن قدرت جهانی. رويدادی كه سهم و نقش حاكميت جمهوری اسلامی در آن كم نبود.

جهان سرمايه داری به رهبری امريكا جبهه جديدی را در اروپای شرقی گشود. تجزيه جمهوری چكسلواكی به دو جمهوری اسلواك و چك، تبديل آلبانی به سكوی نظامی در بالكان و پاره پاره كردن جمهوری فدراتيو يوگسلاوی، كه دشوارترين و پيچيده ترين عمليات در همين بخش سوم صورت گرفت. ماجراجويانی كه می خواستند از كربلا به قدس شريف بروند، هنوز جنازه دهها هزار قربانی جنگ با عراق را از بيابان های جبهه جنگ با عراق به ايران منتقل نكرده راهی بوسنی شدند. آيت الله جنتی، روحانی فاجعه آفرينی كه علاوه بر رياست بر شورای نگهبان و شورای تبليغات اسلامی، پدرخوانده انصار حزب الله و گروه های فشار و ترور داخلی است مبتكر اعزام نيروی نظامی و تبليغاتی به بوسنی شد و خود نيز علنی و غير علنی بارها راهی آن ديار شد. در بخش سوم گزارش تحقيقی شوسودفسكی به اين ماجراجوئی نيز پرداخته شده است. شركت تازه تاسيس هوائی هاشمی رفسنجانی "ماهان" از دل اين ماجراجوئی پرهزينه جديد سر برآورد، همچنان كه تيم های ترور در اروپا و امريكای لاتين از كنار آن بيرون آمدند. پول حاصل از نفت ايران اين بار در بوسنی به جيب امريكائی ها و شركت های بزرگ اسلحه سازی رفت و جمهوری اسلامی جاده صاف كن كاخ سفيد در بوسنی شد. چند سردار و خبرنگار جنگی ماجراجوئی اسلامی در بوسنی به اروپا گريختند و پناهنده شدند و قاچاقچيان عتيقه و شبكه شستشوی پول قاچاق مواد مخدر از تهران به بوسنی و از بوسنی به پراگ( پايتخت جمهوری چگ) پل ارتباطی زدند. وقتی حاكميت بوسنی كاملا در اختيار حاكميت امريكائی قرار گرفت و اين جمهوری مسلمان نشين يوگسلاوی سابق به مهم ترين پايگاه نظامی امريكا در بالكان تبديل شد، پاسدار و مبلغ اعزامی جمهوری اسلامی را يا بيرون كردند و يا به شبكه القاعده وصل كردند تا بعدا و در حوادث ديگری به خدمت گرفته شوند.

هيچ مقامی در جمهوری اسلامی تاكنون پيرامون اين نقش جمهوری اسلامی در بوسنی سخن نگفته است، اما مگر اسناد اين گونه نقش آفرينی ها تا پايان مخفی می ماند؟ بی شك نه!

فرماندهان سپاه، واحد جنبش های رهائيبخش اسلامی سپاه پاسداران و مبلغان شورای تبليغات اسلامی همراه فرمانده آن "آيت الله جنتی” و فرماندهان سه لشكر قدس، محمد و بدر كه با القاعده عهد اخوت اسلامی دارند دست از پا دراز تر از بوسنی بازگشتند! و بزرگراه بالكان را برای امريكا باقی گذاشتند تا به مثلث طلائی در مرزهای مشترك ايران-افغانستان- پاكستان وصل كند: در خدمت امريكا، با شعار مرگ بر امريكا!

ارتش امريكا كه عزم خود را برای برداشتن دوست و همكار قديمی خويش در منطقه جزم كرد، صدام حسين يك هفته هم در بغداد دوام نيآورد. نوبت به حكومت جانشين رسيده است. رويای حضور و صدور جمهوری اسلامی با ترور سيد مجيد خوئی در نجف آغاز شد. تروری كه سرآغاز جنگ شيعه با شيعه در عراق است و از دل آن شايد ابتدا منطقه خودمختار و فقير نجف دركنار كردستان و دولت مركزی بيرون بيآيد. درابتدا، زيرا در گام های بعدی می تواند تجربه يوگسلاوی در منطقه پياده شده و بخش هائی از خوزستان ايران نيز بدان ضميمه شود. مهم جرقه اول است و تشويق آنها كه در 24 سال گذشته هرجا آشی پخته شده فراش و خطيب آن شده اند و حالا زير عبای سيد باقر حكيم و مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق روياهای خود را می پرورانند. شايد در آينده ای كه چند سالی بيش نخواهد پائيد اسناد جنگ شيعه با شيعه در خليج فارس نيز نوشته شود و نام نقش آفرينان مذهبي- حكومتی آن در جمهوری اسلامی نيز در فصل از تاريخ ثبت شود!

 

بخش سوم از كتاب جنگ و جهانی شدن

 

پشتيبانی واشنگتن از تروريسم بين‌المللی
دولت بوش " شبكه اسلامی بنيادگرا" را خطری جدی برای ايالات متحده اعلام می‌كند و آن را مسئول حملات تروريستی يازدهم سپتامبر می داند. اما همين شبكه اسلامی يكی از اجزای مهم "عمليات مخفی” سيا در بسياری از كشورهای جهان بوده و منجمله در كشورهای حوزه بالكان، اتحاد شوروی سابق، هند و چين در خدمت سياست خارجی آمريكا قرار گرفته است.

در همان زمانی كه مجاهدين بنيادگرا بنفع امريكا درحال جنگ هستند، اف.بی.آی. كه سازمان پليس داخلی ايالات متحده است - و از بعضی جهات مستقل از سازمان سيا عمل می‌كند-  برعليه همين مجاهدين كه آنان را تروريست مينامد اعلام جنگ می كند، و اين در حالی است كه سازمان سيا از زمان حضور ارتش شوروی در افغانستان تاكنون به همين تروريستهای بين‌المللی مخفيانه كمك می رساند.

با توجه به اينكه سازمان سيا اعتراف كرده كه در دوران جنگ سرد از بن‌لادن بعنوان يك "ابزار اطلاعاتی " استفاده ميكرده،  دولت ايالات متحده نمی تواند رابطه خود را با بن‌لادن انكار نمايد ولی مدعی است اين ارتباط مدت زمان زيادی است كه ديگر قطع شده است!

سازمان سيا اصطلاح "ابزار اطلاعاتی” را چنين تعريف می كند كه برخلاف يك مامور مستقيم اطلاعات كه بايد در صورت لزوم تا حد فدا كردن خود برای منافع آمريكا پيش رود، يك "ابزار" اطلاعاتی كافيست كه در جهت منافع سياست خارجی ايالات متحده قرار داشته باشد. اين ابزارهای” اطلاعاتی غالبا خود نمی دانند كه در حال انجام وظيفه‌ای هستند كه سازمان سيا برعهده آنان گذاشته و به اجرای آن در صفحه شطرنج ژتوپوليتيك مامور كرده است. برای اينكه اين ماموريتها "موفق" شود، سازمان سيا از سرويسهای مختلف جاسوسی نظير سازمان اطلاعات نظامی پاكستان موسوم به ای.اس.ای استفاده می‌كند.

 

نظريه "چرخش" (1)
از يازدهم سپتامبر بدينسو برخی رسانه های گروهی آمريكا با پذيرش ارتباط بن‌لادن با سازمان سيا آن را واقعه ای مربوط به دوران جنگ شوروی و افغانستان اعلام ميكنند. آنان بدينوسيله اقداماتی را كه سازمان سيا بعد از جنگ سرد در جهت تقويت و رشد سازمانهای بنيادگرا كرده است مسكوت می گذارند و واقعيت را در مورد عمليات تروريستی يازدهم سپتامبر تحريف می كنند.

مثال روشن در اين مورد تئوری موسوم به "چرخش" است كه رسانه ها سعی می كنند آن را بنحوی عنوان كنند كه گويی "ابزار اطلاعاتی” برضد كسانی كه آن را تربيت كرده اند "چرخش" كرده است. يا بقول آنان " چيزی كه خودمان درست كرديم در دامن خودمان منفجر شد"

اينان با سفسطه گرايی خاصی سياست آمريكا را توجيه می كنند و می خواهند وانمود كنند كه آمريكا و سازمان سيا مظلوم واقع شده اند.

مثلا بنوشته روزنامه گاردين "سلاح هايی كه ايالات متحده و بريتانيای كبير به همراه متدهای پيشرفته جنگی در اختيار مجاهدين قرار دادند به فاجعه در غرب ختم شد و براساس پديده "چرخش" برعليه كسانی مورد استفاده قرار گرفت كه آنها را تهيه ديده بودند"

با آنكه رسانه های گروهی آمريكا خود اعتراف می كنند كه روی كار آمدن دولت طالبان در افغانستان ناشی از كمكهای پنهانی است كه ايالات متحده به مجاهدين و گروههای بنيادگرا كرده است، اما بلافاصله پس از قبول اين واقعيت آن را رها كرده و به سراغ توطئه ای كه اسامه بن‌لادن با حيله گری برعليه سيا ترتيب داده است می روند و چنان مطرح ميكنند كه گويی پسری به پدرش خيانت كرده است. تئوری "چرخش" دروغ محض است. سيا به هيچ عنوان ارتباط خود را با شبكه بنيادگرايان اسلامی قطع نكرده است.

تكرار "ايران گيت" در بوسنی
چه كسی می تواند اليورنورث و گروه مخالفان دولت نيكاراگوئه موسوم به "كنترا" را از ياد ببرد؟ آيا می توان اسلحه های خريداری شده از عوايد قاجاق مواد مخدر در دروان دولت ريگان و تجهيز كنترا را برای جنگ برعليه دولت ساندينستها از سوی واشنگتن از ياد برد؟ همين روش در سال 1990 در بالكان برای تحويل اسلحه به مجاهدين اسلامی در پيش گرفته شد. مجاهدينی كه در صف ارتش مسلمان بوسنی برعليه فدراسيون يوگسلاوی مبارزه می كردند.

در طول دهه نود، سيا به واسطه سرويس اطلاعات نظامی پاكستان به ارتش مسلمان بوسنی در جنگ داخلی يوگسلاوی مزدور و "مجاهد" تحويل می داد. در سی يكم اكتبر 1994 سرويس خبری دفاعی بين‌المللی لندن گزارش داد كه "براساس منابع موثق ايالات متحده به نيروهای مسلمان بوسني- هرزه گوين در تمرينات نظامی كمك كرده و اسلحه در اختيار آنان قرار ميدهد و بدينسان آشكارا توافق نامه های سازمان ملل را نقض می‌كند." براساس همين گزارش سازمانهای آمريكايی به مسلمانان بوسنی اسلحه های ساخت چين، كره شمالی و ايران را تحويل می دهند. همين منابع گزارش می دهند كه ايران با اطلاع و نظارت دولت آمريكا مقادير مهمی راكت و تجهيزات نظامی تحويل ارتش مسلمان بوسنی داده است. از جمله اين مهمات راكتهای 107 ميليمتری و 122 ميليمتری و همچنين موشك انداز و.ب.ر- 230 چينی را كه در ايران ساخته می‌شود ميتوان نام برد. علاوه بر اين چهارصد نفر از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با تجهيزات كامل وارد بوسنی شده‌اند. همين منابع عنوان می كنند كه سازمان سيا در جريان اين عمليات نيز بوده و گفته ميشود تعدادی ازا ين 400 نفر با هدف انجام عمليات تروريستی در اروپای غربی به بوسنی اعزام شده بودند. در همين دوران يعنی در سپتامبر و اكتبر 1994 تعداد قابل ملاحظه ای از مجاهدين "افغان" مخفيانه به پلوس در كرواسی منتقل و از آنجا با پاسپورتهای جعلی برای خدمت در ارتش مسلمان بوسنی به كوپرز، زنيكا و بانچالوكا اعزام شدند. تا پايان سال 1994 اين نيروها به پيروزی‌های قابل توجهی دست يافتند. براساس منابع مطلع در سارايوو، نيروهای اسلامی از كمك يك گروه بنگلادشی حافظ صلح سازمان ملل در يوگسلاوی برخوردار بودند كه در اوايل سپتامبر 1994 جانشين يك گروه فرانسوی شده بود.

"واحدهای واكنش سريع آمريكايی كه مجهز به وسايل ارتباطی و شناسايی بودند مجاهدين را هنگام ورود به كروواسی همراهی می كردند. براساس منابع ما نظاميان آمريكايی ماموريت داشتند شبكه فرماندهی كنترل ارتباطات و اطلاعات را ايجاد كرده و حمله های ارتش مسلمان بوسنی را - در همراهی با مجاهدين و نيروهای كروات بوسني- در كوپرز، زنيكا و بانچالوكا پشتيبانی و هماهنگ نمايند. اخيرا (سال 94) چند حمله از بانچالوكا و زنيكا كه منطقه تحت حفاظت سازمان ملل متحد هستند به نيروهای يوگسلاو صورت گرفته است. دولت آمريكا در تمام مراحل جنگ تحريم سازمان ملل و ممنوعيت مسلح كردن نيروهای درگير در يوگسلاوی سابق را نقض كرده و فعاليتهای مخفی خود را همچنان ادامه ميدهد. در دو سال گذاشته (1994) ايالات متحده سه هيئت بلندپايه را برای ترغيب دولت يوگسلاوی به تبعيت از آمريكا به آنجا اعزام نموده است كه موفقيتی بدست نياورده است. قابل ذكر است كه يوگسلاوی تنها كشور منطقه است كه تاكنون سياستهای آمريكا را نپذيرفته است. " (همان منبع)

 

منابع موثق
شايد باوركردن اين امر مشكل باشد كه حزب جمهوريخواه آمريكا خود در گزارشی به كنگره، ارتباط دولت كلينتون را با شبكه بنيادگرايان اسلامی بوسنی با ارائه اسناد كامل فاش كرده است. كميته حزب جمهوريخواه در اين گزارش به كنگره آمريكا جزئيات كامل ارتباط دولت كلينتون با بنيادگرايان اسلامی را جهت تبديل بوسنی به يك پايگاه نظامی بنيادگرايان اشكار ساخته است. بنوشته گزارش" اين اقدام  با به خدمت گرفتن هزاران مجاهد" از شبكه مبارزان اسلامی دنيای اسلام صورت گرفته است. در اين گزارش كه اسناد كامل آن نيز ارائه شده گفته می‌شود: "بدترين تهديد برای نيروهای حفظ صلح در بوسنی و هرزه گوين و مهمتر از آن برای نظاميان آمريكايی مامور در منطقه آن است كه دولت كلينتون همكاری خود را با ايران برای تحويل اسلحه به نيروهای اسلامی سارايوو از مردم و كنگره آمريكا مخفی كرده است. اين تصميمی است كه كلينتون مستقيما در اوريل 94 بدرخواست انتونی ليك ( وی اكنون در مقام رياست شورای امنيت ملی است) و سفير ايالات متحده در كروواسی پيتر گالبريث اتخاذ كرده است. (اطلاعيه به كنگره در شانزده ژانويه 1997)

براساس گزارش لوس انجلس تايمز( كه به منابع اطلاعاتی مخفی متكی است) اين تصميم نقش مهمی در نفوذ نيروهای ايرانی به بوسنی بازی كرده است. همزمان با ورود نيروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ايران و نيروهای اطلاعاتی آن (وزارت اطلاعات و امنيت) به بوسنی، هزاران "مجاهد" ديگر نيز از چندين كشور اسلامی وارد بوسنی شدند. اين مجاهدين به همراه بعضی از سازمانهای بنيادگرا از كشورهايی نظير برونی، مالزی، پاكستان، عربستان سعودی، سودان و تركيه به اين كشور اعزام شدند. در اين ميان ميتوان از جمله به ورود داوطلبان سازمان به اصطلاح "بشردوستانه" تی.دبليو.ار.ا. كه مقر آن در سودان است اشاره كرد.

دولت كلينتون در مسلح ساختن گروههای بوسنی شركت مستقيم داشت و از جمله وظيفه آزمايش و بررسی فنی موشكهای ساخت ايران برعهده مستشاران آمريكايی گذاشته شده بود. سازمان تی.دبليو.ار.ا اشاره شده در بالا نيز كه به دروغ سازمان بشردوستانه معرفی شده در سودان تاسيس و يكی از عوامل مهم مسلح ساختن گروههای مسلمان بوسنی ميباشد. اين سازمان با شخصيتهای مهم شبكه تروريسم اسلامی از جمله شيخ عمر عبدالرحمان (كه در رابطه با حمله تروريستی به مركز تجارت جهانی در سال 93)، مجرم شناخته شد  و اسامه بن‌لادن كه منبع تامين مالی تعداد زيادی از گروههای بنيادگراست در ارتباط ميباشد.

گزارش حزب جمهوريخواه بدون هيچ نوع شبهه ای همكاری دولت كلينتون را با تعداد زيادی از گروههای بنيادگرای اسلامی منجمله شبكه بنيادگرای القاعده تاييد می‌كند. اما قصد جمهوريخواهان در حقيقت مبارزه با دولت كلينتون بود و نه زير سئوال بردن اين اقدامات. و چون در آنزمان چشم تمام مردم آمريكا به مسئله رابطه نامشروع كلينتون و مونيكا لوينسكی دوخته شده بود، جمهوريخواهان ترجيح دادند يك افتضاح "ايران گيت" ديگر اين بار در رابطه با بوسنی به راه نياندازند و توجه مردم آمريكا را از ماجرای مونيكا لوينسكي(معشوقه و منشی كلينتون) منحرف نكنند. جمهوريخواهان در اين دوران بركناری كلينتون را بدليل آنكه به مردم آمريكا درباره رابطه خود با لوينسكی دروغ گفته بود ميخواستند. اما در مورد دروغ بزرگتر كه دررابطه با قاچاق مواد مخدر و عمليات مخفی دربالكان بود، دمكراتها و جمهوريخواهان زير فشار پنتاگون و سيا به توافق رسيدند و ماجرا را ختم كردند.

از بوسنی تا كوزوو
مدل بوسنی كه در گزارش كميته حزب جمهوريخواه به كنگره با اسناد كامل افشا شده بود، دقيقا در كوزوو نيز اجرا شد. تنها تفاوت آن با مدل بوسنی در اين بود كه در كوزوو دولت آمريكا و ناتو متحدا عمل كردند.
در سالهای 1998-1999 مزدوران "مجاهد" از كشورهای خاورميانه و آسيای مركزی برای مبارزه در كنار "جبهه آزاديبخش كوزوو" موسوم به "اوچيكا" به كوزوو اعزام شدند. اوچيكا بعدا با ناتو در قسمت اعظم جنگ برعليه يوگسلاوی از نزديك همكاری كرد. براساس گزارشهای منابع نظامی بريتانيا وظيفه تعليم و مسلح كردن اوچيكا به سازمان ضداطلاعاتی دفاعی آمريكا د.ای.ا. (ديفنس انتليجنت ايجنسي)، سرويس مخفی بريتانيا (ام.آی.6) ، اعضای فعال و قديمی گروه هوابرد بريتانيا (اس.آ.اس.)  و به سه شركت خصوصی سرويسهای امنيتی بريتانيا و ايالات متحده واگذار شد.

مقامات بلندپايه بريتانيا معتقدند كه سازمان ضداطلاعاتی ارتش آمريكا - دی.ا. ا.- برای تعليم نظامی اوچيكا نيازمند سرويس مخفی بريتانيا ميباشد. متعاقب آن ام.آی.6 با دو شركت خصوصی سرويس امنيتی بريتانيا به توافق رسيد. اين دو شركت بنوبه خود با اعضای تيپ هوابرد تماس گرفتند و ليست سلاح و مهمات مورد نياز اوچيكا را تهيه كردند.

همزمان با اين عمليات و قبل از آنكه ناتو بمباران يوگسلاوی را آغاز كند، اعضای گروه هوابرد بريتانيا (اس.آ.اس.)‌ در ماه مارس 1999 در كوزوو مستقر شدند. هنگاميكه نيروهای ويژه بريتانيا در شمال آلبانی سرگرم تعليم نظامی جبهه آزاديبخش كوزوو بودند، نظاميان ترك و افغان كه با كمك مالی "شبكه اسلامی” به آنجا اعزام شده بودند با بريتانيايی ها درمورد تاكتيكهای جنگ چريكی و جنگهای نامنظم همكاری و هماهنگی داشتند. بن‌لادن نيز شخصا به آلبانی مسافرت كرد. او يكی از گروههای متعدد بنيادگرايان را كه به آنجا اعزام كرده بودند رهبری ميكرد. وی احتمالا در سال 94 نيز اقداماتی را در آلبانی انجام داده بود. منابع آلبانيايی مطلعند كه سالی بريشا كه در حال حاضر رييس‌جمهور آن كشور است با گروههايی كه اكنون به عنوان بنيادگرا معروفند ارتباط داشته است. گزارش فرانك سيلوفر درمقابل كميته قضايی مجلس نمايندگان آمريكا موضوعی را كه بطور كامل از مردم آمريكا پنهان نگه داشته شده فاش می‌كند و نشان ميدهد كه بخش اعظم بودجه اوچيكا از طريق قاچاق مواد مخدر تامين می‌شود. آلبانی و كوزوو در قلب "بزرگراه بالكان" قرار دارند، بزرگراهی كه "مثلث طلايی” افغانستان و پاكستان را به بازار مواد مخدر اروپا متصل می‌كند و هشتاد درصد هرويين اروپا از آن عبور می‌كند. 

گزارش كنگره آمريكا 13 دسامبر 2000
از اظهارات رالف موچك از مسئولان سازمان پليس بين‌الملل – انترپول- در مقابل همين كميته قضايی چنين برمی آيد كه وزارت خارجه آمريكا اوچيكا را يك گروه تروريستی می داند كه بودجه خود را از طريق قاچاق مود مخدر و كمك مالی بعضی كشورهای اسلامی و شخصيتها كه در ميان آنان بن‌لادن قرار دارد تامين می‌كند. موضوع ديگری كه بن‌لادن را به اوچيكا مرتبط می نمايد حضور برادر يكی از رهبران اسلامی "جهاد" مصر است كه بمثابه فرمانده يكی از گروههای اوچيكا در جنگ كوزوو شركت داشته است. اين شخص يكی از فرماندهان نظامی شبكه اسلامی القاعده اسامه بن‌لادن ميباشد. (گزارش كنگره امريكا 13 دسامبر 2000)

مادلن البرايت از اوچيكا پشتيبانی می‌كند
اما دولت آمريكا به هيچ عنوان ارتباط اوچيكا با تروريسم بين‌المللی و جنايت های سازمان داده شده را كه در كنگره آمريكا با جزييات تمام فاش شده بود در نظر نمی گرفت. چند ماه قبل از بمباران يوگسلاوی، مادلن البرايت وزير امور خارجه آمريكا سعی نمود به اوچيكا "مشروعيت سياسی” بدهد و ناگهان اين گروه شبه نظامی به يكی از "نيروهای دمكراتيك" كوزوو تبديل شد. اولبرايت از اين طريق به ديپلماسی بين‌المللی خود سرعت بخشيد و به اوچيكا نقش مهمی در "مذاكرات صلح" به نتيجه نرسيده رامبويه در آغاز سال 99 واگذار شد. در همين دوره اوچيكا روابط خود را با گروههای بنيادگرا و منجمله شبكه بنيادگرای القاعده گسترش داده و محكمتر می كرد.

كنگره آمريكا با سكوت از تروريسم دولتی حمايت می‌كند
درحاليكه مدارك موجود همكاری مشترك اوچيكا و گروه القاعده اسامه بن‌لادن را تصديق می‌كند، اين امر مانع از آن نميشود كه دولت كلينتون و بعدا دولت بوش به اين گروه كمك كنند و به آن اسلحه و مهمات تحويل دهند. اين اسناد نشانگر آن است كه تمام اعضای سنا و مجلس نمايندگان از ارتباط حكومت آمريكا با تروريسم بين‌المللی و القاعده مطلع بوده اند. بقول جان كاسيت از اعضای كنگره در مقابل كميته نيروهای مسلح مجلس: ما در سال 98- 99 با اوچيكا رابطه برقرار كرديم در حاليكه می دانستيم اين ارتباط به نحوی از انحا به بن‌لادن كمك می‌كند.

كميته نيروهای مسلح كنگره آمريكا
اعضای كنگره آمريكا كاملا از ارتباط دولت آمريكا با بن‌لادن خبر داشتند. آنها دقيقا می دانستند كه بن‌لادن كيست: پياده شطرنجی در اختيار دولت كلينتون و بعدا دولت بوش. نتيجتا همگی اعضای كنگره اعم از دموكرات و جمهوريخواه می دانستند كه جنگی كه از فردای يازدهم سپتامبر برعليه "تروريسم بين‌المللی” به راه افتاد براساس برنامه ای بود كه از قبل پيش بينی آن شده بود و به همين دليل متحدا پشتيبانی خود را از دولت بوش در جنگ برعليه بن‌لادن اعلام كردند.

در سال 1999 سناتور جو ليبرمن آشكارا اعلام كرد: "مبارزه برای اوچيكا مبارزه برای دفاع از حقوق فردی و ارزشهای آمريكايی است." او درحالی اين را می گفت كه از ارتباط تنگاتنگ ميان اوچيكا و گروه القاعده بن‌لادن باخبر بود. چند ساعت بعد از حمله موشكهای آمريكايی به افغانستان در 7 اكتبر 2001 همين سناتور خواهان حمله هوايی به عراق برای مجازات تروريستها شد و گفت : "ما در حال جنگ با تروريسم هستيم. ما نمی توانيم حملات خود را محدود به بن‌لادن و طالبان نماييم." ليبرمن در حالی ناگهان ضدتروريست شد كه بعنوان عضو گروه سناتوری نيروهای مسلح ، به كليه اسناد كنگره در مورد رابطه اوچيكا و بن‌لادن دسترسی داشت. اين موضعگيريها نشان ميدهد كه او هنگامی كه حمايت از اوچيكا را حمايت از ارزشهای آمريكايی عنوان ميكرد دقيقا ميدانست كه دستگاه دولتی آمريكا و ناتو حامی و پشتيبان بن‌لادن هستند.

جنگ مقدونيه
در سال 1999 در هياهوی جنگ در يوگسلاوی، سازمان آزاديبخش كوزوو دامنه فعاليت تروريستی خود را به جنوب كوزوو و مقدونيه گسترش داد و پس از تغيير نام خود به "بريگاد حفاظت از كوزوو" (تی ام كا) سازمان ملل آن را به رسميت شناخت. يعنی از آن زمان ببعد از يك منبع مشروع تامين مالی ميشد و درعين حال از كمكهای نظامی مستقيم ايالات متحده بهره ميبرد. فرماندهان تی ام كا – يا همان اوچيكا- دو ماه پس از آنكه زير حمايت سازمان ملل تاسيس شد، با استفاده از كمكهای مادی سازمان ملل خود را آماده حمله به مقدونيه كردند. اين امر دنباله منطقی سياست تروريستی آنها در كوزوو بود. روزنامه "اسكوپيه دنويك" در 21 مارس 2000 گزارش داد كه "تی ام كا" ششمين پايگاه عملياتی خود را در جنوب صربستان و در مقدونيه تاسيس كرد. "براساس منابع موثق بريگاد حفاظت از كوزوو (مرتبط با تی ام كا و زير حمايت سازمان ملل) در مارس 2000 ستادهای فرماندهی خود را در شهرهای تتوو، گستيورا و اسكوپيه ايچاد كرده و در حال تاسيس پايگاه های دبار و استروگا (در همسايگی الباني) هستند و اعضای آنها كدهای شخصی معينی دارند." (همان منبع و اخبار بی بی سی 24 مارس) .

همكاری شبكه اسلامی و ناتو در مقدونيه
مزدوران خارجی كه در سال 2001 در مقدونيه و در صف آ.ال. ان. (كه خود را وابسته به اوچيكا ميداند) مبارزه می كردند، مجاهدينی بودند كه از كشورهای شوروی سابق، خاورميانه و آسيای مركزی به آنجا اعزام شده بودند. در داخل مجموعه ای كه با دولت مقدونيه می جنگيدند علاوه بر مزدوران مجاهد، مشاوران نظامی آمريكايی، تعدادی از اعضای يك سازمان مزدوران حرفه ای كه با پنتاگون قرارداد دارد و همچنين گروه "سربازان سرنوشت" كه متشكل از مزدوران بريتانيا، هلند و آلمان است به اوچيكا برای مبارزه برعليه دولت مقدونيه پيوسته بودند. بعضی از اين مزدوران قبلا در صفوف اوچيكا و ارتش مسلمان بوسنی در جنگ بوسنی شركت داشتند. رسانه های گروهی و دولت مقدونيه بدون هيچ شبهه ای اعتقاد دارند كه حكومت ايالات متحده و شبكه اسلامی دست در دست ا.ال.ان. در اقدامات تروريستی در مقدوينه شركت داشتند. ا.ال.ان. يكی از شعبه های اوچيكاست. اين گروه و ت.ام.كا كه تحت حمايت سازمان ملل قرار دارند، گروه يگانه ای هستند كه فرماندهان و پرسنل مشترك دارند. فرمانده ت.ام.كا از سازمان ملل حقوق می گيرد اما در كنار مجاهدينی قرار دارد كه برضد نيروهای دولتی مقدونيه مبارزه می‌كند. نيروهای ا.ال.ان. و اوچيكا در همان حالی كه از طرف شبكه القاعده بن‌لادن حمايت مالی می شوند، از پشتيبانی ناتو و سازمان موقت ملل متحد مستقر در كوزوو نيز برخوردارند. 

مناسبات ريشه دار
بدينسان مشاهده می‌شود كه ارتباط آمريكا با بن‌لادن به سالهای جنگ شوروی محدود نميشود، بلكه همچنان "شبكه اسلامی” يكی از عناصر اصلی "عمليات مخفی” نظامی امريكاست. اين شبكه همچنان با واسطه ای.اس.ای. پاكستان مورد حمايت سيا آمريكا قرار دارد و عمليات نظامی و اطلاعاتی را در مقدونيه و جنوب صربستان زير نظر واشنگتن اجرا ميكند. بعبارت ديگر گروههای تروريستی ا.ال.ان. و اوچيكا، هم از كمك مالی برنامه سازمان ملل برای حفظ صلح استفاده ميكنند و هم از كمك گروههای اسلامی كه دربين آنها شبكه القاعده قرار دارد برخوردارند. در اين ميان عوايد قاچاق مواد مخدر را هم كه با همكاری دولت آمريكا بدست می آيد نيز بايد به منابع اين سازمانها اضافه كرد.

چندين گروه اسلامی مجاهدينی را كه در صف ا.ال.ان. مبارزه می كنند جمع آوری می كنند. مستشاران نظامی آمريكايی و مزدوران غربی كه از كشورهای عضو ناتو می باشند همراه با مجاهدين به خدمت گرفته شده از كشورهای خاورميانه و آسيای مركزی دوش به دوش هم در كنار ا.ال.ان. ميجنگند و در همان حال رسانه های گروهی ايالات متحده از تئوری "چرخش" دم می زنند و مدعی هستند كه "ابزارهای اطلاعاتی” برعليه كسانی كه در گذشته آنها را ايجاد كرده‌ا‌ند چرخش كرده‌اند! در سال 2001 و در همان حوالی حوادث يازدهم سپتامبر در مقدونيه شبكه القاعده با واشنگتن و ناتو همكاری داشت. ارتباط بين حكومت آمريكا و گروههای تروريسم بين‌المللی بوسيله گزارشهای رسانه های گروهی، شهود عينی، سندهای تصويری، و همچنين بيانيه رسمی نخست وزی مقدونيه ( كه آمريكا و كشورهای غربی را به پشتيبانی مستقيم از تروريستها متهم می‌كند ) افشا شده است. در همين دوران آژانس رسمی مقدونيه از ارتباط فرستاده ويژه واشنگتن جيمز پارديو و تروريستهای ا.ال.ان. پرده برمی دارد. تمام اينها نشان ميدهد كه "ابزارهای اطلاعاتی” همچنان در خدمت منافع واشنگتن قرار دارند.

 

3-1

سفير ايالات متحده جيمزپارديو.
جيمز پارديو وظايف خود را در بالكان از سال 1993 اغاز كرد. وی بمثابه مامور عاليرتبه اطلاعاتی در نزد فرماندهی كل نيروهای آمريكايی در منطقه و بمنظور كمك به ارتش مسلمان بوسنی اعزام شد. سرهنگ پارديو ماموريت داشت تا برای ارتش مسلمان بوسنی كمكهای بيشتری را جمع آوری كند. اين كمكها در آنزمان بمثابه "كمكهای اجتماعی” قلمداد ميشد. اما گزارش كميته حزب جمهوريخواه به كنگره نشان داد كه ايالات متحده مصوبات سازمان ملل را در مورد تحريم اسلحه به ارتش بوسنی نقض می كرده است. پارديو در گروه مسئولان اطلاعاتی كه از نزديك با رييس شورای امنيت ملی تونی بليك رابطه داشتند نقشی مهم برعهده داشت. او بعدا در مذاكرات صلحی كه در 1995 در "دايتون" برگزار شد بعنوان نماينده وزارت دفاع آمريكا شركت كرد. قبل از شروع بمباران يوگسلاوی در سال 99 از بيل كلينتون بعنوان فرستاده مخصوص برای ثبات نظامی كوزوو ماموريت گرفت. به او بويژه وظيفه كمك به اوچيكا كه در انزمان از طرف بن‌لادن نيز حمايت مالی ميشد واگذار گرديد. پارديو نقش مهمی در پياده كردن "مدل بوسنی” در كوزوو و بعدا در مقدونيه ايفا كرد.

 

 

تلاش دولت بوش برای گمراه كردن مردم آمريكا
دولت بوش جنگ بيسابقه ای را در آسيای مركزی به راه انداخته و ادعا می‌كند كه در حال مبارزه با "تروريسم بين‌المللی” است. در حاليكه در حقيقت اين تروريسم بين‌المللی يكی از عناصر مهم پيشبرد سياست خارجی ايالات متحده را تشكيل ميدهد. بعبارت ديگر توجيه شروع جنگ در آسيای مركزی چيزی بيش از يك بهانه ساختگی نيست. دولت آمريكا آگاهانه و به عمد مردم آمريكا را فريب ميدهد و گمراه می‌كند. به ياد بيآوريم كه دقيقا چند ساعت بعد از حمله تروريستی به مركز تجارت جهانی بدون هيچ مدركی اسامه بن‌لادن بعنوان دشمن شماره يك معرفی گشت و در سيزدهم سپتامبر هنگامی كه هنوز تازه تحقيقات اف.بی.ای. شروع شده بود بوش قول داد كه دنيا را به پيروزی رهنمون خواهد كرد.

علاوه براين كليه نمايندگان كنگره و مجلس - به استثنای تنها يك نماينده باجرات و شريف - دولت بوش را در راه اندازی جنگ تاييد كردند. اين نمايندگان همگی به اسناد محرمانه ای كه نشانگر ارتباط سازمانهای دولتی آمريكا با تروريسم بين‌المللی بود دسترسی داشتند و نمی توانند اين واقعيت را كتمان كنند. ضمن اينكه بسياری ازاين اسناد بطور عمومی و علنی نيز منتشر شده بود.

 قطعنامه تاريخی كنگره آمريكا كه در چهاردهم سپتامبر توسط نمايندگان مجلس و سنا به تصويب رسيد مقرر می دارد : "رئيس‌جمهور حق دارد از تمام نيروهای موجود استفاده نمايد و ملتها، سازمانها و اشخاصی را كه تشخيص ميدهد در انجام و يا قصد انجام و يا همكاری در حمله تروريستی يازدهم سپتامير شركت داشته اند و يا اين به سازمانها و اشخاص پناه داده اند (برای جلوگيری از اعمال تروريستی آنها در آينده) سركوب و مجازات كند"

تمام تحليهای ما نشان ميدهد كه سازمانهای دولتی آمريكا و همچنين ناتو بعد از پايان جنگ سرد به چنين سازمانهايی پناه داده اند و به آنها كمك كرده اند. قطعنامه كنگره در چهاردهم سپتامبر ميتواند در يك زمان خاص با تئوری "چرخش" منطبق شده و برعليه مسئولان آمريكايی تروريسم بين‌المللی چرخش كند. اگر اين قطعنامه بخواهد واقعا اجرا شود آنگاه شايد رسوايی جديدی از نوع "اسامه گيت" را شاهد باشيم كه متهمان آن، سازمانها يا مسئولان بلندپايه دولت كلينتون يا بوش، سيا يا كنگره آمريكا خواهند بود كه با بن‌لادن و شبكه القاعده همكاری كرده اند.

--------------------------

 (1) مترجم اصطلاح "چرخش" را دربرابر واژه انگليسی blowback و فرانسه  revirementبكار گرفته است. مفهوم اين اصطلاح بازگشت يك عمل برضد عامل آن است. رسانه های گروهی آمريكا اين اصطلاح را در مورد بن‌لادن و شبكه اسلامی بكار می گيرند و منظورشان اين است كه بن‌لادن با وجوديكه دست پروده سازمان اطلاعاتی آمريكا بوده است، اما بعد از جنگ سرد اين دست پرورده برضد پديد اورندگان خود يعنی ايالات متحده "چرخش" كرده است. بحث نويسنده در اين فصل اين است كه نشان دهد آيا واقعا بن‌لادن بعد از جنگ سرد برضد آمريكا "چرخش" كرده يا اينكه آمريكا از وی و سازمان القاعده تا همان سپتامبر 2001 نيز برای پيشبرد سياست خود در جهان استفاده ميكرده است.

 

 

 
 
                   بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 
 
بخش اول
 
بخش دوم
 
بخش سوم
 
بخش چهارم

ی