ايران

پيك

                         

دانشگاه آزاد قم
صومعه‌ای در واتيكان ايران
هانيه بختيار

 
 
 

هنوز چهره دختركان ايرلندی در فيلمی كه تسلط كليسا را به تصوير می‌كشيد يادم هست.
راهبه‌هايی كه برای سر به راه كردن دختران ـ هر چند با اشتباهات بزرگ و كوچك ـ از هيچ كاری دريغ نمی‌كردند. فضای خنثی و تاريك فيلم آن قدر سنگين بود كه حتی راهبه‌ها را بارها و بارها لغزاند. دختركانی كه حتی از صحبت كردن با يك مرد مجازات می‌شدند...

...اينجا دانشگاه آزاد قم است و دختران از صحبت كردن با پسرهای همكلاسی می‌ترسند! پشت پرده سبز رنگ دانشگاه كه فضای دبيرستان را يادآوری می‌كند، همه چيز دو قسمت می‌شود: دو حياط، دو بوفه، كلاس‌هايی كه حتی دو در دارد برای جدا كردن دو جنس، دو نگاه: دختران و پسران!
دختركان گوشه به گوشه در سهم كوچكشان از دانشگاهی كه آرزويش را داشتند نشسته‌اند. با چادرهايی كه بعضی‌ها دنبال خود می‌كشند؛ برای اولين بار است تجربه‌اش می‌كنند.
آن هم يك تجربه اجباری كه نمی‌دانم چه چيزی در دلشان می‌كارد! من فقط يك همراه هستم كه به هوای همراهی دوستم وارد اين دانشگاه می‌شوم. جلوی در به خاطر پوشيدن شلوار جين راهم نمی‌دهند. در هيچ رساله‌ای نخوانده‌ام كه پوشيدن شلوار جين حرام است!

قانونه!
ـ حتی اگر اين قانون غلط باشه؟

تا حالا از اين موردها نداشتيم. كسی بحث نمی‌كنه اينجا.

به هرحال پوشيدن شلوار جين حرام كه نيست؟

ـ جلف كه هست خانوم من! اين قدر جلوتون رو نگرفتن به اينجا رسيدين.

يعنی همه اين آدم‌هايی كه شلوار جين می‌پوشن جلف هستند؟

(تقريباً من رو به عقب هُل می‌ده. بازوی راستم رو می‌گيره و بدون هيچ بحثی، حتی بدون دادن جوابی برای سؤالم پشت پرده سبز دانشگاه جا می‌مونم)

...راه برگشت قم تا تهران، آن هم بی‌نتيجه! اما اين داستان ارزش برگشتن دارد. حتماً گفتنی‌های زيادی آن طرف پرده سبز خوابيده است. فردا، با شلوار مشكی ساده، مانتوی گشاد و چادر راه می‌افتيم. ميدان پانزده خرداد قم و باز رد شدن از پرده سبز دانشگاه. فضای سبزی نيست. دخترها اين طرف ديوار و پسرها آن طرف. كلاس‌های درس با دو در مجزا! پسرها روی نيمكت‌های جلو می‌نشينند و دخترها نيمكت‌های عقب را پر می‌كنند، آن هم با يك رديف فاصله از «يك سر و دو گوش»های جلو! نشستن توی رديف فاصله يعنی خريدن نگاه‌های ناجور بقيه! يعنی فكرها و قضاوت‌های نادرست كه ما در انجام دادش خيلی خبره‌ايم!...
(ريحانه دانشجوی ترم اول زبان انگليسی است. روز ثبت نام به خاطر نداشتن چادر پشت در می‌ماند و حتماً خاطره خوبی از روز پا گذاشتن به دانشگاه در ذهنش می‌ماند.)

يك كلاسمون در قسمت پسرها تشكيل می‌شد. اون وقت دو تا از آقايون حراست دخترها رو به صف می‌كنن و ما رو تا قسمت پسرها می‌رسونن. تا خود كلاس يعنی بدون هماهنگ كردن با حراست و بدون اين كه يك نفر از اون‌ها دنبالت نباشند اصلاً‌حق ورود به اون طرف رو نداری.
ـ برای پسرها هم قانون همين طوره؟

آره. اون‌ها هم بايد با حراست هماهنگ كنن. پسرها هم حق گذاشتن ته ريش يا ريش مدل دار ندارن. برای ما هم با اين كه چادر اجباريه اما به رنگ و مدل مانتو حساس هستن. بچه‌ها اصلاً از اومدن توی حياط می‌ترسن. اينجا آدم همه‌اش فكر می‌كنه داره گناه می‌كنه. مثلاً دوستم هفته‌ها پيش مقنعه‌اش رو داخل مانتو كرده بود، تازه چادر هم سرش بود اما دم در نگهش داشتند. خانم حراستی گفت: «ما بايد از فساد جلوگيری كنيم!»

دوستت چی گفت؟

ـ هيچی! گفت: يعنی ما اين قدر فاسد بوديم و خودمون خبر نداشتيم!

تو تهرانی هستی؟

ـ آره. اما خوابگاه نگرفتم. هفته‌ای سه روز ميام و برمی‌گردم.

چرا خوابگاه نگرفتی؟

ـ با هر اتاقی 12 نفر و قانون‌هايی كه سفت‌تر از اينجا، توی خوابگاه اجرا می‌شد اصلاً نمی‌تونستم تحمل كنم. حاضرم 3 روز در هفته برم و برگردم.

چطوری؟
ـ اولين مترو كه ساعت 5/6 حركت می‌كنه و من كلاسم 5/7 صبح شروع می‌شه. پس با مترو كه نمی‌تونم برم. بايد با اتوبوس برم كه برای يك دختر 18 ساله چقدر امنيت داره؟ دائم بايد به راننده سفارش كنم كه خانوم بغل دست من بشونه. آيا بشه آيا نشه.

يعنی دانشگاه سرويس نداره؟

ـ نه! واقعاً خنده داره كه توی دانشگاه به خاطر صحبت كردن با همكلاسی پسر از كلاس محروم می‌شی اما بيرون اين در فرقی نمی‌كنه چه بلايی سرت بياد. يعنی اگه 6 غروب هم تعطيل شدی مهم نيست پياده تا تهران بری يا هر جور ديگه!

بچه‌های دانشگاه يك روز می‌آيند و يك روز ديگر برای هميشه می‌روند. شايد گذرشان هم به پرده سبز دانشگاه نيفتد. بچه‌هايی كه به غير از گذراندن فلان درس 4 واحدی و فلان آزمايشگاه 2 واحدی هيچ چيز ياد نگرفته‌اند. بچه‌هايی كه نمی‌دانند سهمشان را از زندگی چطور چنگ بزنند. دختركان و پسركانی كه نمی‌شود بين آينده درهم تنيده‌شان ديوار و پرده كشيد. بچه‌هايی كه تجربه با هم بودن را از دست می‌دهند تا بدون تجربه زندگيشان را به هم بدوزند.

سايت زنان ايران

 
  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی