ايران

پيك

                         
سازمان‌های غير دولتی
فجايع اجتماعی با دستگيری
عده‌ای زن تمام نمی شود
نوشين احمدی خراسانی
 
 

فاجعه‎ ”دختران فراری”، ”افزايش خودكشی زنان“، “گسترش فحشا“، “كتك زدن زنان“، "افزايش فروش كليه از فرط فقر"، "زنان خيابان خواب"بيكاری فزاينده"، "رشد حيرت‎انگيز اعتياد"، "نداشتن اميد به آينده"، "فاجعه پاكدشت برای فروش اعضای بدن كودكان" و... با سركوب سازمان‌های غير دولتی از بين نمي‎رود! اينها فجايع و معضلاتی هستند كه هر كشوری را با داشتن تكنولوژی هسته‎ای يا بدون آن، به زانو درمي‎آورد.

 

مقاله ”سازمان‎های غيردولتی ما و نظام سرمايه‎داری” كه در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شد و تبعات آن برای نهادهای مدنی زنان و فعالان آن- از جمله دستگيری فرشته قاضی، اميد معماريان، محبوبه عباسقلي‎زاده و...- حيرت بسياری را برانگيخته است. دولتی كه 25 سال است خود را تثبيت كرده و در عرصه‎ جهانی در حال ”دسته و پنجه نرم كردن“ با كشوری است كه ترس بين‎المللی را برانگيخته، به‎راستی تعجب‎آور است كه از ”تعداد معدودی زن“ در كشورش بهراسد و برای آن‎ها شاخ و شانه بكشد! آن هم زنانی كه بدون هيچ پشتوانه و حقوقی، با وجود مشكلات فراوان و پس از فراغت از هزاران گرفتاری ريز و درشت زندگی شخصی، ساعاتی از وقت خود را صرف فعاليت اجتماعی و آموزشی برای هم‎جنسان‎شان مي‎كنند. كسانی كه از خودسوزی زنان، فرار دختران از خانه، خشونت‎های اعمال شده به زنان و نبود كمترين حمايت قانونی از آنان، قلب‎شان به‎درد مي‎آيد و تعهد انساني‎شان به آن‎ها فشار مي‎آورد تا ساعاتی از زندگی خود را داوطلبانه صرف قدم‎های كوچكی برای حل دريای معضلات موجود جامعه زنان كنند.


تعجب ‎برانگيزتر آن‎ كه، مخالفان نهادهای مدنی ـ كه يك دستشان درگير ”ابرقدرت جهانی” است و دست ديگرشان دستبند به زنان مي‎زند ـ گويا خطر تشكل‎های زنان را با خطر ”آمريكا“ در يك كفه گذاشته‎اند ـ اگر مي‎دانستيم واقعا چنين قدرت عظيمی داريم شايد همت‎مان برای ايجاد خانه‎ی امنی برای زنان آسيب‎ديده، فزونی مي‎يافت!!!

جالب‎تر آن ‎‎كه، گويا بتازگی نظريه‎پردازان آمريكايی، مرجع عمل و تحليل مخالفان نهادهای مدنی شده‎اند؛ چرا كه نويسندگان روزنامه جمهوری اسلامی برای اثبات خطر تشكل‎های مستقل زنان، به ”مايكل لدين“ مشاور امنيت ملی آمريكا رجوع و نظر او را مبنای سياست‎ خود برای سركوب تشكل‎های زنان قرار داده‎اند. به‎راستی چطور مي‎توان باور كرد كه سخنان ساده‎لوحانه‎ی مايكل لدين ـ مبنی بر اين‎كه آمريكا مي‎خواهد با حمايت از سازمان‎های غيردولتی ايران در برابر جمهوری اسلامی بايستد ـ مرجع مستند و قطعی نويسندگان مقاله مذكور قرار گيرد و سخنان او چنان ”عالمانه“ و ”واقعی” تلقی گردد كه به زنجير كردن شهروندان كشور منجر شود؟


سئوال اينجاست كه تاكنون در كجای اين كره خاكی، تشكل‎های مدنی توانسته‎اند حكومتی را ساقط و تغيير دهند كه در ايران اين چهار تا و نصفی تشكل غيردولتی بتوانند چنين كنند؟ در آمريكا با وجود يك ميليون تشكل مستقل مدنی و آن همه فشار و تظاهرات، مردمش حتی نتوانستند جلوی تهاجم حكومتشان به عراق را بگيرند، حالا آقايان ايرانی با استناد به گفته‎ و افكار متوهم يك عضو شورای امنيت ملی آمريكا، با قطعيت به اين نتيجه رسيده‎اند كه اين تعداد اندك تشكل‎های زنان كه اكثرشان كار خيريه مي‎كنند، يا حداكثر سمينارها و كارگاه‎های آموزشی برپا مي‎كنند مي‎خواهند حكومت را ساقط كنند و از اين‎رو بايد تنبيه و مجازات شوند؟! درحالي‎كه اكثر مردم فكر مي‎كنند اگر قرار است اتفاقی برای دولت ايران رخ دهد، نه از ناحيه چند نهاد مدنی انگشت‎شمار، كه به‎واسطه درگيري‎های بين‎المللی بر سر تكنولوژی هسته‎ای خواهد بود!

گاهی با خود مي‎انديشم كه آيا تهاجم فرهنگی آن‎چنان كه برخی مي‎گويند، تهاجم و تاثيرگذاری بر نوع لباس و مدل موی جوانان ماست، يا تاثير بر افكار سياستگذاران ما؟ كسانی كه منتظرند ببيند سياستمداران غربی چه مي‎گويند تا بر اساس آن به مردم‎شان چماق، يا شيرينی هديه كنند! وقتی معيار بيرونی و نگاه غربي‎ها ملاك عمل برخی مسئولين قرار مي‎گيرد و عده‎ای از آنان، معيار و ملاك عمل‎شان را بر آن گذاشته‎اند كه هرچه ”دشمنان‎شان“ خوب دانستند، آن را بد بدانند و هرچه آن‎ها بد دانستند، خوب قلمداد كنند، به‎راستی چه نامی مي‎توان جز تاثير ذهنی يا ”وابستگی ذهنی” بر آن گذاشت؟ گويا آقايان خود ارتباط مستقيمی با جامعه ندارند و اطلاعات خود را صرفا از منابع غربی اخذ مي‎كنند!!

به‎هرحال اگر كسانی كه شروع به احضار و بازداشت زنان فعال در تشكل‎های غيردولتی كرده‎اند، از خود تشكل‎های مستقل زنان مشاوره مي‎گرفتند، به‎نظرم به درك واقعي‎تری دست مي‎يافتند. چرا كه معمولا نهادهای مدنی مستقل به دليل آن‎كه بيرون از ساخت حكومت‎ها قرار دارند بهتر مي‎توانند مسائل و مشكلات جامعه‎شان را ببينند و مرجع‎شان نه سخنان اعضای شورای امنيت ملی آمريكا كه مشاهدات واقعی و تجربيات‎شان در بين مردم است. اتفاقا از همين‎روست كه اكثر حكومت‎ها در جوامع پيشرفته، وجود تشكل‎های مدنی و روزنامه‎های مستقل را برای بقای خود و ثبات كشورشان لازم مي‎دانند، چون به‎تجربه و در عمل، متوجه شده‎اند كه قرار گرفتن در مقام و قدرت دولتی، آن‎ها را به‎ناگزير از مردم دور مي‎كند در نتيجه نمي‎توانند بسياری از مسائل را به‎درستی تحليل كنند.

مشاوران دولتی در اكثر كشورها به‎خاطر حضور در معادلات و بازي‎های قدرت سياسی، به توهم و نابينايی دچار مي‎شوند و گاه معادلات ساده‎ای، كه از نظر اكثر مردم بديهی است را، واقعا نمي‎بينند و اين چنين مي‎شود كه به قول بعضی تحليل‎گران، با اصرار و پافشاری بر ”غني‎سازی اورانيوم“ اساس حكومت‎شان را دچار چنان خطری مي‎كنند كه بر همه‎ی مردم آشكار است! ولی در عوض، دشمن خود را تشكل‎های ضعيف و كم‎توان زنان مي‎دانند، تشكل‎هايی كه وجودشان در همه‎ی كشورهای جهان، عامل تعادل در جامعه است.

اگر آقايان به جای استناد و تكيه به تحليل‎ افراد خارجی، از خود تشكل‎های غيردولتی زنان مي‎پرسيدند، حتما پاسخ مي‎گرفتند كه: فريب آمارهای كاذبی را ـ كه از تعداد انبوه و پرشمار سازمان‎‎های غيردولتی خبر مي‎دهد ـ نخوريد، زيرا بزرگ‎نمايی تعداد اين تشكل‎ها توسط خود دولت برای ارائه به مجامع بين‎المللی ساخته و پرداخته شده است. همچنين تشكل‎های مستقل زنان به شما ثابت مي‎كردند كه حالاحالاها جامعه‎ مدنی در اين مملكت شكل نخواهد گرفت و حتما متذكر مي‎شدند بچه‎ای را كه هنوز نطفه‎اش هم در رحم مادر بسته نشده نمي‎توان سقط كرد. آری به آقايان مي‎گفتيم كه ما زنان در اين تشكل‎های انگشت‎شمار با اجرای مثلا چند كارگاه و سمينار آموزشی در سال، فقط دلمان را خوش كرده‎ايم، وگرنه ته دلمان مي‎داند كه دخترهايمان هم مانند خود ما بايد سال‎ها به‎دنبال ايجاد ”خانه امن“ بدوند و البته مثل ما احتمالا موفق به ايجاد آن هم نشوند!

اگر آقايان محترم از خود تشكل‎های زنان مشاوره مي‎گرفتند به آن‎ها مي‎گفتيم بر مرده چوب مي‎زنيد و وقت خود را تلف مي‎كنيد، ”دشمن اصلی”- اگر وجود داشته باشد- همانا دردها و كينه‎هايی است كه ميان مردم متراكم شده، كينه‎هايی كه ما هم نتوانستيم با ايجاد تشكل‎های زنان و بحث‎های به اصطلاح ”اصلاح‎گرايانه“ آن را به انرژی مثبت برای ساختن و اصلاح و پيشرفت مملكت تبديل بكنيم، يعنی كاری كه اگر اتفاق مي‎افتاد هم به نفع خود مردم بود و هم ثبات جامعه را از پی مي‎آورد. اگر از خود تشكل‎های زنان مشاوره مي‎گرفتيد به‎ شما مي‎گفتيم كه ما عاقل‎تر از آن هستيم كه راه حل مشكلات‎ خودمان را در گرو حيات و ممات حكومت‎ها بدانيم و برای همين هم ترجيح مي‎دهيم انرژی ناچيز‎مان را صرف حل ريشه‎ای و تاريخی مشكلات زنان كنيم نه براندازی اين يا آن دولت فخيمه!

اگر از خود تشكل‎های زنان مشاوره مي‎گرفتند به ‎شما مي‎گفتيم كه متاسفانه اطلاعات ما از جامعه‎ آمريكا و اروپا بيش از جامعه‎ خودمان است، چون در غرب ”مزدورهای بيشتری” سكونت دارند و اگر بيان مشكلات و انتشار آمارهای خودكشی، بزهكاری، اعتياد، فحشا و تجاوز واقعا مزدوری و جاسوسی برای يك كشور بيگانه به‎شمار مي‎آمد، پس تشكل‎های مدنی در كشورهای غربی ”مزدورترين“ جاسوسان روی زمين هستند كه در همه‎ بلندگوهای خودشان (اينترنت، مجله و روزنامه‎های پرتيراژ خود و در سخنراني‎هاي‎شان و...) از ريز تا درشت‎ترين مشكلات‎شان را ”افشا“ مي‎كنند و لابد از نظر حكومت‎های خودشان ”برای ما در ايران مزدوری مي‎كنند“؟!

آيا هيچ فكر كرده‎ايم كه شايد همين نوع ”مزدوری” و ”جاسوسی”هاست كه جامعه و دولت‎های باثباتی در غرب به‎وجود آورده است؟

در جهان ما، هستند دولت‎های عاقلی كه با ايجاد انگيزه و بستر مناسب، سعی مي‎كنند تا نهادهای مستقل مدنی در كشورشان هرچه بيشتر گسترش يابد. زيرا متوجه شده‎اند كه ”ان.جی.او“ها و كار داوطلبانه مردم در اين نهادها، به حل بخشی از مشكلات عديده جامعه ياری مي‎رساند. يعنی درك كرده‎اند كه دوره‎ی حكومت‎های فراگير و تامه سپری شده و يك دولت ـ هرچند قدرتمند ـ به تنهايی نمي‎تواند كليه معضلات جامعه را حل كند.

به‎هرحال، به‎نظر مي‎رسد سياستمداران ايرانی نيز بالاخره يك روز بايد اين نكته را بپذيرند كه با ساكت كردن تشكل‎های غيردولتی زنان و ايجاد محدوديت در فعاليت‎های مردمی، مسائلی همچون فاجعه‎ ”دختران فراری”، ”افزايش خودكشی زنان“، “گسترش فحشا“، “كتك زدن زنان“، "افزايش فروش كليه از فرط فقر، زنان خيابان خواب، بيكاری فزاينده، رشد حيرت‎انگيز اعتياد، نداشتن اميد به آينده يا فجايعی مانند فاجعه پاكدشت برای فروش اعضای بدن كودكان و... از بين نمي‎رود! چون اين فجايع، معضلاتی هستند كه هر كشوری را با داشتن تكنولوژی هسته‎ای يا بدون آن، به زانو درمي‎آورد. ازاين‎رو به‎نظر مي‎رسد آزادی فعاليت تشكل‎های غيردولتی و ايجاد امنيت فعاليت برای آنان بيش از صرف ميلياردها دلار برای ساخت چيزهای غيرضروری، برای دولت‎های عقل‎گرا مفيد است و اگر در مملكتی فعالان اجتماعی آن ارج نبينند و برعكس به داغ و درفش كشيده شوند، هيچ سلاح اتمی نمي‎تواند حكومت‎ها را نگه دارد زيرا خطر اصلی در بطن جامعه قرار دارد و انفجار، از تلنبار شدن همين معضلات حل نشده، آغاز مي‎شود.

تريبون فمينيستی ايران

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی