هنر و انديشه

پيك

                         
 

احمد شاملو
5 سال گذشت
 

پنج سال از خاموشی احمد شاملو، شاعر بلند آوازه معاصر ايران گذشت. او كه می خواست همگان را بر شانه های خود بنشاند و نشانشان دهد "صبح هنوز ندميده": هنوز از صبح مانده دو دانگی! و بپرسد: مگر مستيد و منگ؟

در امامزاده طاهر كرج خفته است. جهان را با دو پا گشت و با يك پا به امام زاده طاهر برده شد. بزرگترين فرهنگ مردمی را نتوانست به پايان برد. بقول خود "ای كاش می توانست"

قرار است جمعه دوم مرداد در مزارش جمع شوند. خانواده اش بانی اين ياد بود شده است.

 

 

نصرت رحمانی
آخرين دفترشعرش
كجاست؟
 

در آستانه سالگرد در گذشت احمد شاملو، فاش شد كه يك شعر بلند او را بسرقت برده اند. نه تنها شعر شاملو را بسرقت برده اند، بلكه در آن دزدبازار باصطلاح امنيتی آخرين دفتر شعر نصرت رحمانی را هم ربوده اند. رحمانی نيز دو سال پيش در شهر رشت در گذشت. او در اين سالها دررشت زندگی می كرد.

نه شعر شاملو تاكنون منتشر شده و نه از آخرين دفتر شعر نصررحمانی كسی خبر دارد. روزگاری نصرت رحمانی سرود: "قفل يعنی كه كليد- قفل يعنی كه كليدی هم هست". شايد قفل اين سرقت هم كليدی داشته باشد!

آرش رحمانی، فرزند نصرت رحمانی می گويد:

پدرم دفتری تقويمی داشت كه آخرين يادداشت‌‏ها و نوشته‌‏های خود را در آن نوشته بود. اين دفتر نزديك به 200 صفحه‌‏ بود و پدرم برخی از اشعار و نثرهای خود را در آن نوشته بود. اين تقويم چند روز پس از فوت او از منزلی كه در آن زندگی می كرد به سرقت رفت.
من خودم اين دفتر را پس از درگذشت پدرم ديده بودم و مطمئن هستم كه آن را به سرقت برده اند.

شعر بلند، منتشر نشده و بسرقت رفته احمد شاملو نيز نزد آرش رحمانی بوده است. می گويد:" اين شعر نزديك به چهار صفحه بود و آن را برای آخرين بار 10 سال پيش ديده بودم، حتی آن را حفظ هم بودم، نمي‌‏دانم آن شعر كجاست و چيزی از آن نيز در خاطرم نمانده است.

 "آرش رحمانی”خود نيز به تازگی داستان بلندی با عنوان "پرسه" منتشركرده كه گفت و گوی دو انسان است پيرامون آنچه در جامعه می بينند.

  
 
                      بازگشت به صفحه اول
Internet
Explorer 5

 

ی