وبلاگ‌ها

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

كم كم
ازخدمت شما
مرخص می‌شوم
و.احمد شيرزاد

 
 
 
 
 

خبر اول-

چند روز پيش در حاشيه جلسه شورای مركزی حزب، يكی دو تا از دوستان گوشی را دادند دست من كه: "اخوی يك كمی فتيله حرفها و انتقادها رو بيار پايين، مثل اين كه حسابی روی تو زوم كرده اند." پرسيدم: چطور؟ گفتند: "گويا در بولتن‌های خاص دارند نقل می‌كنند كه فلانی اينجا چی گفته و آنجا چی نوشته و خلاصه از اين حرفها". دوستان آشنا به مراحل عملياتی جناح خاص هم اين هشدار را تاييد می‌كردند كه اگر در بولتن‌ها زمينه سازی عليه كسی را شروع كنند خيلی خوشايند نيست و بوهای نامطبوعی از آن می‌آيد.

خبر دوم-

روز سه شنبه به دعوت معاونت پژوهشی دانشگاه كاشان به مناسبت هفته پژوهش و نيز سال جهانی فيزيك در آن دانشگاه سخنرانی داشتم. بنا به ملاحظه ميزبانان تلاش كردم اصلا بحثی در مورد مسائل سياسی روز نكنم و به قول بر و بچه‌ها كاملا پاستورِيزه حرف بزنم. قبلا يكی دو بار ديگر هم به آن دانشگاه رفته بودم (البته برای برنامه‌ها و سخنرانی‌های سياسی) و دوستان آنجا بخصوص دانشجوها با من آشنايی داشتند. وقتی سخنرانی من تمام شد و در حالی كه برنامه هنوز ادامه داشت توسط برخی دوستان جوان به يك جلسه خصوصی برای گفتگو و سؤال و جواب خودمانی دعوت شدم. من هم كه كاری نداشتم و معمولا (متاسفانه) حين سخنرانی ديگران به شدت خوابم می‌گيرد قبول كردم. به يك اتاقی در يكی از ساختمان‌ها رفتيم و حدود يك ساعت و نيم با بچه‌ها گپ زديم.
گويا در همين حين در مديريت دانشگاه ولوله افتاده بود و به دوستانی كه جلسه گذاشته بودند هشدار داده بودند كه ادامه حضور فلانی باعث خشم برخی برادران شده است و بايد هر چه زودتر آن برنامه تعطيل و ايشان (يعنی بنده) از دانشگاه خارج شود. بعدا كشف كردم كه حقير از ظهر كه وارد آنجا شده بودم لحظه به لحظه (حتی به هنگام قضای حاجت) تحت مونيتورينگ حضرات بودم. البته با وجود تشر تلفنی به دوستانی كه جلسه گذاشته بودند ما محترمانه و بعد از خداحافظی از ميزبانان به تهران برگشتيم.

خبر سوم-

امروز قبل از ظهر به اتفاق اعضای شورای مركزی و دفتر سياسی حزب مشاركت رفته بوديم ديدار آقای خاتمی (قول می‌دهم بعدا گزارش قشنگی از حواشی ديدار با ايشان خدمتتان ارائه كنم).
اما در ادامه دو خبر قبلی، قبل از آمدن آقای خاتمی دوستان خبر دادند كه گويا در جلسه‌ای كه روز قبل آقای علی لاريجانی با مديران مسؤل نشريات داشته، ضمن توجيه اين كه چی به مصلحت است چی به مصلحت نيست، گفته كه فلانی (يعنی بنده) از سر‌بی‌اطلاعی حرفهايی می‌زند كه درست نيست، يا به صلاح نيست، خلاصه يك چيزی تو اين مايه‌ها.

جمع بندی-

ظاهرا علی آقای لاريجانی و اصحاب بولتن‌های محرمانه به اين نتيجه رسيده اند كه همين چهار تا كلمه حرف حقير كه با صد تا انا انزلنا و هزار تا احتياط ادا می‌شود و حداكثر به گوش بخش بسيار كوچكی از جامعه می‌رسد "دخالت در فراسوی گليم بنده" است و از حد كوپن جناح شكست خورده درانتخابات بالاتر است. شايد تا حدی اين نوع تصور برای ايشان كه خودشان شخصا جزو "پيروزمندان عرصه انتخابات" بودند طبيعی باشد. البته فعلا لطف كرده اند هنوز به خود حقير حرفی نزده اند. گويا تقدير بزرگان قوم اين است كه خدای ناكرده كسی ساز ناساز با مصالحی كه آقايان تشخيص می‌دهند و تمام رسانه‌های كشور هم در خدمت پخش آن هستند ننوازد. خدا می‌داند در شرايطی كه همين مقدار محدود از تشكيك نسبت به سياست‌های رسمی قابل تحمل نيست، چگونه ممكن است ارباب حكومت اشتباهات شان را تصحيح كنند؟

تحليل هواشناسانه-

در هر حال آن طور كه هواشناسان (يعنی كسانی كه می‌دانند باد از كدام طرف می‌وزد) گزارش می‌دهند، علامتها حاكی از آن است كه هوا يك كمی پس است و "استقرار يك توده پر فشار باعث افزايش غلظت آلاينده‌ها در سطح تهران شده است به طوری كه به سختی می‌توان نفس كشيد. به همين دليل به بيماران قلبی (يعنی آنها كه دلشان هُرّی می‌ريزد پايين) توصيه می‌شود كه اگر كار مهمی ندارند (يعنی از دستشان بر نمی آيد) به منطقه آلوده مركز شهر نزديك نشوند!
ضمنا تا اطلاع ثانوی محدوده اضطرار (يعنی منطقه‌ای كه نبايد به آن نزديك شويد وگرنه جريمه می‌شويد) چند برابر وسيع تر شده است!"

قرار بود وقتی آقای لاريجانی رئيس جمهور می‌شوند "هوای تازه" بيايد. مثل اين كه هواشناسی در آن زمان دچار اشتباه در محاسبه شده بود. شايد دليلش اين بود كه در آن بهار دل انگيز (كه همه حرفهای قشنگ قشنگ و شاعرانه در باره آينده می‌زدند) كسی باورش نمی شد كه چشم به هم بزنی زمستان سرد و سنگين با آن توده‌های پر فشارش مثل بختك روی سر مردم خواهد افتاد!

حالا كمی صبر كنيد زمستان با همه روسياهی اش می‌رود كنار.