ديدگاه‌ها

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

آنچه می نویسم
آینه ای در برابر
جامعه ایران است؟
وبلاگ پویا

 
 
 
 
 

بعنوان یک ایرانی که از بد حادثه یا زندگی (گویی هرکس نوع نگاه خودش را دارد) در خارج از کشور زندگی می کنم، از وقتی که با وبلاگهای فارسی آشنا شدم (در سال 2002) همیشه به این فکر کرده ام این وبلاگها که در ایران نوشته می شوند تا چه حد بازتاب دهنده ی آنچه هستند که در درون جامعه می گذرد؟
بیشتر آنها که در ابتدای وبلاگ نویسی به نوشتن روی آورده بودند دانشجویان و علاقمندان به کارهای کامپیوتر بودند که طبیعی هم بود. هم با پدیده هایی مثل وبلاگ نویسی زودتر آشنا می شدند و هم دانش فنی و وسایل کار را در اختیار داشتند.
امروز هم که گروه نویسندگان وبلاگها اینقدر وسیع شده، باز این سوال برای من همچنان باقی است. می شود از جریان انتخابات مثال آورد که وبلاگها برآیند و گرایش کلی اجتماعی را بازتاب نمی دادند. نمونه اش هم شوکی بود که بیشتر از همه به وبلاگنویسان داخلی وارد آمد.
این روزها که بیشتر و بیشتر از این خبرهای رایج شدن خرافات در جامعه منتشر می شود، باز هم این سوال برای من قوت می گیرد که تصویری که وبلاگهای داخلی در برآیند خودشان (و نه تک تک آنها) ارائه می کنند تا چه حد نزدیک به گرایش کلی جامعه ایران است؟
اگر پایه را بر صداقت نویسندگان بگذاریم که باید همین هم باشد، جامعه ی وبلاگ نویس داخلی مدرن ترین کارهای سینما و تاتر بین المللی را می بیند، جدیدترین کارهای موسیقی دنیا را گوش می کند، اگر فمینیست است از رادیکالترین ایده های آن الهام می گیرد، یکی از دغدغه هایش پست مدرنیسم است، از نویسندگانی می گوید که باید در اینترنت به دنبال نام و ایده های آنها گشت چرا که هنوز در موزائیک اندیشه غرب هم جا نیافتاده اند، با ادبیات مدرن آمریکای جنوبی و پائلو کوئیلو بیشتر آشناست تا چوبک و احمد محمود، و ...
اما در جامعه آنچه می گذرد: صرف میلیاردها تومان پول برای سقاخانه ها و چراغانی ها و کشیدن جاده از قم به جمکران و ایجاد هتل و رستوران در آنجا و تشکیل گردان شهادت و فروختن هزاران کاپشن و کت مدل احمدی نژاد و پیدا شدن نامه ی امام زمان و گریه کردن سگی در حرم امام رضا و ...
و این بودجه های کلان با خیال راحت تصویب می شوند و این افکار با خیال راحت در رسانه های ایران منتشر می شوند و باز هم سوال ها...
درست است که هر وبلاگ نویسی فقط خودش است و نه لزوما آیینه ی چیزی دیگر. اما نمی توان ما وبلاگنویسان را هم تک سیاره هایی جدا افتاده در یک کهکشان بزرگ تصور کرد که هر کدام در مدار خودش می چرخند. تازه اگر هم این فردیت "غلو شده" را قبول کنیم پس رابطه ی فکری و فرهنگی هریک از ما با جامعه ای که در آن زندگی می کنیم چیست؟
می شود پرسید که آیا می توان در پس نوشته های وبلاگنویسان داخلی، تصویری هرچند کلی از جامعه ای که اینان 24 ساعت شبانه روزشان را در آن زندگی می کنند بدست آورد؟ اگر نه، این نقطه ی قوت است یا نشانه ی یک بحران فرهنگی ؟
سوالهایی که نه خودشان ساده اند و نه پاسخی به آنها.