ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  چماقداران پيشكسوت
در بيت رهبری، شورای شهر
مجلس، كاخ رياست جمهوری
 
 
 
 

 

"خسرو شميرانی" خبرنگار و گزارشگر نشريه شهروند دركانادا گفتگوئی مشروح با فردی مطلع از نقش چماقداران در جمهوری اسلامی، قتل دكتر سامی، چماق كشی های دهه اول جمهوری اسلامی، نقش گروهی از اين چماقداران در نهادهای امنيتی و بويژه بيت رهبری، نقش آنها در تجهيز و سازماندهی گسترده نسل جديد و چماقداران و... انجام داده است. اين گفتگو با مقدمه درباره هويت مصاحبه شونده شروع مي‌شود. مقدمه را كامل مي‌خوانيد اما برای جلوگيری از پراكندگی موضوعات، آن بخش از مصاحبه را نقش چماقداران در بيت رهبری و ارتباط احمدی نژاد با آنها تفكيك شده از بقيه مسائل برجسته مي‌كند در پی مي‌آوريم. كسانی كه علاقمند باشند آن سئوال و جواب هائی كه ما آنها را با اهميت تشخيص نداديم بخوانند، مي‌توانند مستقيما به سايت شهروند و يا سايت خسرو شميرانی مراجعه كنند. آنچه ما انتخاب كرده ايم:

 

عبدالله قاسمی متولد 1337 ، در سال 1357 ، ابتدا در گارد شاهنشاهی و سپس در لشكر 28 در سنندج خدمت سربازی را طی كرد. او در بحبوحه انقلاب و پس از فرمان آيت الله خمينی از پادگان گريخته و به تهران بازگشت. خود ميگويد: "در آن روزها با خانواده عموی خود زندگی ميكردم. عموی من در جماران در همسايگی دكتر محمد جواد باهنر ساكن بود. يك قبضه اسلحه كمری از پادگان ربوده بودم. نزد دكتر باهنر رفتم و اسلحه را به ايشان سپردم."

آقای قاسمی به اين ترتيب وارد دايره گروهی شد كه بزودی سكان اداره كشور انقلاب زده را در دست گرفت.

درباره فعاليت هايش در بعد از انقلاب ميگويد: "در سال 1358 اولين گروه سپاه پاسداران تحت رهبری ابوقفا(از رزمندگان فلسطين) و ابوشريف (عباس زمانی از وابستگان حزب ملل اسلامی بود كه مانند ابوالقاسم سرحدی زاده و كاظم بجنوردی به دام ساواك نيفتاد و از ايران گريخت و به فلسطين رفت. با انقلاب به ايران بازگشت و مدتی نيز فرمانده سپاه بود. پس از عزل بنی صدر، او نيز به آن دليل كه بنی صدر تمايل داشت وی فرمانده كل سپاه پاسداران شود بركنارشد و به عنوان سفير به پاكستان فرستاده شد و از آن زمان ناپديد است- پيك نت)، شكل گرفت. من در پادگان امام علی (كاخ سعد آباد) به اين اولين گروه تعلق داشتم. در عين حال روابط خوبی با دكتر باهنر داشتم "

عبدالله قاسمی همچنين ميگويد كه حفاظت از محمد جواد باهنر عضو شورای انقلاب و نخست وزير بعدی را به عهده گرفت. از اولين اعضای واحد حفاظت مسؤلان بود و به غير از محمد جواد باهنر از افراد ديگری همچون علی اكبر ناطق نوری نيز حفاظت كرده است.

به سبب موقعيتش اطلاعاتی از جلسات بعضا خصوصی آنها در دست دارد. فراموش نكنيم كه در ابتدای شكل گيری جمهوری اسلامی ايران رابطه ها به آن گونه كه امروز است تعريف شده نبود و اين امر گاه به حضور افراد در جاهايی كه "نبايد باشند" می‌انجاميد.

آقای قاسمی در روزهای اوج ترور در سال 1360 در نزديكی محل سكونت ناطق نوری هدف گلوله يك تهاجم تروريستی قرار گرفت، به شدت مجروح شد اما زنده ماند. وی پس از اين حادثه به واحد حفاظت بازنگشت و مدتی بعد به دليل بی‌احتياطی زبانی و به دستور اكبر ناطق نوری، برای ماه ها روانه زندان همراه با آزار و اذيت شد.

پس از دوران زندان، در كنار يكی از اقوامش، كه صاحب يك مغازه وسائل الكترونيك بود وارد اين كار شد. سالها بعد، پس از جنگ، در حالی كه دفتر كار خود را به دوبی منتقل كرده بود، در يك معامله با آقای هاشميان رئيس نمايندگی "شركت پسته رفسنجان" در دوبی تمام سرمايه خود را از دست داد. به خاطر پيگيری سرمايه از دست داده و توسط نفوذ آقای هاشميان در امارات در همانجا راهی زندان شد. در نتيجه ادامه پيگيری هايش چندين بار ديگر در ايران و امارات به زندان گرفتار شد. آخرين دستگيری او توسط اعضای بيت رهبری انجام شد كه طی آن همسر و فرزندانش نيز دستگير شدند. او در مقابل چشمان خانواده اش مورد شكنجه های شديدی از جمله اجبار به جويدن و بلعيدن تيغ ريش تراشی قرار گرفت. وی در يك فرصت مناسب كشور را ترك كرد و اكنون در خارج از ايران به سر ميبرد.

داستان دو دهه زندگی وی پس از انقلاب در ميان و در كنار شخصيت های سرشناس و مديران درجه اول جمهوری اسلامی ايران حكايت فساد گسترده، دزدی ها و كلاه برداری هايی است كه با اتكا به رانت قدرت در ايران جريان دارند.

اين نوشتار كه نتيجه بيش از 13 ساعت گفت و گو با آقای عبدالله قاسمی است در شماره های آتی هر جمعه شهروند ارائه خواهد شد. به استثنای بخش اول كه به مسائل مربوط به رئيس جمهوری جديد اختصاص يافته است، بقيه بخشها حول داستان گاه دهشتناك زندگی مصاحبه شونده تنظيم شده است كه در عين حال اطلاعات مفيدی درباره روابط جاری در عاليترين سطوح مديريتی جمهوری اسلامی ايران به دست ميدهد. مسائل مربوط به سازماندهی گروه های فشار توسط بيت رهبری و فساد مالی حاكم در خانواده آقای هاشمی رفسنجانی از اين دسته هستند.

در همينجا از سخاوت بی‌دريغ آقای عبدالله قاسمی و در اختيار نهادن ساعتها وقت شان سپاسگزاری ميكنيم.

گفتيد كه با آقای احمدی نژاد برخورد داشتيد.

 

ــ در تابستان سال 1359 پيش از شروع جنگ گروه احمد امينی به دفتر جاما كه دكتر سامی رهبری آن را به عهده داشت يورش برد.

محل دفتر جاما كجا بود؟

ــ‌ روبروی مجلس. بالای كاخ مرمر. دفتر خود دكتر كاظم سامی نيز آنجا بود.

حمله به چه دليل بود؟

ــ دقيقا به خاطر ندارم. فكر می‌كنم در نشريه حزبشان مطلبی نوشته بودند كه حزب اللهی ها را خوش نيامده بود.

شما در حمله شركت داشتيد؟

ــ خير! ما وقتی به آنجا رسيديم حزب اللهی ها حمله كرده بودند شيشه ها را شكسته و تمامی افرادی را كه آنجا بودند كتك زده بودند. دكتر سامی خودش در آن ساعات آنجا نبود و به اين ترتيب جان سالم به در برده بود.

 

درباره احمدی نژاد گفته می‌شود كه در قتل دكتر كاظم سامی در سال 1991 نقش داشته است. آيا شما در اين باره چيزی می‌دانيد؟

ــ درباره احمدی نژاد به طور مستقيم خير. اما می‌دانم كه احمد امينی به احتمال قريب به يقين نقش تعيين كننده ای در قتل دكتر سامی داشته است، در عين حال می‌دانم كه او مستقل از احمدی نژاد عمل نمی‌ كرد.

احمد امينی الان كجاست و چه می‌كند؟

ــ می‌دانم كه او" كارمند" مجلس است و از سازمان دهندگان اصلی گروه هايی است كه "خودسر" يا "لباس شخصی" ناميده می‌شوند. وظايف اين گروه ها روشن است حمله به مجامع مسالمت آميز، حمله به دختران و زنان بدحجاب، حمله به دانشجويان و ... بعضی از آنها از كشتن هم ابائی ندارند.
 بعد از سخنرانی 14 اسفند 1359 آقای بنی صدر زمانی كه من از سوی "واحد حفاظت" ، مسئوليت محافظت از دكتر باهنر را به عهده داشتم عده ای نزد آقای باهنر آمدند. احمد امينی در ميان آنها نقش برجسته ای داشت. هدف از ملاقات كسب اجازه برای قتل بنی صدر رئيس جمهوری وقت بود.

 

در اين گروه كه به دنبال مجوز قتل دكتر بنی صدر بودند، آيا افراد ديگری را به خاطر می‌آوريد؟

 

ــ همه آنها را نه. ولی علاوه بر احمد امينی كه به نوعی سركردگی را به عهده داشت می‌توانم از آقای محمود خسروی وفا، حسين زنجانی، جواد كماسائی، محمدرضا حاجی باشی، اصغر نی ساز و حسين سازور نام ببرم. در مجموع شايد در حدود 10 نفر بودند. حتما می‌دانيد كه محمود خسروی وفا اكنون از افراد نزديك دكتر احمدی نژاد است. او عضو شورای شهر تهران و رئيس فدراسيون ورزشهای معلولين است. احمد امينی، حسين زنجانی و محمدرضا حاجی باشی همگی از اعضای بيت رهبری هستند. حسين سازور از مسئولان رتبه بالای وزارت اطلاعات است. البته برخی ديگر نيز حضور داشتند كه در جنگ كشته شدند يا اكنون به نوعی كنار كشيده اند.
 

 

 آيا دكتر باهنر اجازه قتل رئيس جمهوری وقت را صادر كرد؟

ــ خير. او گفت نبايد از او شهيد بسازيم و وی را بزرگ كنيم.

گفتيد كه آقای خسروی وفا الان جزو شورای شهر تهران است...

ــ خسروی وفا در اولين ماه های جنگ در جبهه دهلويه بود. وی سوار بر يك وانت بود كه دچار تصادف شد و پای او را در بيمارستان از زير زانو قطع كردند.

مهم تر از اين اما او در بيت رهبری جايگاه خاص خود را دارد. در ضمن در تهيه منابع مالی برای پرداخت اعضای گروه های فشار فعال است. وقتی كه تركيب شورای شهر تهران به شكل جديد درآمد، بسياری از افرادی كه شخصا از فعاليت های خلاف قانون آنها اطلاع دارم جزو تازه واردان به شورا شدند.

در تابستان 1381 به دنبال سرمايه های از دست رفته ام به دفتر احمد امينی در بهجت آباد رفتم. مشغول گفتگوی تلفنی بود. بحث تحويل گرفتن مبلغی پول مطرح بود. از صحبت هايش حدس زدم كه با محمود خسروی وفا مكالمه می‌كند كه البته ديرتر خود وی نيز به اين مسئله اذعان كرد. در آن گفتگو احمد امينی قول ده ميليون تومان پول از خسروی وفا گرفت.

چرا اين مسئله مهم است؟

ــ همانطور كه گفتم احمد امينی يكی از سازمان دهندگان اصلی لباس شخصی ها است. ده ميليون تومان پول را برای پرداخت حقوق و مواجب آنها از همكار آقای احمدی نژاد در شورای شهر تهران، محمود خسروی وفا گرفته بود. البته ظاهرا برای كمك به مستضعفين بود اما می‌دانم و يقين دارم كه اين پول صرف لباس شخصی ها می‌شد. فراموش نكنيم كه اينها از همان اولين سال های پس از انقلاب، از سازمان دهندگان چماق داران بودند. البته در آن روزها خودشان هم فعالانه در درگيری ها شركت می‌كردند.

مثلا ساختمان سفيد رنگی در ضلع غربی تقاطع "16 آذر" و "بلواركشاورز" واقع بود كه مصادره شده بود. اين آقايان آن را تصاحب كرده بودند. آنها از آنجا چماقداران را برای سركوب دانشجويان و نيروهای سياسی هدايت می‌كردند.

احمد امينی در جوار دفتر خود در بهجت آباد يك كارگاه توليد لباس نيز داشت. البته من هيچگاه آن كارگاه خياطی را مشغول به كار نديدم اما به من گفته بود كه در قرارداد با صدا و سيما لباس توليد می‌كند و از اين طريق نيز پول می‌سازد.