ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  گفت و گو با منصور اسانلو
سنديکا
کدام  کارگرايرانی می‌تواند
اين خانه اميد را از ياد ببرد؟

 

 
 
 
 

از سال 1335 كه شركت واحد تاسيس شد، كارگرانی كه علاقه‌مند به تشكيل سنديكا و فعاليت سنديكايی بودند از همان زمان برای ايجاد يك سنديكای كارگری به جهت حق‌طلبی و به دست آوردن حقوق اجتماعی، بهبود شرايط كار و بهبود زندگی دست به تلاش‌های اوليه می‌زنند.
خانه كارگر در اصل در ضديت با سنديكاهای كارگری به وجود آمد؛ چون فكر می‌كردند اين سنديكاها می‌توانند جای پايی باشند برای نيروهای چپ ايران مثل حزب توده يا فداييان خلق.
مساله صنفی در استاندارد جهانی فقط مبتنی بر رابطه شخص است با ابزار توليد و نحوه توزيع ثروت و دريافتی‌هايی كه از ثروت اجتماعی دارد. اين است كه شورای اسلامی كار و خانه كارگر نمی‌توانند نماينده واقعی كارگران باشند هم به‌لحاظ نوع ثبت‌شان، هم به‌لحاظ نوع تشكيلاتشان كه اوايل انقلاب با چوب و چماق به سازمان كارگران ايران در خيابان ابوريحان حمله كردند كه همه سنديكاها در آن دفتر داشتند و آن‌جا را اشغال كردند

نشست روبه‌رويمان با خطی اريب كه از روی گونه تا نزديكی‌های شاهرگ تپنده‌اش كشيده شده بود؛ به تيزی دشنه و زبانی كه هنوز زخمی جراحت تيغ موكت‌بری بود كه می‌خواست او ديگر هيچ نگويد. اما منصور اسانلو نشسته بود تا سخن بگويد. صحبت از هجوم مسلحانه به دفتر سنديكای كارگران شركت واحد را تكرار مكررات دانستيم، چرا كه روزنامه اقبال، نشريه توليد و مصرف و همين اواخر روزنامه صاحب قلم آن را روايت كرده بودند. پس پرداختيم به چگونگی تولد سنديكای كارگران شركت واحد كه منصور اسانلو رييس هيات مديراه‌اش با خون خود شناسنامه آن را مهر كرده است.

آقای اسانلو شما پيش از اين‌كه موفق شويد سنديكای كارگران شركت واحد را راه‌اندازی كنيد عضو جمعی بوديد به‌نام "هيات‌های موسسان سنديكاهای كارگری." اصلاً چه‌طور شد كه شما با اين جمع ارتباط گرفتيد و اصلاً چرا اين رابطه برقرار شد؟

از سال 1335 كه شركت واحد تاسيس شد، كارگرانی كه علاقه‌مند به تشكيل سنديكا و فعاليت سنديكايی بودند از همان زمان برای ايجاد يك سنديكای كارگری به جهت حق‌طلبی و به دست آوردن حقوق اجتماعی، بهبود شرايط كار و بهبود زندگی دست به تلاش‌های اوليه می‌زنند. در سال 1339 زيربنای اولين سنديكا را تشكيل می‌دهند و برای اعلام موجوديت سنديكا اقدام می‌كنند كه با تعرضات ساواك و حمله‌ای كه به برخی از سنديكاليست‌های آن زمان می‌شود، موفق نمی‌شوند سنديكا را ثبت كنند. در سال 1342 پی‌گيری آن نبردهای اوليه توسط كسانی مثل ساروخانيان، پيش‌كسوت سنديكايی‌های شركت واحد كه پيش از 28 مرداد 32 با علی اميد و ديگران در جنبش كارگری فعال بود، علی مخبر، عليرضا فرهادی، علی‌اكبر خبازها، پاكزاد، گروه‌ای و چند نفر ديگر به شكل سازمان يافته آغاز می‌شود كه دست آوردهايی هم داشته است. مثل برقراری سرويس، گرفتن لباس كار، گرفتن كفش ايمنی و گرفتن آب آشاميدنی در مناطق كه آن زمان در آب انبارها بوده است.
در سال 1347 سرانجام سنديكای كارگران شركت واحد به ثبت می‌رسد و كارگران موفق می‌شوند چهار سنديكا تشكيل بدهند كه عبارت بوده‌اند از سنديكای رانندگان، سنديكای كمك رانندگان، سنديكای كارگران فنی و سنديكای بليط فروش‌ها. اين چهار سنديكا در تمام امور با همديگر مباشرت و همكاری نزديكی داشتند كه اين همكاری نزديك باعث می‌شود اتحاد خيلی خوبی بين كارگران شركت واحد به‌وجود بيايد. دستاورد اين اتحاد برقراری پنج پيمان دسته جمعی با ‌كارفرما بود كه دو سال به دو سال تجديد می‌شدند و در هر تجديد پيمان كارگران موفق می‌شدند امتيازات جديدی از كارفرما بگيرند. امروز هم بسياری از مزايايی كه كارگران شركت واحد از آن بهره‌مند هستند؛ دستاورد مبارزات آن پيش‌كسوت‌های كارگری است كه متاسفانه بعد از انقلاب بخشی از آن دستاوردها از دست رفت. يكی از كارهای ما امروز اين است كه آن توافق‌نامه‌های پيمان‌های دسته جمعی را به‌كارفرما يادآوری كنيم تا اين حقوق فراموش شده را به كارگران برگردانند.

پس تفكر سنديكايی در شركت واحد وجود داشته است. خود من هم به لحاظ اين‌كه در يك خانواده كارگری روشن‌فكر رشد پيدا كردم و پدرم باقر اسانلو از نمايندگان سنديكای كارگری پخش شركت واحد بود، به نوعی در خانواده با سنت‌های سنديكايی آشنا شدم. بعد هم داخل شركت واحد رفتم و با كارگران قديمی كه بازمانده‌های نسل عقاب‌های سنديكايی بودند، ارتباط برقرار كردم. به‌تدريج طی سال‌هايی كه در شركت واحد كار می‌كردم به همراه دوستانم از دهه شصت يك هسته اوليه‌ای را برای ايجاد سنديكای كارگری مستقل به‌وجود آورديم. طی دهه هفتاد كه كارگرهای قديمی شركت واحد بازنشسته شدند و محيط كار از پيشكسوتان سنديكايی خالی‌ماند، وظيفه سنگينی برعهده ما گذاشته شد كه كارگران جديدتر را با مسايل سنديكايی آشنا كنيم. طی دهه هفتاد ما به نوعی محفل‌های كارگری داشتيم كه در اين محافل در خانه‌ها، در محل كار، هنگام ناهار يا گاهی كه بيرون می‌رفتيم آن هسته‌های اوليه را گسترش بيش‌تری داديم.

بعد از دوم خرداد 1376 كه فضای اجتماعی به‌خاطر پيش نيازهای ضروری جامعه بازتر شد، گسترش فعاليت ما هم بيش‌تر شد. تا اين‌كه با هيات‌های موسسان سنديكاهای كارگری آشنا شديم. اين جمع حوزه فعالی را در اواخر دهه هفتاد ايجاد كرده بودند كه بيش‌تر يك حوزه آموزشی بود و در آن مباحث بنيادی و اوليه مسايل سنديكايی را با همديگر طرح می‌كردند. اينان همان مكتب عقاب‌های سنديكايی را ادامه می‌دادند؛ يعنی "آموزش، آموزش، آموزش و تشكيلات، تشكيلات، تشكيلات." اگر امروز محافل مختلفی از سنديكايی‌ها به‌تدريج در نقاط مختلف ايران در حال شكل گرفتن است واقعاً نقش برجسته هيات‌های موسسان سنديكاهای كارگری را نبايد از ياد ببريم.

ما از طريق خواندن مقالات اين دوستان در ماهنامه انديشه جامعه و ارتباط با پيشكسوتان سنديكايی، اين محفل آموزشی، انديشه‌ای و سنديكايی را شناختيم و به خدمت دوستان رسيديم. در نتيجه جمع متشكل‌تر و گسترده‌تری را تشكيل داديم. هنوز هم اين جمع دارد به شكل يك بنيانگذار و آموزش دهنده كار خودش را انجام می‌دهد. اين نوع ارتباطی بود كه ما توانستيم با دوستان انديشمند جنبش كارگری نوين ايران برقرار كنيم و بعد هم با خود آموزی‌ها، هم آموزی‌ها و راهنمايی‌های متقابل به اين نقطه رسيديم كه اولين سنديكای كارگری را دوباره بازگشايی كنيم كه همين سنديكای كارگران شركت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه است.

با توجه به اين‌كه سنديكاهای كارگری از لحاظ قانونی به رسميت شناخته نشده‌اند شما چه‌گونه توانستيد سنديكای كارگران شركت واحد را بقبولانيد؟

ما در ابتدا سعی كرديم به منابع قانونی در اين زمينه دست پيدا كنيم. منظور من از منابع قانونی فقط قوانين داخلی كشور نيست. بلكه منظورم قوانينی كه در سطح جهان مورد تاييد است و سازمان‌ملل متحد و سازمان جهانی كار هم آن را پذيرفته‌اند، را هم در بر می‌گيرد. تكيه دوگانه ما به هر دو نوع اين قوانين يعنی قوانين داخلی و قوانين بين‌المللی به نظر من راهگشای ما بود كه با حقانيت طبقاتی خودمان به‌لحاظ قانونی آشناتر شويم و به خودمان ايمان بياوريم. اين ايمان ناشی از آگاهی بود. يعنی مطالعه مداوم وجست‌و‌جوی مداوم. ما توانستيم مقاوله‌نامه‌های بين‌المللی كار را كه توسط سازمان جهانی كار منتشر شده بود به دست بياوريم و مطالعه كنيم. موفق شديم منشور جهانی سنديكايی را پيدا كنيم و بخوانيم. ما تكيه كرديم به بخش‌های عمده‌ای از اعلاميه جهانی حقوق بشر. ما دانستيم سنديكايی مستقل و آزاد است كه بدون دخالت هر نهاد غير كارگری فقط با رای و نظر كارگرها نمايندگان خودش را انتخاب كند و اين نمايندگان برای دفاع از حقوق كارگران در اين تشكيلات سنديكايی متحد شوند. الان چون ما مستقل هستيم سنديكای بين‌المللی كارگران حمل‌و نقل (IFT) ‌كه زير مجموعه كنفدراسيون عمومی سنديكاهای آزاد كارگری است از ما خواسته است عضو اين مجموعه شويم و با يك اعتراض صد و چهل و پنج ميليون نفری از ما در مقابل حمله‌ای كه به سنديكايمان شد دفاع كرده است.

يكی از مشكلاتی كه ما داشتيم اين بود كه اول بايد اين آگاهی‌ها را به همه همكارانمان می‌رسانديم. ما اين آگاهی را به تدريج از طريق پخش اطلاعيه‌ها، بيانيه‌ها، مصاحبه در روزنامه‌ها، چاپ مطالب مربوط به سنديكاها در نشريات مختلف و حتی استفاده از مصاحبه‌های بخشی از عناصر روشن‌فكر و به نظرم بسيار خردمند سنديكاهای كارفرمايی بين همكارانمان پراكنديم. خلاصه كنم ايمان به كاری كه انجام می‌دهی، اطلاع از قوانين داخلی و جهانی سپس مطالعه و آموزش خيلی بيش‌تر، تكيه بر فشاری كه سازمان‌های بين‌المللی برای وادار كردن كشورها به رعايت كردن قوانين جهانی وارد می‌كنند، دانستن تاريخ جنبش كارگری و سنديكايی در سطح جهان و همچنين در سطح ملی و بعد دانستن تاريخ جنبش سنديكايی كارگران شركت واحد رمز موفقيت ما بوده است. بعد هم بايد از خور و خواب بزنی وقتی وارد كار اجتماعی وسياسی می‌شوی برای بهبود جهان. ما تلاش كرديم تا ذره‌ذره اطلاعاتمان را به ديگر همكارانمان انتقال داديم. روزی بود كه ما پنج نفر بوديم ولی امروز افتخار می‌كنيم كه چندين هزار نفر علی‌رغم شرايط سخت برگزاری مجمع عمومی، آمدند و رای دادند.

آقای اسانلو! معمولاً در آغاز چنين فعاليت‌هايی بخشی از كارگران در يك واكنش طبيعی به‌خاطر حفظ موقعيت شغلی وارد سنديكا نمی‌شوند و با سنديكا همكاری نمی‌كنند. می‌خواهم بدانم كه اين مشكل چه‌گونه حل شد و چه‌گونه از پنج نفر تبديل شديد به سنديكايی با چند هزار عضو؟
اين موضوع كه شما به آن اشاره كرديد هنوز هم حل نشده است. در بين كارگرانی كه هنوز به ما نپيوسته‌اند نوعی ترس از اين‌كه اخراج می‌كنند، تبعيد می‌كنند، اضافه كار را قطع می‌كنند يا امكانات شغلی را می‌گيرند وجود دارد. اما مساله اين است كه ما شرايط بی‌رحمانه‌ای در شركت واحد داشتيم. كار بسيار سخت و سنگين كه به خصوص راننده‌های ما با آن روبه‌رو می‌شوند ولی حقوقی كه می‌گيرند حتی به اندازه خط فقر هم نيست و صداقتی كه همكاران ما برای پيشبرد اين قضيه نشان دادند و آن درد مشترك توانست مقداری راهگشا باشد و بيش‌تر از همه پافشاری ما كه حاضر شديم هزينه‌اش را هم بپردازيم. ما الان 15 كارگر اخراجی داريم، مناطق بيش‌تر از 30 همكار ما را جابه‌جا كرده‌اند و ايشان را به مناطق دور دست فرستاده‌اند، اضافه كار و دوبل بيش‌تر از 50 همكار ما را قطع كرده‌اند و 5 نفر از كارگران ما را معلق كرده‌اند. كار فرما هم از حمايت‌های مختلف حكومتی برخوردار است. مدير عامل فعلی شركت واحد از يكی نهادها آمده و از جاهايی حمايت می‌شود.

اما ما ايستاده‌ايم چون كه سنديكا‌خواهی و حق‌طلبی جرم نيست. جرم اين است كه كارگر غيبت كند، سركارش نيايد يا آيين نامه‌های كار را زيرپا بگذارد. داشتن انديشه طبق اصل 23 قانون اساسی جرم نيست. شما می‌توانيد شورا را دوست داشته باشيد يا سنديكا را. اين نبايد دليل اخراج باشد، نبايد دليل قطع مزايای كاری باشد. به‌هرحال من فكر می‌كنم همه اين‌ها در غلبه بر محيط ترس و وحشت نقش داشت. هم زمينه ظالمانه خيلی زياد بود، هم اين‌كه ما روی مطالباتمان پافشاری ‌كرديم. با ترس از اخراج و محروم شدن از مزايا، دست از تلاش برنداشتيم. الان پنج‌ماه است كه من حقوق نمی‌گيرم. دوستان ديگر هم مثل من. ابراهيم مددی، عبدالله رومنان، آيت جديدی، احد فرشچی، علی زادحسين، حسن كريمی، محمود هژبری، علی‌اكبر پيرهادی، بهروز حسينی، سيد داوود رضوی و خيلی ديگر از دوستان ما هر يك به‌نوعی يا اخراج شده‌اند يا معلق شده‌اند يا قطع مزايا شده‌اند ولی دست از سنديكاخواهی برانداشته‌اند؛ چون ايمان آورده‌اند كه اين موضوع نه فقط راه‌حلی برای كارگران شركت واحد است بلكه راه‌حلی است برای تمامی كارگران و زحمت‌كشان يدی و انديشه‌ای ايران.
خانه كارگر سال‌هاست كه ادعا می‌كند نماينده واقعی كارگران ايران است. اگر اين ادعا درست باشد شما چه لزومی احساس كرديد برای تشكيل سنديكای كارگری؟

خب، ملاك اين است كه اين ادعا درست باشد يانه. ما يك مصاحبه‌ای داريم از آقای سعيد هوشمند مدير كل امور كارگری - كارفرمايی وزارت كار. مصاحبه مربوط به 18 خرداد 1384 است كه در آن‌جا بحث می‌كند در مورد انجمن‌های صنفی، سنديكاها، شوراها و خانه كارگر. در اين مصاحبه آقای هوشمند به‌عنوان مدير كل وزارت كار، خانه كارگر را يك تشكل غير صنفی می‌داند؛ چون كه خانه كارگر در كميسيون ماده ده وزارت كشور به ثبت رسيده است و ثبت كارگری ندارد، پس به هيچ‌وجه نمی‌تواند ادعای نمايندگی صنفی كارگران را داشته باشد. اين يك دليل خيلی روشن و قانونی. مورد دوم اين‌كه اصلاً ساختاری كه خانه كارگر در آن شكل گرفته ساختار قانونی نيست. اين‌ها يك سند بياورند كه كجا انتخابات برگزار شده كه آقای محجوب شده دبير كل اين تشكيلات؟ آيا يك مجمع عمومی بدون دخالت دولت يا وزارت اطلاعات برگزار كرده‌اند؟

خانه كارگر در اصل در ضديت با سنديكاهای كارگری به وجود آمد؛ چون فكر می‌كردند اين سنديكاها می‌توانند جای پايی باشند برای نيروهای چپ ايران مثل حزب توده يا فداييان خلق. حالا من اين‌ها را در شرايطی می‌گويم كه به ما در دادگاه همه‌ نوع تهمت هم زده‌اند؛ هم توده‌ای، هم رستاخيزی، هم ساواكی، هم مشاركتی، هم حكمتی، هم طاغوتی، همه چيز به ما گفته‌اند. ولی ما ترسی از اين تهمت‌ها نداريم. كار خودمان را می‌كنيم و تا زمانی هم كه جان در بدن داريم راهمان را ادامه می‌دهيم. مجموعه خانه كارگر و شوراهای اسلامی كار به دليل اينكه ايدئولوژيك هستند نمی‌توانند نماينده كارگران باشند؛ چون مطابق مقاوله نامه 87 يك پديده ايدئولوژيك نمی‌تواند يك تشكل صنفی باشد. مساله صنفی در استاندارد جهانی فقط مبتنی بر رابطه شخص است با ابزار توليد و نحوه توزيع ثروت و دريافتی‌هايی كه از ثروت اجتماعی دارد. اين است كه شورای اسلامی كار و خانه كارگر نمی‌توانند نماينده واقعی كارگران باشند هم به‌لحاظ نوع ثبت‌شان، هم به‌لحاظ نوع تشكيلاتشان كه اوايل انقلاب با چوب و چماق به سازمان كارگران ايران در خيابان ابوريحان حمله كردند كه همه سنديكاها در آن دفتر داشتند و آن‌جا را اشغال كردند، نه با رای و انتخابات كه به زور و هم به‌لحاظ اين‌كه در انتخاب كارگرها برای شورای اسلامی كار يك هيات تشخيص صلاحيت بايد باشد و نماينده كارفرما و نماينده دولت هم نظر بدهند كه چه‌كسی می‌تواند نماينده كارگران بشود. پس اصل سه‌جانبه‌گرايی رعايت نمی‌شود چون نماينده كارگران را در اصل كارفرما و دولت انتخاب كرده‌اند.
به همين دليل وزارت كار مجبور شده بپذيرد فصل ششم قانون كار را كه مربوط به تشكل‌های صنفی كارگری است، تغيير بدهد و استانداردهای جهانی مقاوله نامه‌های 87 و 98 را بپذيرد كه اصل اولش، اصل آزاد بودن فعاليت‌های سنديكايی برای كارگران و ايجاد تشكلی است كه خودشان به‌وجود می‌آورند و خودشان عضوش می‌شوند.

آقای اسانلو! تا آن‌جا كه می‌دانم سنديكا تشكيل می‌شود كه هم از حقوق صنفی كارگران دفاع كند و هم آن‌ها را از مزايای صنفی بهره‌مند كند. سنديكای كارگران شركت واحد تا به امروز برای كارگران اين شركت چه كرده است؟

داشتن چنين توقعی از سنديكا يك مقدار زود است. ولی همين شش ماهی كه بحث سنديكا مطرح بود باعث شد كه كارفرما در بعضی از رفتارهايش تغيير به‌وجود آورد. مثلاً كارگران را در ساعت خارج از خدمت برای امر اداری می‌خواستند در صورتی كه اين ظلم است. اگر من را برای كارم می‌خواهی بايد در ساعت كارم بخواهی. ساعتی كه كار نمی‌كنم ديگر در اختيار تو نيستم و بايد به خودم و خانواده‌ام بپردازم. اين به تدريج در بين كارگران هم جا افتاده و هيچ كارگری در ساعت خارج از خدمتش برای امر اداری مراجعه نمی‌كند. كارگران عزيز ما را از منطقه پنج يعنی جاده قديم كرج می‌خواستندكه در نارمك به فلان مسئله جواب بدهند، اما الان كارگران آگاه ما از كارفرما می‌خواهند كه برای چنين مسائلی سرويس رفت و برگشت تدارك ببيند. به غير از اين كارفرما به مدت يك سال به طور غير قانونی ماهانه هزار تومان از حقوق كارگران كم می‌كرد. سنديكا روی اين مسئله كاركرد و نامه‌ای را با هفتصد امضا به بازرسی كل كشور فرستاد كه رای به نفع كارگران صادر شد و كارفرما مجبور شدی مبلغی در حدود دويست ‌و ‌سی ميليون تومان را با فيش فروردين به كارگران برگرداند. يعنی هر نفر دوازده هزار تومان. ما هنوز هم دنبال اين هستيم كه سود اين پول در اين مدت چه شده است؟ همچنين شهرداری در سال 1383 حقوق همه كارگران و كارمندان زير مجموعه‌اش را 14 درصد افزايش داد و با توجه به اين‌كه شركت واحد هم يكی از شركت‌های تابع شهرداری تهران است بايستی اين افزايش حقوق را می‌گرفت. نگرفتن اين افزايش حقوق تبديل به جنبشی شد كه نهايتاً سنديكای كارگران شركت واحد موفق شد با مطرح كردن اين ماجرا كارفرما را ودار كند مبالغی را تا امروز به كارگران بدهد.

اما به نظر من بيشترين تاثيری كه سنديكا دارد قضيه اين ريال‌ها نيست. سنديكا موجب شده كارگران شركت واحد پس از سال‌ها احساس سربلندی كنند. يك محلی را پيدا كنند كه دور هم بنشينند، گفت و گو كنند، دردها را بشناسند و درمانش را پيدا كنند. از غريبگی خارج شوند. نوليبراليسم سعی‌اش بر اين است كه آدم‌هايی ايجاد كند كه يا به تنهايی بميرند يا به تنهايی برای غلبه بر مشكلات انسان‌های ديگر را نابود كنند تا خودشان از زندگی بهتری بهره‌مند شوند. سنديكای ما اين تفكر را به شدت تحت فشار قرار داده است. كسانی كه به سنديكا آمدند آموزش ديدند. شصت وسه نفر از كارگران سنديكايی سيگارش را ترك كرده‌اند. ما الان سی‌و‌پنج عضو افتخاری از بين خانواده كارگران سنديكای داريم. از نوزاد يك ماهه تا همسران برخی كارگران يعنی سنديكا يك مكتب آموزشی دموكراتيك، انسانی و اخلاقی است و به خاطر همين دشمنان زيادی دارد. هفته‌ای پنجاه جلد كتاب قانون كار و قانون اساسی اين‌جا به كارگران شركت واحد فروخته شده است تا آگاه شوند. ما در سنديكا چهارده كميسيون داريم. كميسيون‌های فرهنگی، آموزشی، ورزشی، رفاهی، تبليغات، تشكيلات، صندوق همياری، حقوقی و حل اختلاف. كارگران در اين كميسيون‌ها عضو می‌شوند، آموزش‌می‌بينند و بعد از دو سال هر كدام به يك رهبر سنديكايی تبديل خواهند شد. چنين است كه سنگ اول بنای دموكراسی از سنديكا آغاز می‌شود.( برگرفته از نشريه نامه شماره 29)