ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

بموجب اين گزارش
سقوط حاکميت
نيازمند حمله نظامی نيست

گزارش دريافتی از داخل کشور

سقوط ادامه دار قيمت نفت، رويای جهانگشائی اسلامی را به کابوس فلج اقتصادی دولت ختم كرده است. نه تنها در کابينه جدال است، بلکه در راس هرم حاکميت نيز بتدريج عده ای خود را از معرکه کنار می کشند. وزيرخارجه درهندوستان، هراندازه قيمت گاز را پائين می آورد، هندی ها تن به معامله نمی دهند. سقوط اعتبار بانک های ايران چنان است که حتی بانک های چينی نيز اعتبارات آنها را رد می کنند. چک های بازاريان دارای اعتبارهای بالا مهر برگشت می خورد. سپاه و بسيج با کمک بنياد مستضعفان اموال باقی مانده از جنگ را با قيمت های نازل می فروشند و اين خود ضربه ديگری است بر بازار. اجاره و بهای مسکن از شهريور 50 درصد بالا رفته و مردم نگران موج جديد گرانی مصالح ساختمانی و تاثير آن روی اجاره خانه هستند. ريال با سقوط روزانه روبروست. با پائين آمدن قيمت نفت و عدم دستيابی دولت به درآمد های پيش بينی شده، هيچ راهی جز فروش گران تر دلار باقی نخواهد ماند. بزودی مردم برای حفظ ارزش سرمايه خود به خريد دلار پناه خواهند برد. افزايش قيمت دلار فعلا روزانه 2 تا 3 تومان توسط بانک مرکزی عمل می شود و اين باعث انتقال بی ثباتی اقتصادی در همه بخش های اقتصاد کشور شده است. دولت فعلا بيماری بانکی را با دست بدست کردن از اين سازمان به آن شرکت بيمه، يا به بنياد و ارگانی ديگر درمان موقت می کند.  حتی از فروش انواع کالا های استراتژيک به شرکت های ايران ممانعت بعمل می آيد. از سخت افزار ها ونرم افزارهای پيچيده کامپيوتری  گرفته تا ماشين الات مختلف .

 
 
 
 
 

احمدی نژاد با ادعای طرح های نو آمد. سپاه و بيت رهبری از هيچ تلاشی برای رسيدن او به رياست جمهوری کوتاهی نکردند. از همان ابتدا که او را به شهرداری تهران رساندند تا لحظه ای که از صندوق انتخابات رياست جمهوری بيرون آوردند. اکنون چهره ناتوان و ناکارآمد او روز به روز عيان تر می شود. کافی است نيم نگاهی به مسايل اقتصادی کشور انداخته شود تا دقيق تر معلوم شود چند فرمانده سپاه و روحانی شورای نگهبان به کمک رهبر چگونه با سرنوشت کشور بازی می کنند:

او بادبان کشتی دولت خود را نفت بشکه ای 70 دلار بالا کشيد تا سريعا به ساحل مقصود يرسيد. مشاوران او خواب نفت بشکه 100 دلار را ديده و آن را هديه ای الهی برای دولت دينی و پتکی برای کوبيدن ميخ شيعه در منطقه خاورميانه ارزيابی کردند. با همين تئوری رويا گونه سر کيسه را بسوی لبنان و سيد حسن نصرالله شُل کردند.

رقابت و اختلاف بر سر همين گوسفند قربانی، از همان ابتدای کار دولت آغاز شد. برای انتصاب وزير نفتی و تعيين سياست خرج پول نفت با يکديگر سينه به سينه شدند. پس از مدتی طولانی بالاخره بر سر يکنفر برای نشاندن بر سر چاه نفت و تقسيم آن به سبک تقسيم آش نذری به مصالحه رسيدند، اما اين مصالحه موقت بود. بار ديگر اختلافات بالا گرفت، اما اينبار نه در صحن مجلس بلکه در درون جلسات کابينه. ادامه اين اختلافات سيستم مديريت نفت و پتروشيمی را با اختلالات جدی روبرو ساخت. از جمله، معوق ماندن پروژه عظيم آزادگان، که با انصراف ژاپن از اين پروژه تا کنون هيچ کشوری تمايلی به بدست گرفتن اين پروژه نشان نداده است. همچنين شکست خط لوله گاز هند که هنوز اقای متکی وزيرخارجه در هند در حال تخفيف دادن و کم کردن نرخ فروش گاز به هند است و به نتيجه نرسيده است. از همه اينها مهمتر فلج شدن فعاليت در منطقه بزرگ عسلويه، يعنی بزرگترين پروژه پتروشيمی خاورميانه است، که با تغييرات مديريتی با اختلال کامل روبرو شده است. پيمانکاران يکی پس از ديگری دست از کار می کشند. سپاه با تمام توان سعی در چنگ انداختن روی تمام پروژه های عسلويه دارد و اين خود بر اختلافات ميان دولت و سپاه از يکسو و رقابت ميان فرماندهان در سپاه اضافه شده است.

 

سقوط قيمت نفت نخستين پتکی بود که بايد دولت را از خواب بيدار کند تا بجای روياهای بلندپروازنه، کابوس های واقعی را ببيند. با پيش بينی هايی که می شود، اگر نرخ نفت به بشکه ای 50 دلار برسد کفگير دولت احمدی نژاد به آخر ديگ نقدينگی می خورد، چنان که حتی برای گذران امور روزانه نيز نيمه فلج خواهد شد. اين وحشت را به آسانی ميتوان از ميان سخنان اخير منوچهر متکی در سفرش به هندوستان بيرون کشيد. او نياز کشور را به نقدينگی چنان جدی توصيف کرد که حاضر شد در نرخ های ارائه شده به هندوستان برای فروش گاز تجديد نظرهای اساسی را پيشنهاد کند.

بازار ايران که بسرعت در قبال مسايل سياسی واکنش نشان ميدهد، پس از گرم شدن جيوه تورم، عليرغم بالا آمدن درجه گرانی، با کسادی کامل روبرو شده است. پائين آمدن سطح فروش کالا در کشور، برگشت چک های بازاريان حتی دارای اعتبارهای مهم بانکی، چشم اندازغيرمطمئن در عرصه های مختلف بازار، عدم دريافت بودجه های عمرانی توسط شرکت های پيمانکار و دهها دليل ديگر بازار ايران را در معرض بزرگترين کسادی و بی رونقی پس از انقلاب قرار داده است. نقش فرماندهان سپاه در بازار نيز بی تاثير نبوده است. از جمله می توان به حراج های بزرگ بنياد مستضعفان و بسيج اشاره کرد که اموال باقيمانده از جنگ را با قيمت های بسيار نازل تر از قيمت تمام شده بطور متناوب به بازار عرضه می کنند.

 

مصالح ساختمانی بيشترين نرخ رشد قيمت در کشور را ظرف شش ماهه اخير داشته است. بعنوان مثال قيمت  تيرآهن 18 درفروردين ماه از شاخه ای 105 هزار توان به شاخه ای 200 هزار تومان در آبان ماه جاری رسيده است. بقيه اقلام نيز با جهش کامل روبرو بوده اند که آخرين آن را می توان از گران شدن 100درصدی رنگ های ساختمانی نام برد. بازار مسکن و اجاره بهاء که بعنوان يکی از شاخص های مهم در اقتصاد کشوراست با افزايش قيمت ناگهانی روبرو بوده است. بالا رفتن 50 درصدی اجاره بها در شهريور ماه گذشته چنان ضربه ای بود که اجاره نشين های تهرانی همچنان زير بار آن می نالند. پيش بينی می شود، با فلج شدن بازار و بالا بودن ريسک سرمايه گذاری های بلند مدت، سرمايه ها متوجه بخش های کوتاه مدت مختلف، و از جمله مسکن بشود و به همين دليل همه منتظر افزايش نجومی قيمت مصالح ساختمانی و تاثير متقابل آن روی اجازه مسکن و قيمت فروش آن هستند، که در حقيقت "شوک" نيمه دوم سال 85 خواهد بود.

ريال با سقوط روزانه روبروست. با پائين آمدن قيمت نفت و عدم دستيابی دولت به درآمد های پيش بينی شده، هيچ راهی جز فروش گران تر دلار باقی نخواهد ماند. دولت سعی در کنترل نسبی اين بازار را دارد، اما اين تلاش بيهوده است و با اولين بن بست اقتصادی، دولت ناچار خواهد شد اين بازر از کنترل خارج خواهد کرد و مردم برای حفظ ارزش سرمايه خود به خريد دلار پناه خواهند برد. اين افزايش قيمت ها که فعلا روزانه 2 تا 3 تومان توسط بانک مرکزی عمل می شود با عث انتقال بی ثباتی اقتصادی در همه بخش های اقتصاد کشور شده است.

به فهرست های بالا می توان مشکلات بانک ها را نيز افزود. با کمبود نقدينگی در بازار و  عدم اختصاص بودجه های  عمرانی مختلف و تغيير يکپارچه مديريت بانک های دولتی، اين بانک ها عملا در آستانه ورشکستی قرار گرفته اند. اگر پشتيبانی دولتی در بزنگاه های متعدد مشکلات بانکی (مثل دست بدست کردن بانک صادرات از اين سازمان به آن شرکت بيمه، يا به بنياد و ارگانی ديگر) نبود، حداقل بانک صادرات با مشکل جدی برای ادامه کار روبرو شده بود.

بخش خارجی اقتصاد نيز با بن بست کامل روبروست. بانک های ايرانی با عدم اعتماد کامل، حتی در چين روبرو شده اند. اعتبارات اين بانک ها بطور کلی فاقد ارزش محسوب می شوند. شرکت های ايرانی برای انجام معاملات خود با انواع و اقسام سختگيری ها روبرو شده اند. از فروش انواع کالا های استراتژيک به ايران ممانعت بعمل می آيد. از سخت افزار ها ونرم افزارهای پيچيده کامپيوتری  گرفته تا ماشين الات مختلف برای فروش به ايران با سد های مختلف مواجه می شوند.

 

در چنين شرايط بحرانی است که برخی افراد کليدی در راس هرم حاکميت و يا ارگان های مهم و تصميم ساز، سعی می کنند حساب خود را از رهبر و دولت او جدا کنند و البته بيمناک از حريق سياسی – حکومتی که پيش بينی می کنند سعی دارند دامن خود را از اين حريق کنار بکشند.

درگيری ها و جدال های لفظی- جنگی که در يکسال گذشته روی سياست خارجی سايه افکنده، در آينده نزديک به جدال های لفظی درهرم حاکميت خواهد انجاميد. از دولت کنونی هيچ کاری برنمی آيد و برنخواهد آمد مگر ايجاد تنش های داخلی و خارجی  داخلی و خارجی. اين تنش های لفطی باحتمال زياد و با عميق تر شدن بحران اقتصادی به روياروئی های جدی تر در حاکميت خواهد انجاميد و در منطقه نيز به کشيده شدن پای ايران به يک جنگ مذهبی ميان اهل سنت با شيعيان. يعنی گسترش حريقی که درعراق جريان دارد. بدين ترتيب، عقب افتادن حمله نظامی به ايران برای رسيدن ميوه ايست که هنوز روی درخت حاکميت است و امريکا منتظر سقوط آن به دامن خويش است. درحاليکه طرح حمله را نيز بعنوان ابزاری برای تشديد اين بحران همچنان در دستور دارد. دراين طرح و از دل بحران داخلی و جنگ منطقه ای، فرصت کافی برای ضربه نظامی و بردن خوزستان نفتی را خواهند داشت. ضربه ای که حتی می تواند به بهانه فرو نشاندن جنگ در منطقه وارد بيآيد.