ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

محمد رضا خاتمی درلندن:
در جمهوری اسلامی
تا قدرت سياسی اصلاح نشود
هيچ اصلاحاتی تحقق نمی يابد

 
 
 
 
 

جامعه تشنه اصلاحات است. حتی راديكال ترين دولت راست(احمدی نژاد) با شعار اصلاحات برسركارآمد. از طرف ديگر، زمان منتظر نمی ماند. مسائل جامعه بسرعت می تواند تبديل به چالش شود.

 

 

محمدرضا خاتمی، دبير كل جبهه‌ مشاركت به دعوت انجمن اسلامی دانشجويان لندن، در كانون توحيد اين شهر درباره " اصلاحات و اصلاح‌طلبان بعد از سوم تير" سخنرانی كرد. او گفت:

نهضت مشروطه به عنوان بزرگ‌ترين انقلاب‌های تاريخی در كشوری مثل ايران كه تلاش كرد سيستم را اصلاح كند.

نهضت ملی شدن صنعت نفت نيز جنبشی بود كه طی آن اصلاح از درون خود حكومت آغاز  شد.

اگر سير حوادث انقلاب 57 را نيز دنبال كنيد، مي‌بينيد كاری كه حضرت امام و شخصيت‌های ديگر انقلابی كردند اين نبود كه از ابتدا به دنبال براندازی و دگرگون كردن رژيم بروند. نامه‌ها و پيغام‌های فراوانی وجود دارد كه به حكومت بگويند اين كار را بكنيد يا نكنيد، يعنی اصلاح كنيد، اما وقتی اين روند اصلاحی به جايی نمي‌رسد چاره‌ای جز انقلاب نمي‌ماند.

تا زمانی كه يك حكومت و يا جريان سياسی اصلاح پذير باشد مي‌توان اميدوار بود كه كارها بدون چالش‌های بزرگ به نتيجه برسد، اما اگر آن نظام سياسی اصلاح‌ناپذيری خود را نشان دهد اولا خودش ضربه مي‌بيند چرا كه چاره‌ای جز انديشه براندازی برای مردم باقی نمي‌گذارد و دوم اين كه همه ملت ضرر مي‌بينند.

ما در صد سال گذشته دو انقلاب بزرگ مشروطه و اسلامی و چند جنبش بزرگ مثل ملی شدن صنعت نفت يا پانزده خرداد داشته‌ايم، اما هم‌چنان در اين حلقه‌ دور مي‌زنيم.

مردم در يك وضعيت نارضايتی همراه با اميد به اصلاح زندگی مي‌كنند و امتزاج اين دو وضعيت نارضايتی و اميد به اصلاح است كه مي‌تواند شرايط ايران را توصيف كند.

هيچ كس در كشور منكر نياز به اصلاح و اصلاح‌طلبی نيست، هر چند برای آن تعريف‌های مختلفی انجام مي‌گيرد؛ چه در عمل و چه در قول.

ما امروز شاهد راديكال ترين دولت راست بعد از انقلاب هستيم. اين امر مورد قبول خود كسانی كه در جناح راست هستند، هم هست؛ حتی جريان‌های سنتی جناح راست ، موتلفه و يا روحانيت سنتی هم برای دولت جايگاه خاصی ندارند، بنابراين وقتی مي‌گويم راديكال‌ترين، گزافه‌ نيست، اما همين دولت بر چه اساسی به حكومت می رسد؟ البته وارد تحليل انتخابات نمي‌شوم، فقط دوره دوم انتخابات را مي‌گويم و برداشتی كه مردم كردند و اين‌ كه چرا اين دولت در دور دوم توانست 17- 18 مليون رای مردم را جمع كند، چرا كه به عقيده ما آقای احمدي‌نژاد در دور دوم واقعاً رای مردم را جمع كرد.

در دور اول جريان متفاوت بود و تحليل خاص خود را مي‌طلبد، اما مردم بر چه اساسی اين رای را دادند؟ آيا جز اين بود كه او بر موج نارضايتی مردم سوار شد و گفت در شانزده سال گذشته فساد همه جای كشور را در عرصه سياست، اقتصاد و فرهنگ گرفته است؟ و در واقع چهره‌ بيرون حكومتی گرفت كه آمده است درون حكومت را اصلاح كند. او گفت من آمده‌ام همه اين فسادها را اصلاح كنم.

معنای حرف من است كه حتی اين دولت مبنای كارش را در گرفتن رای مردم حركت اصلاح‌طلبانه در قالب يك سری شعارها قرار مي‌دهد، بر اين اساس تحليل من اينست كه رای مردم هم در دوم خرداد و هم در سوم تير بيان نارضايتی آنان است و اين نشان‌دهنده اينست كه مردم احساس مي‌كنند كشور به تغيير اساسی نياز دارد و نارضايتي‌شان را به مدني‌ترين شكل ممكن نشان مي‌دهند و هرچند ما به مصاديقی كه مردم برای اصلاح‌طلبی خود انتخاب مي‌كنند، ايراد داشته باشيم، چيزی از اصلاح‌طلبی مردم كم نمي‌شود.

مردم ما نه دنبال انقلاب در درون كشور هستند نه دنبال شيوه‌هايی كه به هرج و مرج منجر شود، بلكه دنبال شيوه‌های مسالمت آميزی هستند كه وضعيت را اصلاح كند، اين‌جاست كه نقش مهم نخبگان و رهبران سياسی يا اجتماعی پيدا مي‌شود و البته اين را اضافه كنم كه ما در فضای سياسی ديگر گروه و يا فرد نخبه نداريم كه همه دور او جمع شوند. اگر نخبگان و رهبران اجتماعی ما بي‌صبری و بي‌تفاوتی پيش نگيرند، مي‌توانيم اميدوار باشيم و مي‌توانيم اين مرحله گذار را هر چند سخت و طولانی طی و اشتباه گذشته را كه همواره به نقطه صفر باز مي‌گشتيم، تكرار نكنيم، بلكه سنگی روی سنگی بگذاريم.

در عين اين كه مي‌خواهم تاكيد كنم بايد صبور و بردبار باشيم و اجازه دهيم جريان اجتماعی كشور طبق روال عادی خودش پيش رود، بايد بگويم لزوما زمان منتظر ما نمي‌ماند و مسائلی كه ما داريم به سرعت مي‌تواند به چالش تبديل شود.

چالش اصلی در واقع اين است كه ما بتوانيم وحدت و امنيت ملی را حفظ كنيم، اين هدف اصلی و اوليه اصلاح‌طلبی است.

بعضی می گويند يكی از مسائل اصلی ما در كشور ناهنجاري‌های اخلاقی است، پس اصلاحات يعنی اين نا هنجاري‌ها را از بين ببريم و اين می شود هدف اصلی اصلاحات از نظر آنها. عده‌ای هم معتقدند بايد اصلاح اقتصادی صورت گيرد كه ظاهرا هم درست است، يعنی هيچ جای جهان نمي‌بينيد در يك كشور مردم در تنگنای اقتصادی به سر ببرند و بتواند به دموكراسی و حكومت مطلوب برسند، اما عنوان كردن اين شعار كه امروز تامين نان مردم وظيفه‌ اصلی اصلاحات است، در واقع آدرس غلط دادن برای اينست كه شما از هدف اصلی اصلاحات كنار بياييد.

اما اگر هدف اصلی اصلاحات حفظ ايران باشد، آن‌چه هدف اصلی ما تعريف می شود، اصلاح قدرت سياسی است. اگر ما نتوانيم قدرت سياسی را اصلاح كنيم نه ناهنجاري‌های اجتماعی قابل اصلاح هستند نه روابط اقتصادی ناسالم و نه هيچ چيز ديگر.

بدون آزادی بيان، اصلاح قدرت معنی نمي‌دهد و شما بايد بتوانيد موانع و مشكلات را بگوييد. دوم آنست كه امكان ندارد قدرتی را بتوانيد پاسخگو كنيد، مگر آن‌كه در برابر آن يك قدرت متوازن‌كننده در درون اجتماع داشته باشيد. ما در جامعه‌ای زندگی می كنيم كه در آن توده‌های مردم وجود دارند، گاهی اتفاق مي‌افتد اين توده‌ها روی يك مساله اجماع داشته باشند، اما در طول صد يا دويست سال گاهی دو سه مرتبه چنين اتفاقی مي‌افتد كه همه مردم يك چيز را بخواهند كه در آن صورت قدرت هم در برابر آن تمكين مي‌كند، اما به طور معمول اين اتفاق نمي‌افتد، مردم خواسته‌های متفاوتی دارند و راه‌های متفاوتی مي‌روند، مي‌توان برای هر قشری از مردم هدف‌گذاری مشخصی كرد، بنابراين اگر دنبال پاسخگو كردن قدرت هستيد بايد به سمتی برويد كه نظارت عمومی مردم متكی به نهادهای مدنی باشد، پس تاسيس و تقويت نهادهای مدنی به عنوان ابزار اصلی نظارت كننده بر قدرت يكی از برنامه‌های اساسي‌ای بود كه در اصلاحات دنبال مي‌شد و هنوز هم بايد باشد. وقتی هم مي‌گويم نهادهای مدنی، منظورم فقط نهادهای سياسی مثل حزب نيست، منظورم نهادهای مدنی در همه امور است كه ما در كشورمان كم و بيش شاهد اوج گرفتن آنها هستيم.

ما حدود 1500 تا 2 هزار NGO فعال در كشور داريم، كه در واقع متعادل كننده بين قدرت و توده‌های مردم هستند و قدرت مردم را متشكل مي‌كنند و سازمان مي‌دهند، پس شايد بی جا هم نباشد كه يكی از اهداف اصلی مخالفان اصلاحات چه آنهايی كه در درون حكومت هستند و چه آنهايی كه بيرونند، تشكل‌زدايی از جامعه است. يعنی مي‌خواهند در هيچ جايی از كشور مردم به صورت متشكل شركت نكنند بلكه توده‌وار شركت كنند.

در شرايط فعلی در كشورمان به خاطر ضعف سازماندهی امكان حركت فردی و جداگانه برای اصلاح‌طلبان وجود ندارد. در طرف مقابل سيستمی وجود دارد كه از قدرت سازمان‌دهی خود برخوردار است. در برابر اين قدرت سازمان‌يافته كه از برخی ابزارهای حكومتی هم استفاده مي‌كند، اصلاح طلبان چاره‌ای ندارند جز اين‌كه بر اساس حداقل‌های خود با يكديگر كنار بيايند و بتوانند در يك روند دموكراتيك در حقيقت يك مسير واحد را هر چند برای زمانی محدود و مشخص پيش بروند. بنابراين در درون كشور در عرصه سياست‌ورزی و رقابت با رقبای موجود، جريان اصلاح‌طلبی چاره‌ای جز يك ائتلاف گسترده، فراگير و متكی به يك حركت ندارد، حركت‌های جداگانه قطعا به هيچ جا نخواهد رسيد.

شايد يكی از دستاوردهای اصلاحات اين بوده كه حداقل بخشی از جريان محافظه‌كار را به اين واقعيت رسانده كه بايد قواعد اين رقابت را پذيرفت و به آن عمل كرد. ما گمان می كرديم بعد از يك دست شدن حاكميت فضای عمومی داخل كشور به شدت بسته شود، البته اكنون فشارها بسيار است، ولی واقعيت اينست كه عمق جريان اصلاحات الان در جامعه ما آن‌قدر هست كه حتی بسته‌ترين دولت‌ها هم در شرايط فعلی نمي‌تواند همه فضاهای انديشه و عمل را ببندد.