ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

18بهمن  1389

infos@pyknet.net

 
 
 

اپوزیسیون مبارک
با سر بریده، در خیابان های قاهره
اسلاوی ژیژک روزنامه ی گاردین
اول فوریه 2011- ترجمه پیک نت

 
 
 
 

نکته مهمی که در نهضت های تونس و مصر وجود دارد، عدم حضور برجسته ی بنیادگرایی اسلامی است. در بهترین سنت دموکراتیک، مردم تونس به سادگی علیه رژیم ستم پیشه و فساد و فقری که آن رژیم با خود آورده بود قیام کردند و درخواست آزادی و دگرگونی سیستم اقتصادی را کردند. حکمت و نگرش تنگ نظرانه و عیب جویانه ی لیبرال های غربی در آنجا عیان می شود که اذعان می دارند در کشورهای عربی، حس حقیقی دموکراسی خواهی فقط در طبقه ی کوچک لیبرال های در راس کار (طبقه ی حاکمه) وجود دارد و عامه ی مردم فقط بواسطه ی تحریکات بنیاد گرایی مذهبی یا ناسیونالیسم به تحریک در آمده اند. نادرست بودن این نگرش اثبات شد و اکنون سئوال بزرگ اینست که در قدم بعدی چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چه کسی به عنوان برنده ی سیاسی از این کارزار بیرون خواهد آمد؟

نتیجه ی اجتناب ناپذیر اینست که افزایش تندروی اسلامی همیشه روی دیگر عدم حضور نیروهای چپ سکولار در کشورهای مسلمان بوده است. وقتی امروزه افغانستان را بعنوان بزرگترین کشور بنیادگرایی اسلامی معرفی کرده و به تصویر می کشند، چه کسی است که یادش رفته باشد که در 40 سال پیش، این کشور یک سنت سکولار اجتماعی قدرتمند و یک حزب کمونیست نیرومند داشت که قدرت را مستقل از دخالت شوروی در این کشور بدست گرفت؟ حالا آن سنت سکولار در جامعه ی این کشور کجا رفته است؟

لازم است با در نظر داشتن این پیش زمینه ها، به سراغ حوادث در حال وقوع تونس و مصر (و یمن و حتی عربستان سعودی) برویم. اگر شرایط در نهایت با ثبات شود بطوریکه رژیم قبلی در این کشورها پا برجا بمانند و فقط جراحی های لیبرالیستی در سیستم انجام شود، واکنش های سیاسی بنیادگرایانه به عنوان جواب دریافت خواهد شد.

دولت مصر باید تغییر کند، اما این تغییر باید یک تغییر پایدار باشد. تغییر پایدار و ماندگار در شرایط فعلی مصر به معنی مصالحه با نیروهای حسنی مبارک نیست. مبارک خود با سرکوب نیروهای اپوزیسیون این امکان را قبلا از خود سلب کرده است. با اعزام نیروهای ارتش در لباس غیر نظامی به خیابان ها که بدستور حسنی مبارک انجام شد، هدف رژیم آشکار شد: تغییر ظاهری و حفظ همه مناسبات قبلی، که دراینصورت باید در انتظار یک فروپاشی کامل بود.

اکنون حقیقت این است که مثل یک دهه پیش در الجزیره نمی توان ادعا کرد که یک انتخابات کاملا آزاد به مثابه تحویل قدرت به بنیادگرایان اسلامی است. نگرانی دیگر لیبرال ها این است که هیچ قدرت سیاسی منسجم و سازمان یافته ای وجود ندارد که در صورت رفتن حسنی مبارک کنترل اوضاع را در دست بگیرد. بدیهی است که این قدرت سیاسی (آلترناتیو) وجود ندارد، چرا که حسنی مبارک تمام اپوزیسیون سیاسی خود را قلع و قمع کرده و آنها را جایگزین یک مشت مخالف ظاهری سیاسی کرده است. استدلال حسنی مبارک مبنی بر این که "یا او باید باشد و یا آشوب و هرج و مرج در کشور حاکم می شود" دقیقا استدلالی است که باید علیه او به کار برد، چرا که مسبب اصلی این اوضاع خود اوست.

ریاکاری دولت های لیبرال غربی نفسگیر است: آنها به صورت عمومی از دموکراسی حمایت می کردند، ولی الان که مردم علیه مستبدان و به نفع آزادی عرفی و عدالت اجتماعی (و نه مذهب) قیام می کنند، این دولت ها عمیقا نگران شده اند. چرا نگرانی؟ چرا از شانسی که برای آزادی بوجود آمده خوشحال نیستند و نباشیم؟ امروز بیشتر از همیشه، این شعار قدیمی مائو تستونگ به ذهن می آید: "آشوبی عظیمی در زیر آسمان وجود دارد، الان بهترین فرصت است."

می پرسند مبارک پس از آن به کجا باید برود؟ جواب واضح است: به لاهه! اگر رهبرانی در جهان باشند که سزاوار رفتن به دادگاه لاهه باشند، حسنی مبارک یکی از آنهاست.

 
 

اشتراک گذاری: