پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيك

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

پيک هفته

در رابطه با پيک هفته


 

 

 

 

 

 

بعد از نرگس، حالا "برره"

ب.ب

شايعه يک CD تازه!

در کی بود؟ کی بود؟ ماجرای CD سکسی هنرپيشه سريال "نرگس" ناگهان در تهران شايع شده که يک CD تازه بزودی روانه بازار سياه می شود. اين شايعه در باره يکی از بازيگران زن سريال "برره" است که معروف شده به "ب. ب". ظاهرا اين سريال برخلاف سريال های تلويزيونی قرارنيست به اين زودی ها و به مناسبت ماه محرم و يا ماه رمضان تمام شود و يا قطع شود!

ديروز کريمی راد وزير دادگستری و سخنگوی قوه قضائيه درماجرای سی دی سکسی معروف به "سی دی زهرا" وارد ميدان شد و يک مصاحبه مطبوعاتی کرد. گفت: طرح ضربتی برای بالا بردن امنيت اجتماعی با کمک نيروی انتظامی و بسيج اجرا خواهد شد و زمان آن از 5 آذر تا 5 دی خواهد بود. بسيجی که در حال حاضر هيچکس جلودارش نيست و حتی من بعضی ماموران نيروی انتظامی هم می گويند که آنها برای گذاشتن از ايست بازرسی با نيروی انتظامی هماهنگی نمی کند و در هر محلی که بخواهند بساط خود را پهن می کنند.

باحتمال زياد به بهانه سی دی زهرا می خواهند حزب پادگانی را برای انتخابات به ميدان بيآورند و اين ادعاهای کريمی راد هم پوشش اين به ميدان آوردن است. او گفت که در ارتباط با سی دی های جنسی سه پرونده تشکيل شده و دادستان هم که قاضی مرتضوی باشد برای هفت متهم اين پرونده ها تقاضای اعدام کرده است، چون اشاعه فحشاء کرده اند! ظاهرا يک صاحب عکاسی را در ارتباط با سی دی زهرا اميرابراهيمی ميخواهند دراز کنند. البته سخنگوی قوه قضائيه يک پيچ ديگری هم به پرونده سی دی زهرا داد و گفت ويدئويی هرزه گرائی که اخيراً در تهران پخش شده به يکی از بازيگران سريالهای تلويزيونی نسبت داده می شود. متهم اين پرونده بازداشت شده، اما اين پرونده "پيچيدگيهای خاصی» دارد که نيازمند بررسی بيشتر است.

پيچيدگی پرونده؛ ظاهرا بر ميگردد به پيچيدگی حکومت! مثلا به اظهارنظرهای مردم که برايتان در روزهای اخير جمع کرده ام نگاه کنيد:

 

1- متهم اصلی، ظاهرا پسر يکی از کارگردان های معروف سريال های تلويزيونی است.

2- يک عده ميگويند کار خودشان است و می خواهند بساط زن ها را در سريال ها جمع کنند.

3- عده ای هم می گويند رقبای زهرا اميرابراهيمی کار دستش دادند. چون خيلی در سريال نرگس معروف شده بود و خوب هم بازی کرده بود. قبلا هم با پخش سی دی عکس های هديه تهرانی که می خواست گوينده تلويزيون کروبی بشود، نيکی کريمی و چند هنرپيشه خوشگل ديگر اين کار را کرده بودند.

4- سريال 90 قسمتی نرگس که ماه رمضان تمام شد خيلی آبکی بود، اما همان ها که مسخره می کردند هم شب ها می ديدند. حالا زهرا امير ابراهيمی را در گوگل سرچ کردم. حدود 213,000 بار آمده! عجب شهرتی!

 

درس های تلويزيونی
 رئيس جمهور احمدی...

 

يکشنبه شب احمدی نژاد را آورده بودند تلويزيون. حرف زياد زد، از جمله انتقاد از بخش اداری سيمای جمهوری اسلامی که چرا کارمندان و کارکنان موقت را استخدام رسمی نمی کند و به آنها مسکن و امکانات نمی دهد! البته از روز آشکارتر بود که اين بخش از صحبت ها برای جلب توجه اين کارمندان و کارکنان در آستانه تبليغات انتخابات شوراها بود، والا مسئله مسکن و استخدام کارکنان و کارمندان تلويزيون که در مقابل دوربين و برنامه گفتگوی رئيس جمهور با بينندگان حل نمی شود.

اما اين سخنرانی تلويزيونی يک بخش مهم ديگری هم داشت. احمدی نژاد از فارسی و ديالگ سطح نازل فيلم ها وسريال ها انتقاد کرد و گفت چرا اين همه فحش و توهين در اين برنامه ها نوک زبان بازيگران است. اين حرفش هم کاملا درست بود، اما يادش رفت، که خود او در صدر اين ليست قرار دارد و تاکنون هيچ رئيس جمهور و مقامی حکومتی چه قبل و چه بعد از انقلاب با اين کلمات و فرهنگ سخنرانی و مصاحبه نکرده است. اتفاقا در همين ديدار تلويزيونی هم چند بار همين کلمات از دهانش در رفت. مثلا «می خواهند به رئيس جمهور حقنه کنند...»

بد نبود اگر فرهنگ لغت عميد را همان گوشه کنارها باز می کردند و معنای حقنه را برای احمدی نژاد می خواندند تا بداند حقنه يعنی اماله از عقب!

شايد لات و لوت های شهر از اين لغت استفاده کنند، اما نه رئيس جمهور و آن هم در برنامه تلويزيونی که در آن برای دادن درس اخلاق و سخن گفتن می خواهد بدهد!

 

سانسور

سقوط هليکوپتر نظامي

از جمله خبرهای سانسور شده هفته گذشته، يکی هم ماجرای سقوط يک هليکوپتر در نجف آباد اصفهان بود. شايد در جای ديگری افتاده بود، بيشتر در باره آن می گفتند، اما هر خبری که پای نجف آباد را به ميان بکشد سانسور مضاعف می شود تا کسی ياد آقای منتظری نيفتد!

گوينده تلويزيون فقط آمد و گفت يک هليکوپتر در نجف آباد سقوط کرد. به همين کوتاهی. البته چند روز بعد، روزنامه کم تيراژ "صاحب قلم" يک جمله به اين خبر اضافه کرد و نوشت: " هليکوپتر درحال عمليات آموزشی بوده و ستاد کل نيروهای مسلح از مطبوعات خواسته است راجع به سقوط اين هليکوپتر چيزی نوشته نشود." که خود همين جمله يعنی که هليکوپتر نظامی بوده و سرنشينان آن مقاماتی بوده اند که فاش ساختن نام آنها ممنوعيت امنيتی دارد!

 

 

تهران امروز

به سبک پيغام امروز

يک روزنامه جديد هم آمده روی دکه بی رونق روزنامه فروش های شهر. اسمش "تهران امروز"، بر وزن "پيغام امروز" قبل از انقلاب و دو سال اول پس از انقلاب است. همان که با اولين موج توقيف مطبوعات در جمهوری اسلامی به همراه روزنامه آيندگان و هفته نامه فکاهی "آهنگر" توقيف شد. نه سبز است و نه سرخ. در واقع رنگ پريده است. خنثی. گرچه بهرحال بودنش بهتر از نبودنش. همين تلاش برای روزنامه های بيشتر- هرچند سانسور شده و محتاط و يا در خط دولت- خودش يک حرکت مثبت است. هميشه که در روی يک پاشنه نمی چرخد. آنوقت که روی چند پاشنه بچرخد، اين روزنامه ها هم می توانند هر کدام سخنگوی يکی از اين پاشنه ها شوند. تازه بهتر است حکومت نتواند تز 5 روزنامه را به مردم بقبولاند: کيهان، اطلاعات، جام جم، رسالت، جمهوری اسلامی.

 

دما سنج انتخابات

از حال و روز انتخابات خواسته باشيد، به حمدالله حال برگزار کنندگانش خوب است و ملالی ندارند جز ترس از شرکت نکردن مردم. بی اعتنائی در هيچ انتخاباتی تا اين اندازه نبود. حتی در انتخابات قبلی شوراها، يک عده ای برای تحريم آن تلاش می کردند و حکومت هم خودش پشت جنجال آفرينی های تحريم بود، که اين بار اين تلاش هم در کار نيست. حتی تلويزيون های ماهواره ای هم نه تشويق می کنند و نه تحريم. گهگاهی يکی از روزنامه ها از قول آقايان می نويسند که اين دوتا انتخابات مخصوصا خبرگان خيلی مهم است و شرکت مردم در آن را خيلی مهم است، همين. از هيجان های سالهای گذشته برای شرکت درانتخابات هيچ خبری نيست. زد و خورد و کشمکش داخل خودشان است و مردم عجيب بی تفاوت شده اند. حيف! روح مردم را کشته اند.

از حق نگذريم که اين انتخابات يک مزيتی بر همه انتخاب های گذشته دارد و آن اين که مردم بسيار کم تلوزيون های لس انجلسی را نگاه  می کنند. ربطی به جمع شدن دش هم ندارد. خود آن تلويزيون ها هم ديگه با انتخابات کاری ندارند. مگر اينکه شورای نگهبان سر کيسه را شُل کند و مردم هم مثل 2 خرداد بريزند توی صحنه. شايد اين تلويزيون ها هم دوباره برای تشويق مردم به تحريم بيايند به ميدان.

  

اساسنامه جهانی فوتبال

زير اين يکی نزدند!؟

درباره قبول يا رد اساسنامه فيفا(فدراسيون جهانی فوتبال) اينجا ديگه هيچی نمی نويسند. ظاهرا خبرهای آن هم مشمول بخشنامه های سانسور مقامات شده است. می دانيد که علاوه بر قاضی مرتضوی، وزارت اطلاعات، وزارت ارشاد، بخش مطبوعاتی رياست جمهوری، بيت رهبری، دفتر خبری شورای نگهبان، ستاد نماز جمعه و روابط عمومی سپاه و ارتش و بسيج و نهادهای رهبری در ارگان های نظامی و غير نظامی، يواش يواش روابط عمومی وزارتخانه ها هم خودشان مستقيما تماس می گيرند و می فرمايند که فلان خبر منتشر نشود و يا فلان خبر که قرار است منتشر شود اينطوری منتشر شود که برای شما دردسر توليد نکند!

منتظريم. اگر تيم فوتبال رفت برای مسابقات خارجی، معلوم می شود لااقل اين يکی اساسنامه بين المللی را پذيرفته اند و مثل اساسنامه های فدراسيون های بين المللی و کنوانسيون های جهانی زنان و کارگران و روزنامه نگاران و منشورحقوق بشر و ... زيرش نزده اند. اگر هم نرفت هم که معلوم می شود فوتباليست ها هم با بقيه هم سرنوشت شده است.