پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيك

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

پيک هفته

در رابطه با پيک هفته


 

 

 

 

 


شجريان
از زبان فريدون مشيری  
وقتی تنهاست
با قناری ها می خواند
صدايش از اينجا تا آنجاست!

يكی از سالهای دهه چهل، روزی در اداره راديو، دوست شاعرم هوشنگ  ابتهاج كه سرپرست واحد توليد موسيقی بود گفت : «امروز بديع زاده (خواننده ی معروف قديمی) سرزده وارد اتاق شد و با شگفتی و حيرت گفت : در اتاق شورای موسيقی جوانی آمده آواز می خواند. صدايش از اينجا تا اينجای پيانو است و با دستش فاصله ای در حدود سه چهار اكتاو را نشان داد!

ما همه تعجب كرديم و منتظر مانديم. چندی بعد جسته و گريخته خبرهايی درباره ی پخش آواز اين خواننده ی جوان می شنيديم و مشتاق ديدارش بوديم. می گفتند نامش سياوش بيدكانی است. بالاخره روزی توفيق ديدارش در واحد موسيقی دست داد و ديديم هنرمندی است كه از خراسان برخاسته تا آفاق آواز اين سرزمين را چون خورشيد خاوری گرم و روشن كند.

بسيار محجوب و متواضع، نازنين و صميمی، با چهره ای كه همواره از نخستين تحسين ها سرخ می شد و سرخ می ماند و با انگشتان هيجان زده ای دائما قطره های عرق شوق و شرم را از گونه و چانه اش پاك می كرد. نسبت به استادان و پيش كسوتان بی نهايت فروتن بود و در عين حال آن غرور خاص خراسانی ها هم در برق چشمانش می درخشيد. محمدرضا شجريان – كه ابتدا در واحد موسيقی با نام "سياوش" آغاز به كار كرد- می توان گفت محيط آنجا و قدردانی و محبت استادان را بهترين جا برای نشو و نما و پيشرفت خويش يافت و چنين هم بود.

هر روز شجريان را در واحد توليد موسيقی در اتاقی می ديدم كه تنها پای دستگاهی می نشست و به صفحات آواز خوانندگان قديمی مثل قمر، ظلی، تاج، طاهرزاده و اديب گوش می داد. بعضی از آن صفحات صدای پاك و روشنی نداشتند و با خش خش بسيار همراه بودند، اما شجريان برای اينكه جزئيات حالات همان صدای ضعيف و دور را خوب تر بشنود و درك كند گوشش را تا نزديك صفحه پايين می آورد و من شاهد بودم كه تا چند ساعت به همان حالت صفحه را دوباره و دوباره گوش می داد و اين كار را چندماه ادامه داد و من از شوق يادگيری و همت و پشتكار او حيرت می كردم.   مثل اينكه او هرگز از آموختن و تحقيق و پژوهش خسته نمی شد.

بتدريج كه برنامه ی گلهای تازه ضبط و پخش می شد اين توفيق را داشتم كه هنگام ضبط آن برنامه ها در اتاق فرمان باشم و بركار درست خوانده شدن شعر نظارت كنم. اين ارتباط دائمی باعث شد كه بين من و شجريان انس و الفتی عميق بوجود آمد. شجريان به سرعت می شكفت. می درخشيد و جان های تشنه موسيقی خوب و آواز دلنشين را گرم و روشن می كرد و چنگ در تار و پود دلها می افكند.

يكی از نخستين برنامه های بسيار موفق شجريان اجرای راست پنجگاه بود و چندی بعد اجرای دستگاه نوا. اين دو دستگاه بخاطر پيچيدگی ها و دشواری هايی كه دارند كمتر مورد توجه و بهره گيری بوده اند. يعنی آنقدر كه خوانندگان و نوازندگان ، دستگاه های همايون و سه گاه و ماهور و شور و آوازهای دشتی و بيات ترك و افشاری می خواندند و می نواختند، به اين دو دستگاه دشوار نمی پرداختند. راست پنجگاهی كه محمدرضا شجريان، محمدرضا لطفی و ناصر فرهنگ فر اجرا كردند حدود 45 دقيقه است و برای آنها كه علاقه به موسيقی و ظرافت های خاص آن دارند بسيار دلپذير و شنيدنی است؛ تا انجا كه يكی از دوستداران موسيقی كلاسيك و مخالفان سرسخت موسيقی ايرانی روزی گفت :«اين راست پنجگاه را در سكوت دلخواه و خلوص محض چنان كه تو خواسته بودی شنيدم. مثل يك سرگذشت بود، مثل يك زندگی رنگارنگ بود»

... در سفری به خراسان چنين پيش آمد كه شجريان و من از راه هراز عازم مشهد شديم و قرار بود در گرگان به محمدرضا لطفی، استاد تار و گروهش كه می خواستند برنامه ای در مشهد اجرا كنند بپيونديم .از تهران كه راه افتاديم شجريان رانندگی می كرد و من دركنارش موسيقی می شنيدم. پس از پيمودن مقداری از راه و سخن گفتن از هر دری، شجريان نوار تازه ای را كه از مصر برايش فرستاده بودند در دستگاه پخش اتومبيل گذاشت تا به اتفاق بشنويم. خوش آوازی به بانگ بلند قرآن می خواند و پس از قرائت هر آيه فرياد از مرد و زن برمی خواست، زيرا كه معنای سخن را می فهميدند. شيوه ی قرائت او ظاهرا به شيوه ی الازهر معروف است . نوار را در سكوت كامل شنيديم و وقتی تمام شد و دقايقی چند گذشت شجريان با همان شيوه، اما شيرين تر و دلنشين تر، آياتی را به حفظ از قرآن مجيد خواند، در حالی كه حركت ها، سكون ها، تجويد و تحريرهايش به اندازه ای زيبا و حيرت آور بود كه تنها می توانم بگويم : بی نظير!

كنسرت شجريان و گروه لطفی باشكوه بسيار و استقبال فراوان برگزار شد كه شرح آن فرصتی ديگر می طلبد. اما شبی ديگر كه شجريان همراه گروه پايور كنسرت "شب نيشابور" را بر مزار خيام در هوای آزاد اجرا كردند جمعيتی مشتاق و هنردوست بر روی زمين، سكوها، پله ها و نيمكت ها نشسته بودند. استاد فرامرز پايور بر روی دوازده رباعی خيام، در گوشه های مختلف ابوعطا كه هريك با درآمدی زيبا آغاز می شد آهنگی تنظيم كرده بود. معمولا نوارهايی كه به بازار يا ترانه هايی كه از راديو پخش می شوند ساعت ها در استوديو های ضبط برای تهيه آن زحمت می كشند و بعضی قسمت های آن چند بار تكرار ميشوند تا بهترين حالت ممكن بدست آيد. گاه در ميان ضبط لحظه ای پيش می آيد كه خواننده ناگزير است صدای خود را صاف كند يا به علت سرفه قسمتی از آنچه ضبط شده ناچار بايد تجديد شود. شجريان در "شب نيشابور" رباعيات خيام را از حفظ، هر كدام درجای خود و در گوشه ی خود با بهترين حالت و خوش ترين صدا، بدون كمترين وقفه، بدون كمترين سرفه يا صاف كردن صدا همه چيز را درست و كاملا در جای خود خواند. ما همه نفس هايمان را در سينه حبس كرده بوديم و دل هايمان می تپيد كه مبادا كمترين لغزشی يا اشكالی مثلا در فراموش كردن يك مصرع، حتی يك كلمه، مشكلی در برنامه پيش بياورد. ولی او با قدرتی فوق العاده و تسلطی بی مانند از عهده برآمد. می پنداشتی آنچه می خواند در نهانخانه ی سينه و گلويش صاف و صيقلی، شسته و رفته، گرم و شيرين، پيشاپيش ضبط و اديت شده و پخش می شود.

اين همه صرفا به دليل علاقه و عشق بی اندازه ی او به اصالت كارش بود و همچنين مديون اخلاق و رفتارش كه هرگز لب به سيگار نزده و هيچ يك از آلودگی هايی كه متاسفانه بعضی اهل هنر دارند ندارد. شجريان برای حفظ صدا و تندرستی اش غالبا به كوه می رود و در هوای پاك كوهستان صدای بلندش را از ژرفای دره به بالای ابرها می فرستد. او بدون ترديد يكی از تندرست ترين و پاك ترين هنرمندان اين سرزمين است.

هنگامی كه استاد نورعلی خان برومند درگذشت، شجريان در مراسم خاكسپاری اش با اشك و بغض كامل چند بيت از غزل سعدی -«بگذار تا بگريم چون ابر در بهاران»- را خواند كه نوارش موجود است. صدای او در اين سوگواری به اندازه ای حزن انگيز است و از صميم قلب برخاسته كه بی اختيار شنونده را به گريه وا می دارد.  بعد از آن برای شادروانان بنان و قوامی و ديگران نيز با ارادت و احترام كامل ابراز احساس و ادای احترام كرد.

صاحب نظر و آواز شناس گرامی دكتر حسين عمومی – قاضی دادگستری- كه احاطه كاملی به جزئيات زير وبم ها و تحريرها در همه ی گوشه ها و مايه ها و دستگاه ها دارند و سبك همه ی خوانندگان و مكتب آنان را می دانند و شجريان نيز يكی از معتقدان ايشان است و از محضرشان فيض می برد و به راهنمايی هايشان دل می سپارد عقيده دارند كه : «شجريان به خاطر وسعت اطلاعات و معلومات آوازی و شناخت كامل موسيقی و صدای بسيار خوب و حنجره ی بسيار مناسب، بدون هيچ ترديد، بزرگ ترين خواننده ای است كه ايران تا كنون به خود ديده است. »

شجريان اينك در اوج محبوبيت است و سالن های سه هزار نفری برای او بسيار كوچك اند. او بايد در استاديوم های پنجاه و صد هزار نفری بخواند تا بتواند پاسخی به اين همه ندای محبت كه از سوی هواخواهانش نثارش می شود بدهد. او علاوه بر كار موسيقی و آواز به چندين هنر ديگر آراسته است. در اتاقی بزرگ چندين قناری و مرغ عشق دارد و به اصطلاح پرنده پروری می كند و آوازش را با آواز قناری ها می آميزد كه داد و ستدی بسيار دلنشين است. شجريان سنتور نيز می سازد و برای تهيه ی چوب مخصوص سنتور كه بايد با شرايط خاص به عمل آيد تا اعماق روستاهای اصفهان می رود. حوصله و علاقه اش واقعا استثنايی ست. سالهاست به گلبازی مشغول است و انواع گلهايی كه پرورش می دهد نمونه اند در صدها نوع و رنگ. او برای تربيت گل و كسب اطلاع دائمی از اين هنر با بسياری از گل پروران و باغبانان آشنا شده و ارتباط برقرار كرده است. بيشترين رهاورد او از خارج، نشاء و تخم گل است.

شجريان استاد خوشنويسی نيز هست و خطش هم چون آوازش شيرين و خوش است. او می تواند عينا مانند بيشتر خوانندگان بخواند. يكبار آواز ديلمان را – كه بنان خوانده است- درست با آهنگ و صدای حالت بنان خواند، طوری كه اگر نگاهش نمی كردی می پنداشتی بنان است كه می خواند

منبع: نويد فضيلت – شماره 6