پيک هفته

   

پيک نت

پيوندهای پيک بايگانی پيك

hafteh@peiknet.com

 

    hafteh@peiknet.com

 

پيک هفته

در رابطه با پيک هفته


 

 

 

 

 


نامه دو شيخ از دو سر يك خط
جنتی مبهوت احمدی
 كروبی مبهوت جنتی

 

نامه مهدی كروبی به آيت‌الله جنتی، در پاسخ به خطبه های جنتی در نماز جمعه 22 ارديبهشت‌ماه .

 

جناب آقای حاج شيخ احمد جنتی

خطيب محترم جمعه تهران

سلام عليكم

ساليانی است كه ترجيح می‌دهم از راه دور و از طريق نطق و نامه با شما سخن بگويم و مردم را هم در جريان اين گفت و گو قرار دهم به‌خصوص آن‌كه شما خطيب جمعه تهران هم هستيد و به اتكای اهميت و قداست اين جايگاه رفيع می‌توانيد دايره مخاطبانی وسيع بيابيد و هماوردان شما از چنين نعمتی محروم هستند. فاش‌گويی آن‌چه قصد بيان آن را دارم نيز بدان جهت است كه خطبه‌های نماز جمعه تهران چه بخواهيم و چه نخواهيم يكی از تريبون‌های نيمه‌رسمی نظام جمهوری اسلامی است و من برای نشان دادن اين‌كه آن‌چه در برخی خطبه‌ها و خطابه‌ها ارايه می‌شود، الزاما بيانگر مواضع نظام و دوستداران آن نيست، ناگزيرم نامه‌هايی صريح و سرگشاده بنويسم. از جمله اين خطابه‌ها يكی هم آخرين خطبه‌ی شما درباره‌ی نامه‌ی آقای محمود احمدی‌نژاد به آقای جورج بوش است. نامه‌ای كه برای اولين بار در جمهوری اسلامی به قلم يكی از مقامات ايرانی خطاب به مقامات آمريكايی نوشته شده و اين‌جانب فارغ از انگيزه‌ی نوشتن اين نامه يا محتوای آن اميد دارم كه اين نامه فتح بابی شود تا همه‌ی دلسوزان نظام بتوانند راه برون‌رفت از چالش‌های سياست خارجی را بجويند و حاصل كار گشودن باب گفت و گو به سود ملت شريف ايران باشد.

اما آن‌چه سبب شگفتی اين‌جانب شد، اظهارات شما در خطبه‌ی نماز جمعه 22 ارديبهشت ماه بود. آن‌جا كه گفته‌ايد: «اين نامه الهام خداوند است. خداوند به مردم و اين مملكت عنايت دارد و ما بايد قدر اين عنايت را بدانيم. اين حركت در تاريخ سابقه نداشته و ادامه‌ی راه امام (ره) در اين راستا است. همان‌طور كه امام هم در نامه‌ی خود به گورباچف اشاره كرد كه قدرت شوروی رو به افول است. حال چه كسی جرأت دارد به آمريكا بگويد كه قدرتش رو به افول است. آغازگر اين حركت امام بودند و آن نامه را به گورباچف نوشتند. رييس‌جمهور به همتای خود نامه نوشتند و اين نامه واقعا نامه‌ی عجيب و غريبی است. به نظر من بايد اين نامه را بچه‌ها همه بخوانند. در مدارس و دانشگاه‌ها خوانده شود، صدا و سيما مكرر بخواند و در آينده نيز در كتاب‌های درسی قرار داده شود. اين نامه چيز ساده‌ای نيست ... اين مرد (آقای احمدی‌نژاد)‌ واقعا مردی شجاع، متدين و مقتدر است كه به حرف خود ايمان دارد. اين مرد آبروی مملكت و اسلام است. همان‌طور كه گفتم اين نامه، الهام است و خداوند لطف دارد و می‌خواهد قدرت اين مملكت را زياد كند و به اين نحو الهام می‌كند. در داخل و خارج كجا چنين نامه‌ای نوشته شده است كه اين‌گونه همه را مبهوت كرده باشد».

اما جناب آقای جنتی! به همان اندازه كه شما از نامه‌ی آقای احمدی‌نژاد مبهوت شديد، من از سخنان شما مبهوت شدم! از شما كه شاگرد امام (ره) بوديد و حداقل انتظار آن بود كه بنا به آموزه‌های دينی و حوزوی حرمت استاد خويش را نگه داريد و از قياس نادرست بپرهيزيد. سبحان‌الله از اين شيربازار كه كار انقلاب و بنيان‌گذار آن به جايی رسيده كه شاگرد امام از سر مصلحت، اشتراك در حروف را برای تشبيه «شير» به «شير» كافی می‌داند. من بسيار متاسفم كه نه تنها اين جفا به امام (ره) از جانب يكی از شاگردان وی صورت می‌گيرد، بلكه علاقه‌مندان امام، فضلای حوزه، روحانيان انقلابی و روزنامه‌هايی كه خود را اصول‌گرا می‌خوانند، در برابر سخنان شما سكوت كرده‌اند. هرچند كه برخی از همين روزنامه‌های اصول‌گرا ترجيح دادند تعبير «الهام الهي» را از سخنان پخش شده شما از صدا و سيما سانسور كنند.

امام راحل بنيان‌گذار نظام جمهوری اسلامی بود، نه كارگزار آن و موسس گونه‌ای از حكومت بود كه در آن جمهوريت و اسلاميت همپای هم حركت می‌كردند نه چنان كه برخی می‌خواهند جدای از هم. امام راحل فقيه و فيلسوف و عارف و رهبری بی‌نظير بود كه بر اساس درد و دغدغه دين و بنا به وظيفه و جايگاه عاليه دينی و سياسی خود، نامه‌ای به ميخاييل گورباچف رهبر اتحاد شوروی نوشت تا او را از بيراهه الحاد به سوی راه توحيد رهنمون شود و با او بنا به دانش و بينش خود از فلسفه الهی و اسلامی سخن گفت و به خوبی زبان محاجه با گورباچف را به عنوان ماركسيستی ملحد می‌دانست، هر چند كه پاره‌ای از اهل ظاهر از امام انتقاد كردند كه چرا به جای دعوت رهبر شوروی به مبانی كلامی امام صادق (ع) از فلسفه ملاصدرا سخن می‌گويند. غافل از آن‌كه آن فقيه فقه جعفری به خردمندی می‌دانست، دعوت به حقيقت را بايد از كجا آغاز كند.

امام (ره) حتی برای ارسال نامه و ابلاغ پيام خويش به جای اعزام گروهی از ديپلمات‌های وزارت امور خارجه هياتی به رياست فقيه و فيلسوفی مهذب يعنی آيت الله جوادی آملی تعيين كرد. يعنی كتاب كريم و نامه حكمت آميز امام را حكيمی از همان تبار تا مقصد همراهی كرد. هنگامی كه گروهی به رياست وزير امور خارجه وقت اتحاد شوروی راهی ايران شدند تا پاسخ نامه را دهند و از مناسبات ديپلماتيك دو كشور سخن گويند امام بر می‌خيزند و می‌گويند مقصود من روابط سياسی نبود، بلكه گشودن دريچه‌ای از معنويت بر روی شما هدف من بود. بدين ترتيب امام از موضع يك حكيم الهی نه مسوول اجرايی آن نامه تاريخی را نوشتند. شما در واقع بدون توجه به « مشبه » و « مشبه به» نامه امام به گورباچف را با نامه اخير آقای احمدی نژاد به بوش شبيه سازی كرده‌ايد. اما نامه‌ای كه شما آن را با نامه امام مقايسه كرده‌ايد در كجای تاريخ قرار دارد؟

نامه‌ی مورد اشاره شما به قلم مدرسی از مدرسان دانشگاه علم و صنعت با تحصيلاتی در سطح دوره دكترای مهندسی عمران (با گرايش ترافيك) نوشته شده است. اينجانب هيچ اشاره‌ای به انتخابات سال گذشته رياست جمهوری نمی‌كنم. اما معتقدم جايگاه مقام رييس جمهوری چنان نيست كه جناب عالی توصيف می‌كنيد. به راستی درباره كدام يك از روسای جمهور گذشته ايران در مقام رياست جمهوری چنين اوصافی به كار رفته است؟ در ميان روسای جمهور گذشته ما افرادی با سوابق درخشان انقلابی و سياسی، دانش آموخته حوزه‌های علميه و نيز شهيد بلند مرتبه‌ای داشته‌ايم كه هرگز به صفت الهام الهی توصيف نشده‌اند اما شما اين وصف را در حق يك مهندس عمران به كار می‌بريد و نامه امام به گورباچف (رهبر حكومتی مادی كه با همه اديان الهی می‌جنگيد) را با نامه‌ای قياس می‌كنيد كه خطاب به فردی نوشته شده كه دست كم در ظاهر مومن به تعاليم حضرت مسيح است و حداقل ملحد نيست و بنا به دين و آيين خود عمل می‌كند و حتی حرمت پاپ به عنوان رهبر كاتوليك‌های جهان را حفظ می كند و زانوی او را می‌بوسد، البته می‌توان بلكه بايد رفتار‌های دور از تعاليم مسيح و جنگ طلبی جورج بوش را به نقد كشيد و ظاهرا نويسنده نامه چنين قصد و هدفی داشته اما نمی‌توان آقای احمدی نژاد را با امام خمينی و جورج بوش را با ميخائيل گورباچف قياس كرد كه اين جفايی بزرگ به امام و خطايی آشكار در فهم جهان معاصر است.

از سوی ديگر متاسفانه جناب عالی در غلو جايگاه نامه مورد اشاره عملا ملت ايران را تحقير كرده‌ايد. اسلام و ايران

انديشمندان بسياری دارند كه هر يك بر تارك گوشه‌ای از قطعات تاريخ اين سرزمين می‌درخشند و آموزه‌های آنان در كتاب‌ها و رسانه ها مورد تدريس و تحقيق دانش آموزان و دانشجويان قرار می‌گيرد. كشور ما حافظ و سعدی و فردوسی كم ندارد كه مسوولان اجرايی در مقام متفكران الهی قرار گيرند. مسوولان كشور هر اندازه كه انديشمند و محقق و متفكر هم باشند آموزگار ملت نيستند چرا كه ظهور و خروج آنان از حكومت بر اساس معادلات قدرت صورت می‌گيرد، نه تحولات حوزه معرفت.

بر اين اساس در كداميك از كتاب‌های درسی و دانشگاهی متونی از مقامات سياسی و اجرايی كشور به عنوان متن درسی چاپ شده است؟ كداميك از روسای جمهور گذشته به صفت رياست جمهوری خود انديشمند و متفكر خوانده شده‌اند؟ ميزان رای كدام منتخب ملت به عنوان ميزان انديشه ملت معرفی شده است؟

آيا چنين سخنان غلوآميزی در تاريخ ايران به دولتمردان و شهروندان كم آسيب زده است؟ و مگر آموزش كرده‌ايم كه علمای اسلام چگونه با غلو برخورد كرده‌اند؟

روايت شده است كه وقتی خطيبی در محضر آيت الله بروجردی مرجع عام شيعيان كار خود را راحت می كند و برای امام زمان (عج) و آيت الله بروجردی يك صلوات مشترك از جماعت می‌طلبد آن مرجع، دقيق يادآوری می‌كند مرز‌ها را بر هم نزنيد و ما را همسايه امام زمان (عج) نكنيد. مگر از ياد برده‌ايم كه امام خمينی در توصيف چگونگی شكل گيری استبداد گفته بودند كه « ديكتاتور از مادر ديكتاتور زاده نمی‌شود؟ » مگر از ياد برده‌ايم كه آن فقيه موسس نظام جمهوری اسلامی چگونه با غلو مبارزه می‌كرد و حتی هنگامی كه دو برادر عزيزمان جناب آيت‌الله مشكينی و جناب آقای فخرالدين حجازی از امام ستايشی كردند كه ممكن بود غلو تلقی شود. ايشان چگونه با اين ستايش‌ها در همان جلسه مخالفت كردند و اجازه ندادند دامنه غلو حتی به جلسه‌ای ديگر كشيده شود؟ در موردی ديگر هنگامی كه در يكی از جلسات مجلس شورای اسلامی آيات و رواياتی خوانده شد كه ممكن بود در تطبيق با شخصيت امام خمينی به نظر برسد ايشان بلافاصله توسط مرحوم حاج احمد خمينی به رييس وقت مجلس جناب آقای هاشمی رفسنجانی ابلاغ كردند از چنين قياس‌هايی بپرهيزند.

اين همه از آن رو بود كه امام خمينی به خوبی می‌دانستند غلو می‌تواند حتی انسان‌های شايسته را به تدريج به اشتباه اندازد و يا تملق و چاپلوسی آنان را تا مرز ادعای خدايی و الهام الهی پيش برد.

جناب آقای جنتی

چند سال پيش كه برای اولين بار به صورت علنی از شما گله و گلايه كردم فرزند گرامی‌تان جناب آقای علی جنتی از شب سختی گفت كه گذرانديد و مرا شرمنده خود ساخت كه چرا چنين شبی را برای شما ساختم. اكنون اما ديگر از جناب آقای علی جنتی شرمنده نيستم؛ چرا كه از سخنان اخير شما به راستی برای حفظ جمهوريت نظام و حرمت روحانيت و حفظ باورهای دينی مردم احساس خطر می‌كنم. شما به عنوان فردی معتقد آيا نگران نيستيد كه غلو و اغراق درباره‌ی رابطه‌ی خدا و بندگانش پايه‌های ايمان مردم را سست سازد؟

سخن گفتن شما در جايگاه يكی از شاگردان امام و حوزه‌های علميه آن هم از نهاد نماز جمعه ممكن است همه را به اين گمان برساند كه روحانيت در صف غلوگويان و مسحوران قدرت قرار گرفته است. من برای اولين بار اين نامه را به نام شيخ مهدی كروبی امضا می‌كنم تا مردم حرف‌های من و شما را به پای روحانيت ننويسند يا اگر حرف يكی از ما دو نفر را به حساب روحانيت می‌نويسند سخن ديگری را نيز به حساب روحانيت بگذارند. اين نامه‌ای است كه از شيخ مهدی كروبی به شيخ احمد جنتی كه هيچ‌كدام معيار و نماينده‌ی همه‌ی اسلام و روحانيت نيستند و هريك با استناد به سنت پيامبر و مكتب اهل بيت گوشه‌ای از معارف دينی را ارايه می‌كنند يكی بر مدار غلو می‌چرخد و ديگری از غلو پرهيز می‌كند. يكی حتی امام راحل را با محك عقل می‌پذيرد و ديگری حتی مقامات اجرايی و عرفی را به مدد الهام الهی تقديس می‌كند. يكی به استناد ميراث امام خمينی به ميزان بودن رای ملت برای همه مقامات معتقد است و ديگری بی‌توجه به ميراث آن امام حتی عرفی‌ترين مقامات اجرايی را قدسی می‌خواند. يكی از جمهوريت غنوده در دل اسلام سخن می‌گويد و ديگری بر طبل الوهيت بندگان خدا می‌كوبد و اين دو راه است و دو مقصد. حتی اگر رهپويان آن راه فرزندان يك انقلاب باشند.

بنابراين پيشنهاد می‌كنم با انجام نظرسنجی مشخص شود كدام‌يك از اين دو راه مطلوب نظر مردم است. نظرسنجی‌ای كه در دو سوی آن اين دو طرز تفكر به رای گذاشته شود.

اميدوارم در آينده اگر آقای احمدی‌نژاد قصد نگارش نامه‌ای ديگر برای سران جهان و دعوت آنان كردند دست كم اين نامه را به دست فردی چون شما بسپارد تا حضرت‌عالی بتوانيد اين «الهام الهي» را از نزديك دريابيد.

علاقه‌مند

شيخ مهدی كروبي»