پشت پرده پرفساد واردات بنزين
کشتی های بنزين صادراتی
به ايران نرسيده قاچاق می شوند


 


بولتن نيازمندی ها
حاصل 3 سال قلع و قمع
روزنامه نگاران در "همشهری"

       پیک هفته 94  --------- 16 تير 1386 7 ژوييه 2007

  infos@peiknet.com  

اخبار هفته

هشدار امین زاده: دچار خوش خيالی نشويم
امريکا عليه ايران
با جديت در تلاش جهانی است


اخبار کارگری ممنوع!
دولت در کمين روزنامه

 "کار و کارگر" است


گزارش نشريه "نيويورکر"
رهبران و سلاطين عرب در کنار رضا پهلوی

نامه اعتراضی باقرپرهام
با سقوط ج.ا موافق نيستند
نه چپ ها، نه اصلاح طلب ها
نه مليون و نه ملی مذهبی ها


مردم خشمگین

 وقتی تصمیم از روی سر مردم - حتی برای به سمت جنگ بردن کشور- از روی سر مردم گرفته می شود و به کسی فرصت اظهار نظر نمی دهند، خشم و نارضائی اینگونه خود را نشان میدهد.  شاید همگان ندانند که شبح محاصره اقتصادی و جنگ بر ایران سایه افکنده و سهمیه بندی بنزین از نشانه های آنست؛ و باز، شاید ندانند و یا سیمای جمهوری اسلامی به گونه ای عمل کرده باشد که مردم باور نکنند خطری متوجه ایران است، اما آن ندانستن، دلیلی بر فرو خوردن خشم از وضع موجود نیست و واکنش نسبت به سهمیه بندی بنزین نشانه آن بود. تا همینجا، نرخ شماری از اجناس تا 20 درصد بالا رفته است و تاکسی 25 در صد گران شد. گرانی بنزین و سهمیه بندی آن در محدود بنزین و اتومبیل شخصی و تاکسیرانی باقی نمی ماند و بسرعت روی نرخ مایحتاج مردم، حمل و نقل اجناب بین شهری و توزیع در شهرها تاثیر مستقیم می گذارد. گرانی 20 درصدی که شروع شده تا اینجا نیز متوقف نخواهد ماند. بحران هنوز در راه است!


به ابتکار و سخنرانی شيرين عبادی، دکتر يزدی و دادخواه
نشست صلح
 در تهران

به بهانه کمک معيشتی
تحقير معلمان
پس از ضرب و شتم و زندان

به بهانه سخنان تازه ميرحسين موسوی
عبور ناگزير اصلاح طلبان
از مرز
پائين ونكی ها - بالا ونكی ها
محمد جوادروح


مير حسين موسوی
سرانجام يک نفر دهان گشود و مچ رهبر و دولتش را گرفت
جواد مهربان


طالبان
فاتحان جاده های ارتباطی افغانستان- ايران- پاکستان
و. پويا

ايران امروز
قاچاق دو ميليارد ليتر بنزين و گازوئيل در سال

 3 تير برابراست با 18 تير
احمدی نژاد
طلبش را گرفت

تحلیل رئيس موسسه تحليل های استراتژيک فرانسه
انرژی اتمی ایران
 سوار بر کلاهک تحليلی

مصاحبه علی يونسی، وزير اطلاعات خاتمی
سوء ظن به مردم
جامعه را امنيتی می کند

تحليل جديد "سيمورهرش"
استراتژی حمله به ايران با تاکتيک های جديد
ترجمه مهران جوادی برای پيک نت

پيش نويس قطعنامه سوم
سفر، تجارت، حرکت، پرواز
خط قرمزها بين المللی عليه ايران گسترش می يابد


سخنرانی سردار ذوالقدر
آزاديهای سياسی

 اميد امريکا را خنثی می کنيم!


پول شوئی
سياه ترين نوه سرمايه داری
دراين کارگاه شسته می شود


مصاحبه وزيرخارجه امريکا با "وال استريت ژورنال"
حاکميت غير مسئول ايران
نه سلاح اتمی و نه غير اتمی
نبايد در اختيار داشته باشد!

مصاحبه وزيرخارجه امريکا با "وال استريت ژورنال"
حاکميت غير مسئول ايران
نه سلاح اتمی و نه غير اتمی
نبايد در اختيار داشته باشد!

ديدار موتلفه قم با آيت الله يزدی
اصولگرايان اگر متفرق شوند
دزد سوم مجلس را می برد!

يک نفر همت کند و از آيت الله يزدی بپرسد: حالا که به قول شما، برای دشمن خارجی اصلاح طلب و اصولگرا فرقی ندارند، ممکن است بفرمائيد شما که چنين کمر به حذف اصلاح طلبان بسته ايد دوستيد يا دشمن؟

مصاحبه وزيرخارجه عربستان در لندن
عربستان با ايران اتمی موافق نيست!

پرسش و پاسخ دبير کل حزب کمونيست روسيه
با حضور موشکی امريکا
در آذربايجان مخالفيم!
مجلس هشتم
آنها که می روند- آنها که می آيند!
مهدی محسنی (و. جمهور)

اجتماع در برابر استانداری
کارگران قوه پارس 11ماه است حقوق نگرفته اند !


ديروز تعطيل بود، اما خبرهای مهمی هم بود
نشانه های بيعت دوباره نام ها و چهره ها با خاتمی
ديدار شيخ مهدی کروبی با رهبر
دعوت ناطق نوری از همه گرايش ها برای انتخابات

اشارات نخست وزيرعراق، ايران را  
بعنوان حامی وطراح کودتا تداعی می کند

کشف و سرکوب کودتای نظامی درعراق

در کارخانه ها و دانشگاه ها
مقابله با کارگران به سبک مقابله با دانشجويان

اجتماع اعتراضی کارگران آرتا ماشين اردبيل


حمله يا مذاکره
اختلاف زرگری چنی- رايس برای آماده سازی افکار عمومی


با پيام سرلشکر فيروز آبادی
حمايت نيروهای مسلح از دولت و احمدی نژاد
!



 

شرايط بحرانی و جنگی است
تا اينجا، نماينده دولت
و رئيس مجلس پذيرفته اند

1- قاچاق در شرايط جنگی و بحرانی ابعاد تازه تر و گسترده تر خواهد گرفت و الهام را به آن دليل بر راس سازمان مبارزه با قاچاق گذاشتند که هم يکی از خودی ها در راس اين کار باشد تا دست همه(همانها که در همين شماره پيک نت و درارتباط با قاچاق بنزين می خوانيد) رو نشود و هم کفگير نيروی خودی به ته ديگ خورده و کس ديگری محرم تر از الهام نداشتند!
2
- ويرانگرتر از شورش مردم عليه سهميه بندی، آن جوکی بود که دولت نمی تواند تا مدت ها در زير بار آن کمر راست کند. ( اشاره عبدی به اين جوک sms ی است که روز بعد از سهميه بندی شدن بنزين ميليونها بار در ايران رد و بدل شد و سرانجام دولت دستور بستن 24 ساعته SMS ها را داد: "به جای ماشين، سوار آن 17 ميليونی شويد که به احمدی نژاد رای دادند!"

عباس عبدی

عباس عبدی نشانه های درستی را در مقاله ای که می خوانيد و در ارتباط با بحرانی تر شدن موقعيت دولت و احمدی نژاد ارائه کرده است. درعين حال، او نخواست و يا نتوانست بنويسد که از بزرگترين نشانه های بحرانی بودن حال و روز دولت احمدی نژاد به ميدان آمدن رهبر به سود او، و آن شکر پاره ای بود که در ديدار با نمايندگان مديران سراسر کشور و در تائيد دولت احمدی نژاد بين خود و احمدی نژاد تقسيم کرد. تائيدی که جمع و جور کردن آن خود دردسر تازه ای خواهد بود. به اين دليل ساده که وقتی رهبر می گويد "اين دولت انقلاب را زنده کرد"، عملا تکليف دو انتخابات مجلس و رياست جمهوری آينده از هم اکنون روشن است! زيرا جابجائی قدرت از دست احمدی نژاد و دولت او به دست دولت و فرد ديگری، بموجب آن شکرپاره ای که رهبر از دهانش بيرون پريد، يعنی دولت و رئيس دولتی مخالف آرمان هائی که او گفته "عين انقلاب" است. اين استدلال شامل حال مجلس نيز می شود. يعنی اگر مجلس هشتم، مجلسی باشد در برابر دولتی که رهبر برای گرفتن زير بغل احمدی نژاد، آن را تبلور انقلاب معرفی کرد، عملا يعنی تقابل با رهبری که با احمدی نژاد شده اند دو کفه يک ترازو. بدين ترتيب و با اين تعريف و تائيد، عملا آن تلاش بزرگی که برای به ميدان آوردن مردم در دو انتخابات پيش رو تدارک ديده شد تا مشتی شود ملی، بردهان امريکائی که مشروعيتی برای جمهوری اسلامی قائل نيست، تا اينجا نقش بر آب شده است!


گزارش خبرنگار پيک نت از کنفرانس اتمی در بروکسل
نمايندگان جمهوری اسلامي:
همه نوع کنترلی را قبول کرده ايم
به هر سئوالی پاسخ می دهيم!
مديرکل نظامی اتحاديه اروپا:
100 کيلو اروانيوم غنی شده را
برای چه کاری ذخيره کرده ايد؟


گزارش خبرنگار پيک نت از مسجد فاطمه شيراز
مردم هيجان زده شيراز
تنها، به خواست خاتمی ساکت شدند

سفر خاتمی به شيراز
در حلقه مردم، درمحاصره حکومتی

محمد علی ابطحی  


ديدار خاتمی با شورای مرکزی ادوار مجلس دانش آموزی
زمينه سازی برای رد صلاحيت ها
وحشت قدرت
از اصلاح طلبی معتدل

محمد خاتمي: اين بی عدالتی است
معيار حقوق زنها، چرا بايد
 برابری با حقوق مردها باشد؟

سلام
آقای رئيس جمهور!

8 سال از توقيف روزنامه سلام گذشت. سلام چوب جسارتی را خورد که زخم خوردگان حکومتی در جستجوی آن بودند. نقش موسوی خوئينی ها در تشويق محمد خاتمی در به ميدان انتخابات رياست جمهوری درآمدن و جابجائی سکان قوه مجريه و سپس قوه قضائيه از کفه راست ترازوی حکومتی به کفه چپ و اصلاح طلب مذهبی- حکومتی باندازه کافی کينه وانتقام را متمرکز ساخته بود که با چاپ نامه سعيد امامی کاسه وحشت رهبر لبريز شود. نامه سعيد امامی که چکيده ای بود از تئوری قتل های زنجيره ای، بستن مطبوعات و به تيغ سپردن روشنفکران، در واقع همان تز مقابله با "يورش فرهنگی غرب" بود که رهبر مدعی کشف و فرموله کردن آن بود.

نه تنها سلام را بستند، بلکه موسوی خوئينی ها، دادستان کل زمان آيت الله خمينی، نايب رئيس مجلس زمان وی و صاحب رازهای مگوی آيت الله خمينی را به دادگاه ويژه روحانيت بردند. چند متر خارج از ساختمان دادگاه، محسنی اژه ای که اکنون وزير اطلاعات وامنيت است، به استقبال خوئينی ها آمد و همراه او به دادگاه بازگشت! آن که محاکمه می شد می دانست فرمان از کجا صادر شده و آن که محاکمه می کرد می دانست از چه کسی بايد فرمان ببرد. احمدی نژاد و چند تنی ديگر، نقش "پادو"ی سپاه و بيت رهبری را در اين ماجرا عهده دار شدند. آنها نقش شاکی سلام که در حقيقت نقش "دفاع از سعيد امامی" بود را برعهده گرفتند. پشت صحنه جنجال بود و تيغ هائی که تيز می شد و کلت های "ماکاروف" ساخت روسيه که خشاب گذاری می شد. خوئينی ها به 5 سال محروميت از حقوق اجتماعی و حق انتشار روزنامه محکوم شد و به خانه بازگشت. در فاصله ای کوتاه، نوچه های همان ها که در شب 18 تير با حمله به کوی دانشگاه يکی از تاريخی ترين فجايع دانشگاهی را آفريدند و سپس نقش شاکی را در دادگاه روزنامه سلام بازی کردند، سعيد حجاريان را مقابل شورای شهر تهران ترور کردند. موسوی خوئينی ها از نخستين عيادت کنندگان سعيد حجاريان بود و حجاريان هنوز در کُما و سرانجام مرگ و حياتش نا معلوم. پس از اين عيادت در همان پاشنه در بيمارستان وقتی خبرنگاران از خوئينی ها درباره اين ترور و عوامل آن سئوال کردند، او با همان جسارتی که فرمان انتشار نامه سعيد امامی را به روزنامه سلام داده بود، ضمن محکوم کردن اين ترور گفت: کاری می کنند که بگويم انگشت های اشاره دراين ترور يک نقطه را نشان ميدهند! (نقل به مضمون)


عبدالله رمضان زاده:
سياست درحال اجرا:
تحميل سکوت به اصلاح طلبان

توصيه رهبر به مداحان:
تحريک عاطفه مذهبی مردم

پس از توقيف پيام مردم
دستگيری سردبير اين هفته نامه

عراق سه پارچه!

روزنامه الاهرام مصر فاش ساخت، کنگره امريکا طرح تقسيم عراق به سه منطقه را تهيه کرده است. بر اساس اين طرح عراق به سه منطقه شيعی ، سنی و کرد تقسيم می شود. اين طرح بعنوان جمعبندی اوضاع عراق که در سپتامبر ارائه خواهد شد تهيه شده است.


چين به طرفداران تعليق
غنی سازی اورانيوم درايران پيوست

نامه چند تشکل حقوق زنان به مجلس هفتم
نمک قانونی برزخم نابرابری
 
حقوق زن و مرد در ج. اسلامی


سئوال ملی
120 ميليارد ارز خارجی را
دولت احمدی نژاد کجا مصرف کرده؟


زهرا کاظمی- پرونده‌هايی كه هرگز مختومه نمی‌شوند
سعيدحجاريان:
لاکربی، آميا، الخبر و قس عليهذا همه مفتوح اند
پرونده‌های بين المللی ايران
همچنان مفتوح نگهداشته شده


"هم ميهن" چوب پرت و پلا گوئی های احمدی نژاد را خورد
رئيس جمهور نمی دانست
"سهميه بندی" با "صرفه جوئی" تفاوت دارد!

نوار اعترافات، عکس های ماهواره ای و مکالمات استراق سمع شده
3 پايگاه آموزش ترور و انفجار
ويژه عراق در اطراف تهران


کنفرانس خبری سولانا در اتحاديه اروپا
نقش جمهوری اسلامی
در جنگ لبنان و تجزيه فلسطين


گفتگو با احمدزيدآبادی
ميوه تلخ دو سياستی که امريکا
موازی هم عليه ايران پيش می برد


توصيه سناتور ليبرمن برای
بمباران سه پايگاه سپاه در تهران


"دلارام" محکوم شد
صدور حکم زندان و شلاق
برای يک طرفدار برابری زن و مرد
سخنرانی رئيس قوه قضائيه همزمان با اين حکم:
اسلام بيشترين جايگاه را به زن داده!

فعلا ميان اکرمی و جنتی
تقابل های ناگزير ميان شورای نگهبان و روحانيت مبارز


ترقی معکوس!
از صادرات پنبه رسيدم به 50 در صد واردات پنبه


از کوزه ديوان عالی کشور
همان برون تراود، که در خمره حاکميت کنونی است
پايان دادگاه تجديد نظر
پرونده ای که متهمان واقعی اش غايب اند!

4 سال پس ازتجاوز و قتل زهرا کاظمی در اوين


با ادعای سخنگوی ارتش امريکا درعراق
جنگ ايران و امريکا عملا در عراق آغاز شده
اعلام غير رسمی تفاهم بوش و پوتين
هشدار امين زاده عملا تائيد شد!

اعتراف احمدی نژاد به گرانی ها پس از سهمیه بندی بنزین
وحشت
از موج جديد و گسترده گرانی

آنچه در باره سهميه بندی بنزين، تحريم ها و آغاز موج جديد گرانی ها  گفته و پيش بينی ميشد روز گذشته در ابلاغيه ای که احمدی نژاد خطاب به وزير صنايع و معادن و وزير رفاه و تامين اجتماعی صادر کرد منعکس شد.


ديدار و گفتگو با رئيس سابق دانشگاه علامه طباطبائی
به من گفتند بايد بروی، زيرا می خواهيم تغييرات بدهيم
معتقدم فعاليت های دانشجوئی نبايد زير زمينی شود

برای آزادی دانشجويان زندانی
دفتر تحکيم از همگان طلب همراهی کرد

رشد بيکاری، زاغه نشينی و گسترش ايدز و بيماری‌های آميزشی

6ر2 درصد رشد جمعيت 8 درصد رشد اعتياد درايران
شهاب الدين طباطبائی


سرمقاله راه توده- فاصله انفجارهای خشم مردم کوتاه می شود
از تظاهرات مردم
آذربايجان تا شورش در شهرهای ايران

به نماينده مجلس گفتند برو بگو:
تنگه هرمز را می بنديم اگر کنگره امريکا پا فراتر بگذارد


گزارش کيلوئی دولت
از پيشرفت در همه جبهه ها

عباس عبدی

در ايستگاه 15 خرداد
يا مرگ يا حقوق!

مرد جوانی، روز شنبه، در حالی كه فرياد می‌زد 6 ماه است بيكارم، با پريدن جلوی مترو در ايستگاه 15 خرداد به زندگی‌اش پايان داد... به گفته شاهدان عينی، او لحظاتی پيش از رسيدن قطار فريادهايی می‌زد كه نشان می‌داد 6 ماه است كه بيكار است و ديگر نمی‌تواند با اتومبيل اقساطي(پس از سهميه بندی بنزين) خود امرارمعاش كند... از ابتدای سال تاکنون اين سومين مورد از خودکشی با پرت کردن خود مقابل مترو ست. او 50 سال سن . "محمدجواد" نام داشت.


دست فروشان
اين فرش هفت رنگ از خون ما گرفته رنگ
و. زيتون


بهره گيری اسرائيل از ممنوعيت های حکومتي
سايت برای دانشجويان تلويزيون برای آذربايجان ايران

انتشار اخبار کارگری ممنوع!
دولت در کمين روزنامه "کار و کارگر" است

مذاکرات مثبت لاريجانی
عبور اتمی، از مرز خوش بينی و خوش خيالی


درانتخابات رياست جمهوری
من- مهدی کروبی- خوابم بُرد، آقای احمد جنتی خواب ها ديد!


واقعيت را ببينيد، انکارش نكنيد
شورش بنزينی نشان داد
جامعه مترصد فرصتی برای خروج از مدار قدرت است
عباس عبدی


در سخنرانی برای مديران
حمايت تام و تمام رهبراز احمدی نژاد و دولت او
دولت احمدی نژاد دولت آرمان های انقلاب 57 است! سياست خارجی جمهوری اسلامی بايد تهاجمی و طلبکارانه باشد. سفرهای رئيس دولت به شهرستان ها بايد ادامه يابد. سهميه بندی بنزين نيز ازاقدامات شجاعانه دولت بود.
احمدی نژاد اهداف دولت را بر شمرد
اجرای اين 9 بند را فراموش نکنیم
1- هدايت عادلانه منابع و تسهيلات بانکی در مناطق مختلف کشور،2-  کاهش نرخ سود تسهيلات بانکی، 3- اهتمام به صنايع کوچک و زودبازده در کنار توجه به صنايع متوسط و بزرگ،4-  تلاش برای تأمين مسکن قشرهای نيازمند،5- کم کردن فاصله دريافتی کارکنان دولت، 6- تلاش برای کاهش نرخ تورم،7-  اجرای سياست های اصل 44 قانون اساسی و واگذاری سهام عدالت، 8- حمايت از توليد و افزايش ثروت عمومی، 9- حمايت از بخش کشاورزی.


حساب بانکی

AKHP

DEUTSCHE BANK

BIC: DEUTDEDBBER

IBAN. DE 31100700240459374500

آدرس پستی

Postfach 200208
  13512 Berlin

Germany

 

 

    

 

 
 
 

تماس با ما - اشتراك پيك

دیدگاه ها


"هم ميهن"
دنبال چرائی اش
بيهوده می گرديد
http://ghomaaar.blogspot

توقيف روزنامه در اين ملك خبر تازه و اتفاق غيرمنتظره ای نيست كه اگر بشنوی انگشت حيرت به دهان بگيری و در پی چرايي‌اش باشی. اگر روزنامه‌ای بيش از يك سال مجال عرضه داشت بايد متحير شوی و بگويی؛ مگر می‌شود؟
قصه‌ی توقيف روزنامه، قصه‌ی روزگار حال ما و چند سال قبل تر و قبل‌‌تر از آن نيست، قصه‌ای‌ست به قدمت روزنامه‌نگاری در اين سرزمين و ديار.
قلم را خاصيتی‌ست که اگر به سيم‌اش نفروخته باشی، نقد است و تيغی بُرنده‌. زبان نقد احوال را هيچ حكومتی تاب تحمل‌اش نيست و هر مسندنشينی را از اين زبان قلم جان به ستوه است. اهل مطبوعات و جرايد ديوار بلندی ندارند. كه اصلا برای دخول آن زحمت از ديوار بالا رفتن هم كسی به خود نمی‌دهد. كليد خانه‌ی مطبوعات را در مشت دارند. اگر غير از اين بود، قتل را فوت و جنبش را حركت نمی‌نگاشتند.
درهای‌شان باز است كه دارشان می‌زنند، زبان‌شان می‌برند، قلم‌شان را می‌گيرند، زندانی‌شان می‌كنند و دردآورتر آن كه توقيف‌شان می کنند. توقيف روزنامه يعنی جمعی قلم به دست را، جمعی قلم به دست عاشق را، انگار به سياه‌چال می‌‌فرستند در پی خبری كه نيست. می‌فرستند كه نبينند و نشنوند تا ننويسند.
پس جای نگرانی نيست، همان كه در ابتدا گفتم همان است. اتفاق تازه‌ای نيافتاده، همان است كه از صد و اندی سال پيش بوده و هست؛
از "حبل‌المتين" تا "صور اسرافيل"، از "مساوات" تا "نسيم شمال"، از "ندای وطن" تا "تمدن"، از ترور "ميرزا محمودخان اشرف‌زاده" سردبير روزنامه‌ی "فروردين" تا قتل "عبدالحميد ثقفی" مدير نشريه‌ی "عصر جديد"، همان است كه فرمانده كل قوا "رضا خان ميرپنج" در 1304 گفت: "تمام روزنامه‌جات - اوراق مطبوعه تا موقع تشكيل دولت به كلی موقوف و بر حسب حكم و اجازه كه بعد داده خواهد شد بايد منشتر شوند".
از توقيف نشريه‌ی "نامه بيدار" تا ترور "يحيی واعظ قزوينی" مدير نشريه‌ی "نصيحت قزوين"، از قتل "تقی ارانی" مدير مجله‌‌ی "دنيا" تا قتل "محمد فرخی يزدی" مدير نشريه‌ی "طوفان"، از وقتی كه رضا شاه گفت: "اگر يك كلمه بنويسيد می‌دهم ريز ريزتان كنند"، تا توقيف روزنامه اطلاعات با پافشاری وزير مختار بريتانيا در سال 1326. از قتل "محمدمسعود" در 1326 تا حمله به روزنامه‌های "آتش" و "طلوع" و "فرمان"، از توقيف نشريه‌ی "صبا" به خاطر كشيدن كاريكاتور "استالين" تا توقيف 90 نشريه در سال 1327. از قتل "كريم پورشيرازی" مدير "شورش" تا لغو امتياز 92 نشريه در سال 1332، از اعدام "دكتر حسين فاطمی" و تير باران "مرتضی كيوان" در سال 1333 تا سالهای پس از کودتا و در دهه 1340 كه "محرمعلی خان" پيپ در ميان دو دندان نيش روزنامه های بزرگ را قبل از انتشار کنترل و سانسور می کرد ، از لغو امتياز 91 نشريه در سال 1342 تا توقيف روزنامه‌ی "خاك و خون" در سال 1349، از توقيف "توفيق" در سال 1350 تا تير باران "خسرو گلسرخی" در سال 1352، از ممنوع القلم شدن 22 روزنامه‌نگار در سال 1355 تا آتش سوزی مجله‌ی "هنر و معماری" در سال 1358، از لغو امتياز 41 نشريه در سال 1358 تا توقيف روزنامه "بورس"، از انفجاردفتر مجله‌ی "دنيای سخن" و حمله به مجله‌ی "كيان" تا توقيف نشريه‌ی "پيام دانش‌جو" و "توس" از توقيف "جامعه" و "توس" تا "آريا" و "صبح امروز" و...
همين توقيف‌ها بوده و بوده و بوده...خبر تازه‌ای نيست و نبايد باشد "هم ميهن"


براي همكارانم

در روزنامه توقيف شده هم ميهن

چنان نماند

چنین نیز نماند

بیژن صف سری

همه آنهائی يكه موي در آسياب عمر سپيد كردند، از همان آغاز بكار دوباره روزنامه توقيف شده هم ميهن، ميدانستند كه تولد دوباره اين روزنامه نه براي ارج نهادن به آگاهي كه براي ياد آوري ذبح آگاهي در ذهن قبيله بي ياور مطبوعات اين كهنه ديار است تا مبادا باز هم دست از پا خطا كنند.

چه قاضي القضاتي كه حكم محكمه اسلامي مبني بر تبرئه هم ميهن را فاقد رسميت قانونی دانسته وراي ناروا بر توقيف مجدد اين روزنامه ميدهد و چه آنهائيكه انتشار خبر سهميه بندي شدن برق از سوي رئيس جمهور را دليل بسته شدن مجدد اين نشريه مي دانند، همه بخوبي آگاهند كه اين همه بهانه است براي به پستو بردن دوباره آگاهي تا مبادا خوابي كه براي در قبضه نگهداشتن قدرت ديده اند، تعبيرآشفته يابد كه اين همه كم تحملي، ترس از برملا شدن ناتدبيري ها در امور اين گستره تاريخي است كه باد هاي تندي بر اين كهنه ديار در حال وزيدن است .

به شهادت تاريخ يكصد و اندي ساله مطبوعات اين آب و خاك ، سکوت، تنها پيامی بوده است که می بايست قلم بدستان آين كهنه ديار، آويزه ی گوش می ساختند تا از گزند اين حرفه بی پير در امان باشند .

می گويند دهخدا، آنکه مونس و همراه ميرزا جهانگير خان صوراسرافيل بود، وقتی از ناروا شنيدن ها به بستر افتاد و آتش تب زد به جانش، اين پيام تاريخی را به گوشش مشفقانه خواندند که دم درکش و قلم غلاف ساز که در اين ملک، کسی را گوش شنوا نيست.

و نقل است بعد از کودتای اسفند ۱۲۹۹ سيد ضياالدين طباطبائي، که خود روزگاری بر اين حرفه بود، با بگير و به بند های همگانی روزنامه ها و روزنامه نگاران، او هم پيام آور اين پيام تاريخی شد؛ اما با اين فرق که به محتسب (کلنل کاظم خان)، از سر رعايت حال همکاران سابق خود گفته بود:

اين ها ( روزنامه نگاران‌) آدمهای پرهياهو و بی آزاري هستند و از دوستان قديم من، با آنها به ملاطفت رفتار کن زيرا اينان به حداقل يک زندگانی قانعند و تنها دغدغه ی ملت را دارند که سر بازان بی جير و مواجب مردمند.

پس از سيد ضياء طباطبائی، باز هم پيام آوران ديگری آمدند که رسالتشان در رساندن اين پيام (سکوت) تاريخی به گوش اهل قلم خلاصه مي شد، اما به گاه تاريخ ساز۵۷ که اين سر زمين از نوای "ديو چو بيرون رود فرشته در آيد" لبريزشد، هرگز گمانمان نبود که اين پيام شوم را، باز هم پيام آوری باشد .

و تو ای هم قبيله

همواره از اين سکوت شوم گريخته ای

اما، از فردای بی رويای پيش روی هم ترسيده ای

ترس از دستی که بيايد

برسينه آسمان بی بارشت بکوبد

و کاسه های خالی قبيله ات را بشکند

اين ترس از شکستن

همه ي سهم تو ازپاداش رسالتی است

که بر دوش می کشی

اما هم قبيله

چنين نماند و چنين نيز نخواهند ماند

چنان طلوع كند آفتاب هستي ما

كه ياد كس نكند از زمان پستي ما


لينک مقاله
نيويورک درباره
رضا پهلوی
و اشاره ای هم
به باقر پرهام!

در دو روز اخير، بويژه پس از توضيحی که پيک نت در پاسخ به نامه آقای باقرپرهام منتشر کرد، بارها از ما خواسته شد تا لينک آن شماره "نيويورکر" که مقاله "حمايت از رضاپهلوی" در آن منتشر شده بود را دراختيارشان قرار دهيم. از آنجا که پيک نت ارتباط فردی با کسی ندارد و ضمنا آقای پرهام نيز بموجب نوشته خويش، درجستجوی مقاله نيويورکر است، لينک اين مقاله را برای آگاهی همه علاقمندان مطالعه اين مقاله- از جمله آقای پرهام- دراينجا منتشر می کنيم. آنچه که ما منتشر کرديم ترجمه بخش هائی از اين مقاله بوده است، بی آنکه از خود چيزی به آن اضافه کرده باشيم.(اشاره به مواضع آقای پرهام نیز در پاراگراف 17 این مقاله مندرج است) بنابراين بهتر بود آقای پرهام از همان ابتدا و بجای نوشتن آن نامه ای که برای ايشان بعنوان يک پژوهشگر جامعه شناسی اعتبار شکن بود و نه اعتبار آفرين توضيح خود را برای آن نشريه می فرستادند. البته يقين داريم که آن نشريه نيز توضيحی فراتر از همان يک جمله ای که ما نيز همان را به آقای پرهام توصيه کرديم منتشر نمی کرد... ادامه


آقای پرهام!
لُب کلام
را
می گفتيد

آقای باقر پرهام- نويسنده و مترجم- در واکنش به مطلبی که پيک نت به نقل از نشريه نيويورکر و در ارتباط با حمایت های مالی اخیر اعراب منطقه از رضا پهلوی و همچنین همراهان و طرفداران رضا پهلوی منتشر کرده بود، نامه بلند بالائی نوشته و برای انتشار به يکی از سايت های اينترنتی سپرده است. آن سايت البته به ايشان نگفته که شما اگر تکذيبيه ای داريد آن را برای همان نشريه ای بفرستيد که مطلبی از شما منتشر کرده و نه ما که در انتشار آن سهمی نداشته ايم. بهر روی، اين نامه بلند بالای ايشان در آن سايت منتشر شده است.
البته، ايشان با اين ادعا که از اتهام زنی و پرونده سازی پرهيز دارند، اتفاقا همان اتهاماتی را متوجه پيک نت کرده اند که در تمام سال های دوران اصلاحات و در ادامه آن، تا امروز سايت های وابسته به سازمان اطلاعات موازی و غير موازی متوجه پيک نت کرده و می کنند. از آن خنده دار تر آنکه نشريه ای را – پيک نت- که آقای پرهام، هم کلام و هم قلم با از ما بدتران در جمهوری اسلامی آن را وابسته به اطلاعات رژيم دانسته و ميدانند گرفتار سخت ترين گرداب فيلترينگ است. بنابراين، ظاهرا اطلاعات رژيم دچار بيماری خود سازی و خود فيلترکنی است!
لب کلام آقای پرهام- همانگونه که از نامه ايشان پيدا و به نظر ما در بخش های مهمی از آن دچار پريشان گوئی است- اينست که در ايران بايد يک رفراندوم بشود و جمهوری اسلامی جايش را به نظامی بدهد که از دل اين رفراندوم تحت نظارت بين المللی در می آيد. یعنی حرفی که آقای داریوش همایون به نیابت از مشروطه خواهان اکنون سالهاست و پیش از تب رفراندوم در آخرین ماه های دولت خاتمی می زند. آقای پرهام معتقد است که  رضا پهلوی هم می تواند دراين رفراندوم شرکت کند. البته رضا پهلوی که شوخی است، منظور ايشان سلطنت است که مردم می توانند به آن رای بدهند و دوباره آن را برگردانند و يا رای ندهند و برنگردانند!
با رضا پهلوی هم نوشته اند که ملاقات کرده اما اين ملاقات از جنس همه ملاقات های ديگری بوده که داشته اند.
در کنفرانس لندن هم بوده اند، اما در کنفرانس اخير در پاريس نبوده اند. نقل قولی هم ايشان از يکی از سياسيون سالخورده – که ظاهرا و به زعم ایشان بايد متمايل به چپ باشد- آورده که اگر امروز در ايران رای گيری شود رضا پهلوی می برد!
ضمنا، آقای پرهام که در ساکرامنتوی کاليفرنيا مقيم است،- با همان اندازه آشنائی که با ایران امروز و مسائل و حاکمیت آن دارد و در ارزیابی هایش در همین نامه از روز روشن تر است- اميد از کف داده، در پايان نامه خود می نويسد که اين آخر عمری می خواهد يک گوشه دنج نشسته و ترجمه هگلش را تمام کند، اما پيش از رسيدن به اين بخش گوشه نشينی می نويسد:
« دريافتم ايرانيان – بويژه فعالان سياسی و کسانی که بايد مبارزات مردم را رهبری کنند – پراکنده تر از آن اند که به راه حل ملی رفراندم برای الغاء نظام دينی و برپائی يک نظام دمکراتيک تن دردهند، بويژه اين که سرنوشت و موجود يت تاريخی همه‌ی گروه‌های سياسی چپ، يا متمايل به چپ (از حزب توده گرفته تا پيروان راه آن و هواداران معروف به مشی پيروی، يعنی اکثريت و ديگر گروه‌های مارکسيستی) تا گروه‌هائی که در انقلاب شرکت داشته‌اند ولی اکنون می‌خواهند با عنوان اصلاح طلب خود را از نظام مذهبی و هسته‌ی مرکزی آن جدا وانمود کنند (مانند سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی آقای نبوی و دوستان اش، ملی – مذهبی‌هائی چون آقايان پيمان ، سحابی و دوستان شان، بخشی از جبهه ملی درون کشور و بويژه آقای دکتر ابراهيم يزدی و هواداران‌اش). آری، سرنوشت همه‌ی اين‌ها، به سرنوشت حکومت مذهبی وابسته است و موجوديت همگی تابع بقای نظام است، و بنابراين هرگز به راه حلی که بوی الغاء اين نظام را بدهد تن در نخواهند داد.»
ما فکر می کنيم هر خواننده ای که اين جمله بلند بالا و پريشان گوئی آقای پرهام را بخواند از خود می پرسد: برادر جان! خُب لب کلام را بگو! وقتی همه اينها که متهم به شرکت درانقلاب اند در ميدانی که شما می گوئيد نيستند و نمی خواهند باشند، چه کسی می ماند جز آنکه با انقلاب ساقط شد و حالا هست و می خواهد: رضا پهلوی و سلطنت طلب ها!

حال بخوانيم آن جمله کوتاهی که نيويورکر نوشته و پيک نت آن را منتشر کرده است:

«احمد اويسی برادر ژنرال اويسی از جمله مشاوران سياسی رضا پهلوى است. در کنار وی پرويز ثابتى نيز رضا پهلوی را ياری می کند. باقر پرهام (جامعه شناس ايرانی) نيز از روشنفکران شناخته شده ايران است که اکنون برجسته ترين روشنفکر حامی رضا پهلوی است.»

واقعا، از آقای پرهام بايد پرسيد: اين جمله نياز به آن همه جلز و ولز دارد؟ خودتان در آن جمله بالا بيش از اين نگفته ايد؟ نه نوشته اند ايشان همگام برادر اويسی است و نه نوشته اند همراه پريز ثابتی. نوشته اند روشنفکر حامی رضا پهلوی است. خوب، نيستيد؟ يک کلام برای ما و نشريه نيويورکر می نوشتيد "من، باقر پرهام با بازگشت سلطنت به ايران موافق نيستم و از رضا پهلوی هم حمايت نمی کنم! لطفا اين توضيح را منتشر کنيد!" شک نداشته باشيد که اين توضيح شما را با عنوانی بزرگ در پيک نت منتشر می کرديم و نياز به اين همه صرف وقت از طرف شما و بازماندن از ادامه ترجمه هگل نبود.
برای اطلاع خوانندگان يادداشت بالا، نامه آقای پرهام را با حذف چند بند و پاراگرافی که ربطی به موضوع نداشت و می توانست خواننده را از اصل مطلب دور و به دلیل تکراری بودن می توانست خسته کننده باشد و همچنين اشاراتی که به راديو صدای آلمان و انتشار مطلبی از آن کرده اند و با حفظ آنچه عليه پيک نت نوشته اند در همين شماره ... ادامه