ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

10 اســـــفند  1391

infos@pyknet.net

 
 
 

تجلیل خامنه ای از آیت الله خوشوقت
بیت رهبری
کانون فساد، استبداد و جنایت

 
 
 
 

آیت الله خوشوقت، که از او بعنوان یکی از صادر کنندگان فتوای قتل های زنجیره ای (از جمله قتل احمد خمینی) یاد می کنند، دیگر در قید حیات نیست و 10 روز از مرگ او می گذرد. او خطری فردی بود که دستش از این دنیا کوتاه شد، اما آن کانونی که امثال آیت الله خوشوقت را در جمهوری اسلامی دوران رهبری آقای خامنه ای پرو بال می دهد همچنان فعال است. کانونی که مرکر ثقل آن بیت رهبری است. تجلیلی که آقای خامنه ای از آیت الله خوشوقت کرد، نمازی که بر مرده اش خواند و حضوری که درخانه اش برای تسلیت پیدا کرد، حجت دیگری شد بر این که آقای خامنه ای اهل کدام طایفه است و از سنخ آیت الله منتظری ها، آیت الله طاهری ها، آیت الله دستغیب ها و آیت الله صانعی ها نه بوده و نه هست. او در بیانه ای که بمناست مرگ آیت الله خوشوقت منتشر کرد وی را به خداوند وصل کرد و لابد خود را منشی مخصوص خداوند که از ارتباط های خداوند با امثال آیت الله خوشوقت با خبر است.

عبدالکریم سروش، که هم خامنه ای را می شناسد و هم آیت الله خوشوقت را، هم با او در ارتباط بوده و هم با این، یادداشت کوتاهی درباره آیت الله خوشوقت نوشته که خواندنی است. خواندنی است، زیرا نشان میدهد چه کسانی مقربان درگاه بیت علی خامنه اند و این مقربان دارای چه افکار و چه پیشینه ای هستند.

سروش می نویسد:


«شب هفتم درگذشت مرحوم  آیت الله عزیز خوشوقت فرا رسیده است. مطبوعات و پایگاههای اینترنتی ایران مالامال از تجلیل و ستایش اوست. ابتدا که در مکه  فوت کرد، روحش را از همانجا  به ملکوت اعلی فرستادند، سپس پیکرش را پیکرِ مطهر خواندند و اینک مزارش را قبر مطهر می خوانند. عارف بالله و سالک الی الله القاب دیگر او بود. 

من از مقامات و کرامات و علوم غیبی او خبر ندارم. و نیز نمی دانم از کجا و به چه دلیل به همسر مرحوم مصطفی احمدی روشن، دانشمند اتمی گفته بود که آمدن امام زمان بستگی به فعالیت های اتمی او در نطنز دارد؛ لکن چون چند صباحی را ( حدود یکسال تمام) با وی در ستاد انقلاب فرهنگی به سر آورده ام، می خواهم نکاتی را که شاید دیگران نشنیده باشند درباره وی باز گویم.

غیبت مرحوم دکتر حسن حبیبی از ستاد و نیز شهادت مرحوم دکتر محمد جواد باهنر، باعث شد تا آیت الله خمینی کسان دیگری را به عضویت در ستاد بگمارد. یکی از اینان آیت الله مهدوی کنی بود. وی دو ماهی به ستاد انقلاب فرهنگی ( در خیابان فلسطین) آمد و رفت کرد. اما از آنجا که معتقد بود انقلاب فرهنگی بیش از یک دو سخنرانی ظرفیت ندارد، کار آن را جدی نمی گرفت، ولی خود به دنبال سامان دادن به دانشگاه امام صادق بود و به مجوز ستاد انقلاب فرهنگی حاجت داشت. می خواست آن را یک دانشگاه جامع کند؛ یعنی علاوه بر فقه و علوم انسانی، طب و مهندسی را هم بدان بیفزاید. 

با مخالفت صریح من روبرو شد. گفتم دانشگاههای دیگر را از استاد تهی می کنید تا دانشگاه خود را پر کنید. برآشفت و وقتی برای مشورت نزد آیت الله منتظری رفته بودیم، بدرشتی از من شکایت کرد. به طوری که آقای محمد خاتمی، از لحن او آزرده شد.

همچنین، وقتی دریادار افضلی به ستاد آمد( و کمی بعد به جرم خیانت به وطن اعدام شد) و مجوز آکادمی علوم دریایی خواست، مهدوی موافقت کرد و من مخالفت. دوباره برآشفت و اینبار گفت : شکایت شما را نزد امام خواهم برد و خواهم گفت که مشکل آفرینی و سنگ اندازی می کنید. وی طالب استعلاء بود و با حضور من مجال آن را نمی یافت .

باری ، دیری نپائید که ستاد را ترک گفت و به جای خود آقای عزیز خوشوقت را گماشت. اینکه نوشته اند وی نماینده ویژه امام خمینی در ستاد انقلاب فرهنگی بود، یکسره نادرست است. امام خمینی نماینده ویژه ای نداشت. علی الخصوص که آقای خوشوقت خود نایب یک نماینده دیگر بود. نیز اینکه پس از وفات دکتر حبیبی نوشتند وی فعالترین عضو ستاد بود، البته نادرست است.

من نمیدانم فعال‌ترین که بود، اما قطعاً و یقیناً کم کارترین عضو ستاد، آقای خوشوقت بود. هر روز صبح ساعت ۹، به جلسه اعضای ستاد انقلاب فرهنگی می آمد و تا ساعت ۱۲ آنجا می نشست، بدون اینکه یک کلمه ( بی‌مبالغه) حرف بزند. سه ساعت در سکوت کامل بود. هیچ اظهار نظری نمی کرد و از هیچ امر دانشگاهی خبر نداشت. ساعت ۱۲ بر می خاست، جوراب‌هایش را از پا بیرون می کرد، تجدید وضو می کرد و جوراب‌ها را در مقابل ما می پوشید و راهی مسجد خویش می شد. دکتر احمد احمدی به شوخی به او می گفت: پیشنمازها سر ظهر، پیشانی شان خارش می گیرد!

اما با همه ی این کم حرفی و بی حرفی، بعضی وقت ها اظهار نظرهای غریبی می کرد. یکبار در باب بهائیان و ورودشان به دانشگاه سخن می رفت. به میان سخن دوید که آنان نه تنها حق ورود به دانشگاه که حتی حق ورود به کودکستان هم ندارند. احتجاج با او فایده نداشت؛ ما با اشاره ای به یکدیگر از سخن او گذشتیم و به کار خود پرداختیم. 

نوبتی دیگر هم با من از دگراندیشان سخن می گفت. حرفش این بود که همه را باید کشت. گفتم آخر پاره ای از اینان  به قول فقیهان قاصرند نه مقصر. گفت پس از این همه خطابه های رادیویی و تلویزیونی، حجت بر همه تمام شده و قاصری وجود ندارد. آنگاه به من رو کرد و گفت : تو هم اگر در کوچه ای یکی از توده ای ها را یافتی و سلاح داشتی می توانی او را بکشی! از همین رو بود که بعدها وقتی شنیدم که وی یکی از مفتیان قتل های زنجیره ای بوده، تعجب نکردم. مزاج و مذاقش جز این اقتضا نمی کرد و محبوبیتش نزد نظام، نیز جز بدین علت نبود. جان آدمیان برایش ارزان بود. اینکه نوشته اند وی شاگرد معنوی علامه طباطبایی بود، جفایی است بر آن علامه ی لطیف طبع حریر صفت. نزد آن حکیم نازنین، جان آدمیان عزیز بود.

آقای عزیز خوشوقت  به شدت  تابع جو زمانه بود و در ابداع رای وسواس و هراس داشت. یادم هست که از او پرسیده بودند: آیا آستین کوتاه برای پسران جوان جایز است یا نه؟  نامه ای به دفتر امام نوشت. عیناً بدین انشاء : آیا آستین کوتاه برای جوانان جایز است؟ که این فرع را جواب فرمائید!! اخیرا هم فتوا داد که همه ی«اهل فتنه»، کافرند ولی سپس آنرا در روز روشن پس گرفت و انکار کرد . چنین بود بی پروایی او.

وقتی ستاد انقلاب فرهنگی، بدل به شورای انقلاب فرهنگی شد( سی سال پیش) و اعضای جدید به آن پیوستند، از آقای خوشوقت در آن نشانی نبود. بعداً آقای خامنه ای خود به من گفت : که حضور وی را بی فایده دیدم و از او دعوت نکردم.»

پیک نت   10  اســــــفند

 
 

اشتراک گذاری: