|
سایت "فرا رو" به
نقل از دکتر منصور ساعی
مدرس علوم
ارتباطات اجتماعی از دانشگاه علامه طباطبایی که با وی گفتگو
کرده نوشت:
«در رسانههای
ما همه چیز مصنوعی است. روابط بین والدین و فرزندان. نحوه
گذران اوقات فراغت، نحوه تصمیم گیری، انتخاب ها، علائق و... با
واقعیت اجتماعی همخوانی ندارد.
مخاطب فعال است
و به رسانهها و منابع اطلاعاتی متعدد دسترسی دارد. بنابراین
دست به انتخاب نوع رسانه خود میزند. همانطور که میدانید
بیشترین تاثیر رسانه معطوف به پیامهای غیرمستقیم برنامههای
سرگرمکننده (مانند فیلم و سریال و انیمیشن و..) است و نه
پیامهای مستقیمی که در قالب اخبار و میزگردها ارائه میشود .
رسانههای ما از این موضوع غافلاند. مخاطب ایرانی در رسانه
های داخلی کمتر خودش را پیدا می کند.
برخی رسانه های
فراملی فارسی زبان به این موضوع پی برده اند و سعی در پاسخگویی
به این نیاز مخاطب ایرانی دارند. رسانه های داخلی کمتر به
نیازهای روانی افراد مانند پخش موسیقی و شو، تاک شو برنامه های
مخاطب محور دوسویه و نظایر آن توجه دارند.
رسانه
ایدئولوژیک و مصلحت گرا نمی توان دل مردم را به دست آورد.
ما باید بپذیریم
که جامعه ایرانی یک جامعه یکدست نیست و نمی توان برای همه آنها
یک نسخه یکدست پیچید. جامعه ایرانی واقعیتی است مرکب از انواع
هویت های جمعی متعدد مانند هویت دینی، هویت قومی، هویت ملی،
هویت مدرن.هر گاه پیام رسانه ای در تضاد با یکی از این معرف
های هویت ایرانی باشد، نمی تواند تاثیرگذار باشد و مخاطب آن را
پس می زند.
هر ایرانی عید
نوروز و اعیاد مذهبی را به یک اندازه دوست دارد و از سوی دیگر
به دنبال آزادیهای فردیاش است. بنابراین نادیده انگاشتن هریک
از این موارد موجب ایجاد احساس خلاء در افراد میشود. بویژه
برای در نسل کنونی جوان سبک زندگیای باید تعریف شود. در
برنامههای تلویزیونی از ارزشهای مثبت ایرانیان مانند جوانمردی
و نوعدوستی، مردم داری خبری نیست. هیچگاه در سریالی یا فیلمی
سبک زندگی یکی از اقوام به تصویر کشیده نمی شود، بیشتر لوکیشن
ها مربوط به شمال ایران و یا تهران است. اما همه جای ایران،
تهران نیست.
نشریات
عامهپسندی که به موضوعات سطحی میپردازند، مخاطبان زیادی
ندارند. این نشریات نیز در بهترین حالت کمتر از 4 هزار نسخه در
ماه تیراژ دارند. پرتیراژترین نشریات روزانه ما بواسطه داشتن
پشتوانه اقتصادی 450 هزار نسخه تیراژ دارد، بنابراین نشریات
مکتوب نمیتوانند برای تغییر سبک زندگی جریانسازی کنند. رسانه
غالب در جامعه ما رسانههای شفاهی هستند که در بین آنها نیز به
علت جذابیتهای بصری تلویزیون، رادیو طرفداران کمتری دارد و
اغلب شنوندگان رادیو معطوف به افرادی است که در خودرو و در حین
رانندگی برنامههای رادیو را دنبال میکنند. در نتیجه مهمترین
رسانهای که در همه خانههای ایرانی حضور دارد و جزء لاینفک
خانوادههای ایرانی شناخته میشود، تلویزیون است. اگر چه
خیلیها معتقدند که تلویزیون فقط حضور دارد اما نفوذ ندارد،
ولی به اعتقاد من تلویزیون بطور همزمان هم حضور دارد، هم نفوذ
دارد و هم ظهور. زیرا استفاده از این جعبه جادویی هیچگونه سواد
رسانهای نیاز ندارد و همین که آنرا روشن کنند انتقال پیام
صورت میگیرد.
اینترنت هم نفوذ
کمی در ایران دارد. طبق آمار 20 تا 25 درصد ایرانیان از
اینترنت استفاده میکنند، در حالی که بالغ بر 75 درصد مردم
تلویزیون نگاه میکنند و در معرض تبلیغات تلویزیونی قرار
دارند. منظورم از تلویزیون هم تلویزیون ملی و هم شبکه های
ماهواره ای است.
نیمی از جمعیت
جامعه ما جوان هستند. نسل جوان سواد فناورانه و رسانهای خوبی
دارد و با نحوه تعامل با فناوری های نوین آشنا بوده ونسلی تحول
خواه و نوگراست که این امر یک مزیت تلقی میشود. اما زمانی که
ما برایش محصولی نداشته باشیم و خروجی رسانهها پاسخگوی
نیازهای آنها نباشد، خلائی بوجود میآید که سریالهای هالیوودی
به راحتی آنرا پر میکنند.
با این رویکرد
به رسانههای خارجی فرصت دادهایم که این خلاء پر کنند. مثلا
در اکثر فیلمهای خارجی وقتی کلاس درسی را نشان میدهند یک
دستگاه ویدئو پشت سر معلم قرار دارد و این به این معناست که
ویدئو در آن جامعه کارکرد آموزشی پیداکرده است. اما چون ما این
تکنولوژی را تقبیح کردیم، کارکرد آموزشی آن نیز از بین رفته
است. چرا که ما فقط به کارکردهای منفی آن توجه میکنیم. در
خصوص ماهوارهها هم سیاست مشابهی را بکار گرفتیم. ما به جای
آنکه رسانه را برای مخاطب نقد و معرفی کنیم، از ترویج آن در
بین مردم جلوگیری میکنیم.
پیک نت
13 دی |