ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 

صفحه اول

پیوندهای پیک

بايگانی پيک

اول شهریور ماه  1393

infos@pyknet.net

 
 
 

گفتگو با یک زن ایزدی که از چنگ داعش گریخته

زنان "ایزدی" عراق

برده فروشی بنام اسلام!

منبع: کردانه. ترجمه "رویا طلوعی"

 
 
 
 
 

تنها 19 سال دارد، شوهر، برادر شوهرو پدر شوهرش را قبل از آنکه بعنوان کنیز همراه با صدها زن و دختر ایزدی به موصل منتقل و فروخته شود در مقابل چشمانش تیرباران کردند.

"ح.ع" مادر کودکی 3 ساله است. اهل روستای "گرعوزێره". یکی از زنانی که به صورت جمعی از سوی داعشی ها دستگیر و در موصل فروخته شدند. او معجزه آسا نجات پیدا کرد و اکنون در استان دهوک است .

این زن به این شرط حاضر به صحبت با "روداو" شد که هویت او پخش نشود. نه بخاطر بازگویی آنچه بر او گذشته، بلکه ترس از سرنوشت خواهر، شوهر و مادر شوهرش که همچنان اسیر داعش اند.

می گوید: افراد مسلح که آمدند، ابتدا زن و بچه و مردان را از هم جدا کردند، دست مردان را بستند و سپس آنها را تیرباران کردند. شوهر، برادر شوهر و پدر شوهرم در بین آنها بودند.

سپس من را به همراه گروهی از زنان به موصل بردند.

"ح" متولد 1995 است و یک فرزند دارد. می گوید افراد داعش به ما توهین می کردند. می گفتند دین شما باطل است. به دین ما ایمان بیاورید و چند آموزه دینی بهمان گفتند که با آن مسلمان شویم. اما متوجه شدند که برایمان دشوار است مسلمان شویم.

دختران و زنان جوان را از مسن ها جدا کردند. به هین دلیل دیگر اطلاعی از مادر شوهرم ندارم. من و خواهر شوهرم با هم بودیم. گفتند شما را به خانه می بریم، ولی ما را به خانه ای بزرگ بردند و گفتند هرکس به این مکان می آید چاره ای جز شوهر کردن ندارد.

آنجا زنان به 10- 15 هزار دینار خرید و فروش می شدند. روزانه 10 بار می آمدند و آن هایی را که می خواستند با خود می بردند، مخصوصا دختران را .

افرادی بودند که دختری را می خریدند بعد از دو روز که سیر می شدند او را به کس دیگری می فروختند. یکی از فرماندهان آنها دختری را به راننده اش فروخت. با گوش خودم شنیدم بعضی ها به ترکی حرف می زدند و برای خرید دختران آمده بودند. خریدار عرب سوری هم در میانشان بود. بعضی از خریدار ها به زور لباس عروس بر تن دختران می کردند و می بردنشان.

من را هم به عرب سوری فروختند، اما نمی دانم چند؟ آن مرد گفت تو دیگر زن من هستی، پدر و مادرت را فراموش کن، همه را کشتیم و کوردستان عراق دیگر زیر سلطه ماست.

یک شب حدود ساعت 12 پسرم تشنه شد و گریه کرد. در اتاقی بودیم که در به رویمان قفل شده بود. در پلاستیکی بود، هر چه در زدم کسی نیامد. در را شکستم و برای پسرم آب آوردم. متوجه شدم 30 نفر در خانه هستند، اما همه خواب بودند. از فرصت استفاده کردم و گریختم . بعد از مدتی به خانه یک عرب پناه بردم و برایش ماجرای خودم را تعریف کردم. قول داد از من و پسرم محافظت کند. صاحب خانه صبح من را سوار اتومبیل کرد، به هر پاسگاه داعش که می رسیدیم می گفت: همسرم است. تا این که به پیشمرگه ها نزدیک شدیم. مرا رها کرد و گفت برو نزد آنها.

 

پیک نت: رویا طلوعی خود از قربانیان داعش شیعه در سنندج و بانه است. او که از فعالان حقوق بشر در کردستان ایران بود، پس از یک دوره بازداشت و شکنجه در زندان سنندج، در فرصتی که برایش پیش آمد توانست از ایران خارج شود.

 

 

پیک نت اول مهر

 
 

اشتراک گذاری: