www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

3 آبان ماه  1396

  pyknet100@gmail.com

 
 
 

شیخ محمد یزدی

از بام افتاد، از خانی نیفتاد! 
 
 
 
 

اگر کسی با اشاره به برخی از روحانیون حکومتی بگوید آنها سنگ پا را از رو برده اند، حرف نادرستی نزده است. از جمله این روحانیون شیخ محمد یزدی است که در آخرین انتخابات مجلس خبرگان رهبری مردم او را از آن مجلس بیرون کردند اما مثل گربه مرتضی علی که از بام می افتد و از پا نمی افتد، در شورای نگهبان ماند و رئیس حکومتی حوزه علمیه قم را هم دو دستی حفظ کرد.البته این گربه با ویلچر (چرخ مخصوص توان خواهان ) حرکت می کند. در انتخابات 88، درحالیکه عضو شورای نگهبان بود با صدور بیانیه ای از ریاست جمهوری احمدی نژاد حمایت کرد و این آغاز تدارک کودتا علیه میرحسین موسوی در آن انتخابات بود. کودتایی که در زمان آقای خمینی هم برای اجرای آن علیه میرحسین موسوی در جریان اختلاف وی با علی خامنه ای رئیس جمهور گام برداشت اما با تشر آقای خمینی سر جایش نشست و خود را آماده دوران بعد از او و رهبری علی خامنه ای کرد.آن دوران نایب رئیس مجلس بود و کنار دست هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس می نشست. اگر شایعه قتل هاشمی در استخر امنیتی کوشک واقعیت باشد، بی شک شیخ محمد یزدی از جمله طراحان و فتوا دهندگان آن بوده است. کینه ای که از هاشمی پس از انتخابات مجلس خبرگان با باخت مفتضحانه داشت، او را بر صندلی این اتهام نیز می نشاند.

در زمان ریاست جمهوری خاتمی رئیس قوه قضائیه بود و از تعطیل کنندگان مطبوعات و دستگیر کنندگان روزنامه نگاران و ماست مالی کردن پرونده حمله به کوی دانشگاه، و حالا در شورای نگهبان و حوزه علمیه قم در هر آنچه از دستش برآید علیه دولت روحانی کوتاهی نمی کند. پس از انتخابات مجلس خبرگان و طرد او توسط مردم در پای صندوق های رای، رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با منتخبین خبرگان افسوس خورد که خبرگان از استوانه هائی مانند شیخ محمد یزدی محروم شد!

این استوانه، دیروز بعنوان عضو فقهای شورای نگهبان لغو انتخاب و عضویت یک زردشتی در شورای شهر یزد را نه تنها تائید بلکه توجیه شرعی هم کرده است. درد او شرعی و غیر شرعی و زرتشی و غیر زرتشتی نیست. درد او مسئله سازی و فلج سازی دولت است. چنان که درباره مینو خالقی همین شورای نگهبان که ایشان عضو ارشد آنست کرد. زندانیان قدیمی دوران شاه درباره زندان برازجان نقل می کردند که آن زندان یک پاسبان نگهبان داشت بنام "حسین" که شبهای گرم و سوزنده تابستان روی بام زندان نگهبانی می داد. زندانیان در آن شبهای گرم تا نزدیک بامداد بیدار می نشستند تا گرما اندکی کاهش پیدا کند و سپس چند ساعتی بتوانند بخوابند. یک شب حسین خان، خواب آلوده هنگام نگهبانی از بام می افتد پائین. زندانی ها با شنیدن صدا از پنجره بند می پرسند "کیه؟" و او پاسخ میدهد "به شماها مربوط نیست. حسین خانه". و زندانی ها به هم می گویند: " پدرسگ از بام هم افتاد ولی از خانی نیفتاد!"

اظهار نظر او درباره شورای شهر یزد در همین شماره پیک نت می خوانید.


به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet @pyknet


 پیک نت 3 آبان

 
 

اشتراک گذاری: