ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

3 دی ماه  1397

  pyknet100@gmail.com

 
 
 

هیجان عمومی و انقلابی

گریبان روزنامه ها را هم گرفت

 

 
 

 

 

این صفحه اول روزنامه اطلاعات است که نیمروز 22 بهمن منتشر شد. روزهائی که هیجان و شعار بر حرفه روزنامه نگاری غلبه دارد. بر همه روزنامه ها و نه فقط روزنامه اطلاعات. صفات که خود نوعی قضاوت است پیشوند و پسوند اسامی و افعال است و این درحالی است که خواننده  خود با  خواندن اخبار باید قضاوت کند و نه آن که رسانه خود ابتدا قضاوت کرده و آن را به خواننده تلقین کند. کاری که 40 سال است در جمهوری اسلامی رواج دارد و همین  نکته بسیار مهم یکی از دلائل سقوط اعتبار و اعتماد مردم به رسانه های داخلی است. "خائن"، "ضد خلقی"، "قهرمانانه"، "طالم"  و ....

نکته بارز دیگری که روح مطبوعات و از جمله همین صفحه اول در آن روزهاست، هیجانی است که از خیابان به داخل تحریریه روزنامه ها رسوخ کرده و به همین دلیل روزنامه ها، در آن روزها به گونه ای منتشر می شدند که گوئی بیانیه سیاسی اند و نه رسانه ای خبری!

سنگرهای رژیم شاه یکی پس از دیگری فرو ریخته است و ارتش که اعلام بیطرفی کرده بود نیز از این فروپاشی در امان نماند. دو ژنرال در جریان تصرف سنگرهای شاهنشاهی توسط مردم کشته شدند. سپهبد بدره ای آخرین فرمانده نیروی زمینی و فرمانده گارد جاویدان شاهنشاهی و سپهبد جعفریان که تا پیش از جنبش انقلابی، سالها معاونت رئیس شهربانی و ریاست شهربانی کل کشور را داشت. مهندس بازرگان حالا دیگر تنها نخست وزیر ایران است و از بختیار خبری نیست. او پنهان شده و در تدارک خروج از ایران است که سرانجام نیز موفق شد از مرز بازرگان خارج شود. این مرز بازرگان هم به معنای عبور از نقطه مرزی بازرگان میان ایران و ترکیه بود و هم اشاره به کمک مهندس بازرگان به دوست دیرینه اش بختیار برای خروج از ایران. آنها در دوران مصدق هر دو در کابینه وی معاون وزیر بودند.

اخبار چون رگبار از آسمان ایران می بارد و بسیاری خبرها تحقیق نشده و تائید نشده در روزنامه ها منتشر می شد. همه غافلگیر شده بودند. روحانیون ذوق زده، سران رژیم شاه که در جستجوی روزنه ای برای پنهان شدن و یا فرار از کشور بودند، روزنامه نگارانی که هیجان بر حرفه شان غلبه کرده بود، سیاستمداران حاشیه نشین دوران شاه که خود را آماده ورود به صحنه می کردند و در این میان هیچکس نمی دانست درسر آیت الله خمینی چه می گذرد و از قدرتی که انقلاب و یک ملت به او داده بود چگونه استفاده خواهد کرد. شاید خود او هم از این سقوط ناگهانی غافلگیر شده بود اما خود را کنترل می کرد تا شادی و یا تعجب و یا بیم و هراسش پنهان بماند. وقتی در هواپیمائی که او را به ایران می آورد؛ از وی سئوال کردند چه احساسی داری؟ خیلی خونسرد و بی اعتناء پاسخ داده بود "هیچ"! او یک مرجع تقلید مذهبی نبود که به ایران بازگشته بود، مراجع بسیار بودند، او پیش و بیش از مرجع بودن، یک سیاستمدار بود و به همین دلیل نیز مراجع وقت مذهبی که شاید از نظر مرجعیت بر او برتری هم داشتند نفسشان را تا مدت ها پس از سقوط رژیم شاه در سینه حبس کردند. حتی آیت الله شریعتمداری که نفوذ مذهبی گسترده ای در آذربایجان داشت تا زمانی که زیرپایش نشستند تا شورش تبریز علیه حکومت مرکزی و آیت الله خمینی  را تائید کند که این خود فصل دیگری از حوادث پس از انقلاب است.

در این صفحه می خوانید که سپهبدی بنام "نوروزی" را سرپرست شهربانی اعلام کردند، امیر انتظام نیز که بعدها معروف ترین زندانی بعد از انقلاب شد سرپرست کاخ نخست وزیری شد و صادق قطب زاده که روی صندلی کنار دست آقای خمینی از پاریس به تهران آمده بود شد سرپرست رادیو تلویزیون ملی ایران. دولت او نیز پر دوام نبود و خیلی زود باتهام قصد کودتا و به خمپاره بستن جماران دستگیر و اعتراف گیری و اعدام شد. هر جا از اصطلاح اعتراف گیری استفاده شده و می شود معنایش اینست که آنچه اعتراف کننده گفته و فیلمش از تلویزیون پخش شده همه واقعیت نیست بلکه بیش از واقعیت، بافته های ذهنی بازجویان است. چنان که درباره آیت الله شریعتمداری و بسیاری سیاسیون و مذهبیون دیگر. این به معنای دفاع از قطب زاده و یا هر کس دیگری نیست، بلکه انگشت نهادن روی این واقعیت است که تاریخ جمهوری اسلامی بر مبنای اعتراف گیری ها نوشته نخواهد شد. اعتصاب کارکنان تلویزیون در حمایت از مردم و انقلاب پایان یافته و آنها به سرکارشان بازگشته اند و ارتشبد نصیری که بدستور شاه زندانی شده بود فرصت فرار پیدا نکرد و از زندان شاه به زندان انقلاب منتقل و از آنجا نیز به پشت بام مدرسه رفاه منتقل شده و تیرباران شد. او وقتی سرهنگ بود در روز 25 مرداد حکم برکناری مصدق را به کاخ نخست وزیری برد اما بدستور مصدق همانجا بازداشت شد و تا روز بعد از کودتای 28 مرداد در زندان بود. بلافاصله پس از بیرون آمدن از زندان در کنار سرتیپ بختیار فرماندار نظامی کودتا قرار گرفت و پله های ترقی را یکی پس از دیگری بالا رفت. از سرهنگی به سپهبدی رسید و سالها رئیس شهربانی کل کشور شد و پس از آن با درجه ارتشبدی که بالا ترین درجه نظامی دوران شاه بود به ریاست ساواک منصوب شد. با نمایان شدن زمینه های انقلاب بدستور شاه از ریاست ساواک کنار رفت و شد سفیر شاهنشاهی در پاکستان و روزی که از پاکستان فراخوانده شد، شاید خودش هم میدانست که ستاره اش افول کرده است اما تصور نمی کرد شاه برای نجات خود او را هم قربانی و راهی زندان کند. امان از "چرخ نیلوفری"!


به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet @pyknet


 پیک نت 3 دی

 
 

اشتراک گذاری: