ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

4 دی ماه  1397

  pyknet100@gmail.com

 
 
 

نخستین سنگ بناهای تیرگی روابط با امریکا

 
 
 
 

 

این صفحه اول روزنامه اطلاعات، اندک زمانی پس از سقوط رژیم سلطنتی پهلوی است. سلطنتی که به دو نیمه پیش از شهریور 1320 و پس از شهریور 1320 تقسیم شد. نیمه اول رضاشاه و بنیانگذار پهلوی و نیمه دوم پسر ارشد او محمد رضا شاه که سلطنت پهلوی با او خاتمه یافت. اولی 20 سال سلطنت کرد و دومی کمی بیش از 36 سال. اولی با استبداد  10 سال اول سلطنت خود دست به اقدامات مهمی برای تغییر چهره عقب مانده و فرسوده ایران زد و در نیمه دوم بیش از آن که مصلح باشد مستبد بود و در طول 20 سال دیکتاتوری خود، هم ایران را مدرنیزه کرد و هم استبداد خشن و خونریز را پایه ریزی کرد. فرزندش نیز تقریبا به همین راه رفت و هر دو نیز در دو بزنگاه ناچار به ترک ایران شدند. اولی با اشتباه بزرگ نزدیکی به هیتلر و دست کم گرفتن وحشت انگلستان و شوروی وقت از تبدیل شدن ایران به پل پیروزی هیتلر ناچار به ترک ایران شد و دومی زیر فشار وسیع ترین جنبش انقلابی مردم ایران. اولی دم رفتن، فرماندهان نظامی را احضار کرد و با عصا به جانشان افتاد که چرا جلوی اشغال ایران مقاومت نکردند و سپس از راه زمینی رفت اصفهان و سپس با کشتی اختصاصی انگلیسی به سمت تبعیدگاهش حرکت کرد و دومی با چشمانی اشک آلوده و سراپا ضعف روحی با هواپیما از ایران رفت به عراق و سپس چند کشور خاورمیانه و شمال افریقا و... و سرانجام نیز در مدرسه رفاهی مصر که روزگاری جنازه مومیائی پدرش در آنجا به امانت گذاشه شده بود به خاک سپرده شد.

حاشیه های بسیاری بر آمدن و رفتن این پدر و پسر وجود دارد که جای آن در این مختصر برای شرح این صفحه اول نیست.

پس از رفراندوم جمهوری اسلامی که بالای 90 در صد مردم ایران به امید رسیدن به سه خواست و شعار "آزادی، استقلال و جمهوری" به آن رای مثبت دادند، جنجال ها و حاشیه سازی های حکومت نوبنیاد، متعاقب تیرباران شماری از ژنرال ها و سران رژیم شاه که از ایران خارج نشده و دستگیر شده بودند آغاز شد. از جمله همین عنوان بزرگ روزنامه اطلاعات، یعنی خواست تحویل شاه از سوی امریکا به حکومت نوبنیاد! یک دوره ای با همین حاشیه و خواستی که ناممکن می نمود سر مردم گرم شد. امروز که به همین صفحه اول نگاه می کنید، برای یک لحظه تصور می کنید روزنامه اطلاعاتی که مانند روزنامه کیهان از روزنامه نگاران حرفه ای محروم شده و حکومت عده ای مکتبی بدون تخصص و تجربه روزنامه نگاری را در آنجا مسئول و حاکم کرده یک روزنامه زیر زمینی و یا روزنامه یکی از احزاب تند رو چپ است. کمتر حرفه ای و بیشتر شعاری و آلوده به صفات. "اقدام کوبنده ضد امپریالیستی جوانان ایران"، "شاه خائن" (گوئی روزنامه دادگاه است و حکم صادر کرده)، "نبرد ضد امپریالیستی به پیش" و...

شاه پس از مدتی سرگردانی در کشورهای مختلف بدلیل پیشرفت سرطانی که سالها به آن مبتلا بود اما نباید خبر آن پخش می شد (همین شیوه ای که درباره سرطان آقای خامنه ای و یا سکته آقای خمینی اعمال شد) سرانجام در گذشت. خصلت ترس و ضعف شدید روحی که هم در جریان 15 خرداد (به نوشته اسدالله علم وزیردربار شاه که آن زمان نخست وزیر بود) و هم در انقلاب 57 نشانه های آن آشکار شد نیز در از پای در آمدن شاه تاثیر داشت. شاه هرگاه اسب استبداد را برایش زین می کردند سوارکار ماهر و بی رحمی بود (پس از سرکوب دو دولت خود مختار آذربایجان و کردستان) و کودتای 28 مرداد و یا حتی پس از سرکوب شورش 15 خرداد اما سواری با اسب لخت و بی زین را بلد نبود.

بهرحال جنجال بازگرداندن شاه به ایران بی نتیجه ماند و درعوض این ماجرا تبدیل به یکی از سنگ بناهای تیرگی 40 ساله روابط جمهوری اسلامی و امریکا شد و متعاقب آن سفارت امریکا در تهران تصرف شد و سنگ بنای دوم گذاشته شد.

در همین صفحه اول عنوان کوچکی را در باره قطع پروازهای "پان امریکن به ایران" را می خوانید که ادامه همان سرازیری تیرگی روابط ایران و امریکاست. جنگ در کردستان در کشاکش مذاکرات برای رسیدن به یک مصالحه با احزاب کرُد منطقه گریبان دولت بازرگان را گرفته و حتی کار دولت را با استعفای برخی وزرا کشانده است، گرچه امثال صباغیان معاون نخست وزیر در امور انقلاب هنوز در تلاش است بلکه مصالحه بدست آمده و جنگ در کردستان خاتمه یابد. این مذاکرات هم بدلیل چپ روی احزاب منطقه و هم آتشبیاران داخل حکومت و نه دولت که جز اعدام و جنگ و کشتن راه حل دیگری برای مسائل نمی شناختند به نتیجه نرسید و حتی جنگ محدود در منطقه گنبد را هم بدنبال آورد و شیخ صادق خلخالی در هر دو منطقه آستین ها را بالا زد و احکام تیرباران های فوری و صحرائی را صادر کرد.

در همین صفحه اول به نقل از آقای خمینی می خوانید که مردم برای شکم انقلاب نکردند که تلویحا اعتراف به این بود که مردم گرسنه نبودند که به خیابان آمدند. او معتقد بود که برای اسلام به خیابان آمدند اما واقعیت اینست که عمدتا برای آزادی و خاتمه خودسری و یکه تازی شاه و در حاشیه ماندن اکثریت مطلق مردم طی چند دهه به خیابان آمدند و البته شعارها و گرایشان مذهبی نیز تاثیر بسیار مهم خود را داشت. بویژه که آقای خمینی بعنوان یک روحانی مرجع تقلید و دارای سابقه مبارزه سیاسی با شاه توانسته بود سکان جنبش مردم را بدست بگیرد و بقیه روحانیون طرفدار او نیز بواسطه این نفوذ او در میان مردم خود را وسط میدان انداختند.


به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet @pyknet


 پیک نت 4 دی

 
 

اشتراک گذاری: