ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

10 آذر ماه  1397

  pyknet100@gmail.com

 
 
 

لحظات ربودن و خفه کردن پوینده

و مختاری درقتل های زنجیره ای

محمد بلوری

 
 
 
 

 

بخش دوم مصاحبه روزنامه ایران با محمد بلوری روزنامه‌نگار دبیر وقت گروه حوادث روزنامه «ایران» را دوران «قتل‌های زنجیره‌ای» منتشر شد. بلوری سالهای دبیر سرویس حوادث روزنامه کیهان پیش از انقلاب بود و از ترکیب چند حادثه، چند سناریو برای فیلم های فارسی نیز نوشت.

او در اوج فضای امنیتی مربوط به قتل های زنجیره ای توانست با زیرکی، حادثه را از سیاست جدا کرده و نکاتی را از آن قتل ها بنویسد که در تاریخ قتل های زنجیره ای ماندگار است. در بخش دوم این مصاحبه که هفته گذشته بخش اول آن را منتشر کردیم و در انتهای این بخش نیز لینگ بخش او را نیز منتشر کرده ایم گفته است:

 

هرگاه جنازه یکی از نویسندگان شناخته شده‌ای چون محمد مختاری، محمدجعفر پوینده یا ابراهیم زلال‌زاده پیدا می‌شد، آن را به‌ عنوان مجهول‌الهویه به پزشکی قانونی انتقال می‌دادند و سپس خانواده قربانی با مراجعه به سالن مردگان این سازمان جسد را شناسایی می‌کردند.

خبرنگاران گروه حوادث روزنامه ایران با مراجعه به خانواده هر یک از قربانیان این قتل‌های زنجیره‌ای و گفت‌وگو با آنها درمی‌یافتند که مدت‌ زمان ناپدید شدن هر یک تا پیدا شدن جنازه‌اش کمتر از بیست‌وچهار ساعت بوده است. در حقیقت هر کدام از این مردان روزی که ناپدید می‌شد، خانواده‌اش به جست‌وجویش می‌پرداختند و وقتی از این جست‌وجو نتیجه‌ای نمی‌گرفتند، تصور می‌کردند او را مأموران وزارت اطلاعات بازداشت کرده‌اند و شب را با نگرانی به سر می‌بردند با این امید که در یکی از بازداشتگاه‌ها پیدایش خواهند کرد اما صبح روز بعد با جنازه گمشده‌شان روبه‌رو می‌شدند.

ابراهیم زال‌زاده که در دوران خبرنگاری‌اش سال‌ها با هم همکار بوده‌ایم، از چند سال پیش یک مؤسسه انتشاراتی راه‌اندازی کرده بود.

آن شب وقتی با اتومبیلش به خانه برمی‌گشت، سر راهش یک دسته گل در بین راه از یک گلفروشی خریده بود چون شب جشن تولد همسرش بود.

همسرش در ساعت ۱۰ شب که از دیرکرد ابراهیم نگران شده بود، با تلفن همراه او تماس گرفت تا بداند کی به خانه می‌رسد و زال‌زاده در جوابش گفته: بین راه هستم، در پمپ بنزین دارم به اتومبیلم بنزین می‌زنم. ۱۰ دقیقه دیگر به خانه می‌رسم!

اما زال‌زاده هرگز به خانه نرسید. صبح آن شب اتومبیلش را که دسته گلی در آن بود در کنار پمپ بنزین پیدا کردند و روشن شد که او را از این محل ربوده‌اند.

آن روز صبح هنگامی که در گروه حوادث روزنامه ایران سرگرم تنظیم خبرها بودم، یک تلکس خبری حالم را دگرگون کرد. در خبر آمده بود که: «سحرگاه امروز یکی از رهگذران هنگام عبور از محلی در یافت‌ آباد تهران با جسد مردی روبه‌رو شد که پشت در بسته یک کارگاه مکانیکی اتومبیل افتاده بود

آن روز صبح با همسر زال‌زاده تماس گرفتم تا درباره کشته شدنش بپرسم به اشاره به من فهماند که یکی از مأموران امنیتی در خانه‌شان نشسته و مراقب گفت‌وگوی ماست. من که تا آن زمان از جریان قتل‌های زنجیره‌ای خبر نداشتم، تعجب کردم در آن وقت صبح با پیدا شدن جسد زال‌زاده چرا یک مأمور امنیتی با عجله به خانه آنها رفته که بعد فهمیدم به دیدن این بانو رفته تا هشدار بدهد که مبادا درباره ربوده شدن و قتل همسرش جزئیاتی را بازگو کند و من آن روز درباره این جنایت همان‌گونه که از ظاهر ماجرا آگاه شده بودم، در صفحه حوادث روزنامه ایران نوشتم اما این نوع قتل‌های مشابه که قربانیانش نویسندگان دگراندیش بودند من را به فکر واداشت و ذهنم را درگیر فرضیات مختلفی کرد.

برایم مسلم بود که اعضای یک باند وابسته به قدرتی در روز روشن این گروه از نویسندگان را در روز روشن می‌ربایند و سوار بر خودرو با خود می‌برند و سپس آنها را می‌کشند و اجسادشان را در تاریکی شب در نقاط خلوتی رها می‌کنند.

اما چرا دیده نشده که ربوده‌شدگان از خود مقاومتی نشان بدهند؟

تا پیش از روشن شدن راز این آدم‌ربایی‌ها و قتل‌ها، از طرف جناح‌های مختلف گمانه‌زنی‌های گمراه‌کننده‌ای انتشار می‌یافت و همه سردرگم بودند که سرنخ این جنایات در دست کدام گروه است و طرفداران هر جناحی تحلیل خاص خود را داشت.

* بیست و سوم آذرماه ۷۷: ده‌نمکی به نیروهای امنیتی و اطلاعاتی توصیه کرد عاملان این قتل‌ها را در میان دگراندیشان جست‌وجو کنند.

* هفدهم دی ماه ۷۷: روزنامه کیهان خبری در مورد ارتباط یکی از مظنونان مربوط به قتل‌ها، این جنایات را منتسب به باند مهدی‌هاشمی دانست.

* بیست و سوم آذر ۷۷: روزنامه جمهوری اسلامی نوشت دستگاه‌های امنیتی ایران فهمیده‌اند که قتل‌ها توسط دستگاه‌های جاسوسی خارجی با هدف خدشه‌دار کردن چهره نظام انجام شده است.

* محمدرضا باهنر، عضو هیأت رئیسه مجلس شورای اسلامی: عاملان قتل‌ها یا به گروه مهدی‌ هاشمی وابسته است یا تحت تأثیر سرویس‌های اطلاعاتی خارجی بوده‌اند.

* حبیب‌الله عسگراولادی: قتل‌ها کار گروه کردهای طرفدار ترکیه و مخالفان عبدالله اوجالان است.

* روح‌الله حسینیان مدعی شد عاملان قتل‌ها از طرفداران جناح اصلاح‌طلب و هواداران رئیس جمهوری خاتمی هستند.

* روزنامه کیهان: قتل فروهرها توسط آشنایان آنها انجام گرفته است.

و بالاخره ۱۵ دی‌ماه ۷۷ روزنامه جمهوری اسلامی: این قتل‌ها را سازمان سیا سازماندهی کرده است.

اما در این اختلاف‌نظرهای گوناگون، من با توجه به تحلیل‌هایی که داشته‌ام مطمئن بودم این قتل‌های پیاپی توسط گروهی از مأموران وابسته به وزارت اطلاعات انجام می‌گیرد. برای بیان این منظور دل به دریا زدم و پس از قتل پوینده و مختاری و زال‌زاده، یک صفحه حوادث روزنامه ایران را به طرح دلایلم در این‌باره اختصاص دادم و برای این کشتار نام «قتل‌های زنجیره‌ای» را انتخاب کردم که از آن پس تاکنون این قتل‌ها به همین نام معروف شده است.

در آن روزها گمانه‌زنی‌های مختلفی از سوی مطبوعات و صاحبنظران جناح‌های مختلف با اتهام‌هایی علیه مخالفان خود مطرح می‌شد ولی به ذهن‌شان خطور نمی‌کرد که گروهی از مأموران وزارت اطلاعات و امنیت در این آدم‌ربایی‌ها و کشتارها ممکن است دست داشته باشند. در چنین اوضاع فرافکنانه‌ای که جناح‌های مختلف علیه هم داشتند من در یک مقاله‌ای تحلیلی در صفحه حوادث روزنامه ایران، با ذکر دلایل و نشانه‌هایی چنین نتیجه‌گیری کردم که عاملان قتل‌های زنجیره‌ای باید باندی از مأموران امنیتی باشند.

در این مقاله برای اثبات نظرم نوشتم این «گروه مرگ» قربانیان خود را با توسل به زور و تهدید و ارعاب با خود نمی‌برند بلکه خود را مأموران امنیتی معرفی می‌کنند و از آنها می‌خواهند برای پاسخگویی به پرسش‌هایی همراه‌شان بروند و به همین خاطر قربانیان انتخاب شده در قرعه مرگ بدون هیچ مقاومتی سوار اتومبیل ربایندگان می‌شوند. عاملان این جنایت نیز می‌دانند اگر در کوچه و خیابان افراد مورد نظرشان را بخواهند به زور سوار اتومبیل‌شان کنند بالطبع این ربوده‌شدگان از خود مقاومت نشان خواهند داد و احیاناً در جریان درگیری با اعضای گروه مرگ، با داد و فریاد از مردم شاهد، تقاضای کمک خواهند کرد. در حالی که تاکنون در هیچ نقطه شهر چنین درگیری‌هایی دیده نشده و به پلیس گزارش نرسیده است.

در مقاله‌ام نوشته بودم: گروه مرگ، یقیناً هر کسی را که برای ربودن و کشتن انتخاب می‌کنند، هرگز به در خانه‌اش مراجعه نمی‌کنند تا او را با خود ببرند، چون در این صورت می‌دانند افراد خانواده‌اش آنها را شناسایی می‌کنند و با پیگیری ماجرا، ممکن است بسرعت شناسایی شوند. این گروه پیش از اجرای نقشه ربودن یک فرد مورد نظر که در لیست مرگ‌شان قرار دارد، ابتدا احتمالاً طی یکی دو روز مسیر رفت و آمدهای او را شناسایی می‌کنند و سپس در روز اجرای برنامه دو یا سه نفری (احتمالاً) به‌ عنوان مأموران امنیتی و با اتومبیل مخصوص در روز روشن و در کوچه و خیابان بدون واهمه از رهگذران، جلوی پای فرد مورد نظر توقف می‌کنند آنگاه به‌ عنوان مأمور امنیتی او را سوار اتومبیل می‌کنند و از محل دور می‌شوند بدون این که سروصدایی باعث کنجکاوی مردم عادی شود.

در مقاله‌ام نتیجه‌گیری کردم: «معمولاً از زمان ربودن یک فرد تا کشته شدن او فقط چند ساعت طول می‌کشد و این مدت کوتاه نشان می‌دهد: گروه مرگ از همان ابتدای ربودن، تصمیم به کشتن فرد دارند و بازجویی و پرس‌وجویی در میان نیست

هر چند پس از انتشار این مقاله‌ام به‌ عنوان قتل‌های زنجیره‌ای در روزنامه ایران چند بار به بازجویی احضار شدم ولی بعدها روشن شد که این قتل‌ها توسط باندی از مأموران امنیتی «وابسته به سعید امامی» انجام می‌گرفت و همان‌ گونه که من تشریح کرده بودم، اعضای این باند «خودسر» در جنایت‌های شهر چهره‌های مورد نظر را به بهانه بازجویی سوار اتومبیل می‌کردند و سپس آنها را به قتل می‌رساندند.

برای نمونه بخشی از اعترافات مهرداد علیخانی یکی از اعضای باند سعید امامی از عاملان قتل مختاری و پوینده را که هنگام محاکمه‌اش در دادگاه عنوان کرده است، نقل می‌کنم تا متوجه شباهت عمل آنها با آن چه من در مقاله‌ام ترسیم کرده بودم، بشوید. مهرداد عالیخانی درباره نحوه ربودن و کشتن محمدجعفر پوینده چنین گفته:

- «روز دوازدهم آذرماه ۷۷» در خیابان انقلاب مقابل لاله‌زار جلوی سوژه را گرفتیم. خسرو بسرعت دور زد و او کنار دست روشن و علی ناظری که برای دستگیری اقدام کرده بودند، قرار گرفت. دو سه جمله‌ای با او (پوینده) صحبت کرد. او را سوار ماشین دوو کردند و پس از حرکت من را هم کمی جلوتر سوار کردند. قرار شد اصغر پژوی عملیات «معاونت اطلاعات مردمی» را سوار شود و به‌ دنبال دوو بیاید. در واقع خسرو راننده دوو، من در صندلی جلو و پوینده بین روشن و ناظری در صندلی عقب قرار گرفته بود و طبق برنامه قبلی بنا شد به سمت بهشت زهرا حرکت کنیم. سوژه حدود ساعت  ۳۰و۴ دقیقه سوار ماشین شده بود.

از شرق به غرب به سمت میدان انقلاب حرکت کردیم، وارد خیابان وحدت اسلامی شدیم، به طرف راه‌آهن و اتوبان حرکت کردیم و در پایان راه خودمان را به بهشت زهرا رساندیم. همان محلی که قبلاً مختاری را برده بودیم. بین راه به صحبت با پوینده پرداختم اما رغبتی نداشت و وقتی به بهشت زهرا رسیدیم، هوا روشن بود و باید منتظر تاریک شدن هوا می‌ماندیم. نیم ساعت پس از اذان مغرب رضا روشن و ناظری به همان شکل قبلی (قتل مختاری) کار را تمام کردند. این بار هم طناب را رضا روشن به گردن فرد تنگ کرد و کشید. سر سوژه (پوینده) در دست ناظری قرار داشت. در پایان کار ناظری پیشنهاد کرد جهت احتیاط خوب است دقایقی او را آویزان کنیم تا از مرگ قطعی‌اش اطمینان حاصل شود. یک چارچوب فلزی در محوطه سرباز این ساختمان از قبل برای به دار آویختن افراد آماده داشتند. طناب بلندتری به گردن جسد پوینده انداختیم و آویزانش کردیم و قرار شد من، خسرو و اصغر به روشن کمک کنیم تا جسد دقایقی آویزان قرار بگیرد که انجام شد. اصغر سیاح، من، خسرو و روشن جسد را پایین آوردیم و در میان تیوپی که ناظری آماده کرده بود گذاشتیم و داخل صندوق عقب دوو قرار دادیم. من پیشنهاد کردم جسدش را به حوالی شهریار ببریم. ناظری رانندگی کرد.

از کمربندی بهشت زهرا به جاده اصلی شهریار وارد شدیم و زیر پل بادامک دست راست داخل جاده فرعی شدیم. اصغر پشت سر ما در پژو حرکت می‌کرد. حدود ۱۰۰ متر دست راست پل جسد را سریعاً من، خسرو و روشن پایین گذاشتیم، طوری که هر کسی رد می‌شود، ببیند. پس از جدا شدن از افراد یاد شده به موسوی زنگ زدم و خبر دادم که کار پوینده تمام است. گفت سریع نزد من به منزل بیا. حدود ۳۰و۲۰ دقیقه رفتم و شرح کامل دادم و به پیدا شدن جسد مختاری اشاره کردم. گفتم منبع به تلفن دستی من زنگ زد خبر داد. تحلیل دوستان او (جمع مشورتی کانون) این است که این نوع عمل کردن پیامی از سوی ضاربان است. مسأله جدی است، وحشت کرده‌اند...

از این گزارش که مهرداد عالیخانی پس از کشتن پوینده به مافوق خود به نام (موسوی) می‌دهد، مشخص می‌شود هدف این گروه مرگ از قتل مختاری و پوینده ترور و حذف اعضای چپگرای کانون نویسندگان و همچنین زهر چشم گرفتن از نویسندگان عضو کانون و ایجاد رعب و وحشت در آنها بوده، به همین خاطر هم پس از کشتن مختاری و پوینده سعی کرده بودند جسد آنها را در محلی رها کنند که در مدت زمان اندکی توسط رهگذران دیده شود. پس از این قتل‌ها، منتظر بودند خبر کشف اجساد قربانیان توسط خبرچین‌های گروه مرگ به آنها اطلاع داده شود. از این جهت است که مهرداد عالیخانی پس از کشتن پوینده با سرپرست گروه (موسوی) تماس تلفنی می‌گیرد و با اشاره به پیدا شدن جسد مختاری می‌گوید: «به گزارش منبع، تحلیل دوستان مختاری پس از پیدا شدن جسد این است که این نوع ترور دوستان‌شان نوعی دادن پیام از سوی عاملان قتل‌هاست و وحشت‌زده شده‌اند...»

به هر حال پس از انتشار یادداشت تحلیلی من در روزنامه ایران سرانجام وزارت اطلاعات با انتشار اطلاعیه‌ رسماً اعلام کردند این قتل‌ها از طرف یک گروه از عوامل خودسر امنیتی - اطلاعاتی انجام شده که پس از مدتی مشخص شد سعید امامی به‌ عنوان عامل اجرایی این جنایت بوده است اما پیش از افشای فعالیت این گروه، چند بار در پارک‌ها و هتل‌ها بازجویی‌هایی از من انجام می‌شد که آخرین‌ بار اطلاع داده شد در یکی از دادگاه‌های انقلاب حاضر شوم. در حالی که رئیس و منشی و سایر کارکنان این دادگاه حضور نداشتند  پرسش و پاسخ مفصلی درباره گذشته و حال من توسط یک بازجو انجام گرفت و قرار شد روز بعد برای ادامه بازجویی حاضر شوم. طبق قرار در محل مورد نظر حاضر شدم و بیش از یک ساعت به انتظار آمدن بازجوی مورد نظر نشستم اما وقتی دیدم کسی به سراغم نمی‌آید، به دفتر روابط عمومی دادگاه‌های انقلاب مراجعه کردم و از مسئول این دفتر که در رابطه با مسائل مطبوعاتی آشنایی داشتم پرسیدم من بیش از یک ساعت است در دفتر آن دادگاه منتظر نشسته‌ام اما کسی به سراغم نیامده، می‌شود بپرسید تکلیفم چیست؟ آن مسئول روابط عمومی شماره تلفنی را گرفت و پس از گفت‌وگویی کوتاه با تعجب تلفن را قطع کرد. بعد رو به من کرد و گفت: از این پس لازم نیست بیایید، روز بعد ضمن پی جویی قضیه آشنایی که از این دیدار و بازجویی از من خبر داشت با لحن معنی‌داری خبر از کشف باند سعید امامی داد و گفت: دیگر از بازجویی خبری نیست! همگی دستگیر شده‌اند.

البته پیش از این احضار، یک بار هم در روزنامه سرگرم کار بودم که شخصی به‌ عنوان مأمور اطلاعاتی با من تماس گرفت و گفت: باید عصر آن روز در یکی از خیابان‌ها به دیدنش بروم اما وقتی موضوع این دیدار را با مدیر روزنامه در میان گذاشتم، گفت: نباید به ملاقات این فرد بروی و قضیه به این ترتیب گذشت.

 

بخش اول این مصاحبه در لینک زیر:

http://www.pyknet.net/1397/04azar/05/page/bluri.htm


به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet @pyknet


 پیک نت 10 آذر

 
 

اشتراک گذاری: