|
ما مرور مطبوعات پیش از انقلاب تا سقوط نظام سلطنتی در ایران
را فکر می کردیم گهگاه و در چند شماره دنبال کنیم، اما چنان
استقبالی از آن شد که هیچ چاره ای جز ادامه آن باقی نماند و
بتدریج توضیح عناوین روزنامه هائی که صفحه آنها را منتشر می
کنیم را نیز لازم دانستیم. مقداری وقت و انرژی و مراجعه به
آرشیو ها لازم بود که آن را هم تقبل کردیم و حاصل همین شده است
که هر روز منتشر می شود. همچنان اعتقاد داریم نسل بعد از
انقلاب که اطلاعاتش از پیش از انقلاب محدود و عمدتا احساسی و
یا در حد شنیده هاست باید بداند چه گذشت و آنچه را امروز شاهد
است، آن نبود که قرار بود باشد. صفحات اول روزنامه ها، خود به
تنهائی یک تاریخ اند و مستند. این صفحه اول روزنامه آیندگان
است.
تنش میان عراق و ایران به جنگ 8 ساله جمهوری اسلامی و عراق
محدود نمی شود. در دوران پیش از انقلاب نیز بارها میان ایران و
عراق صف بندی نظامی در مرزها و حتی حرکت واحدهای نظامی به طرف
یکدیگر آغاز شد و می رفت تا تبدیل به نبرد ارتش دو کشور شود.
عراقی ها برای اروند رود همیشه خواب های بزرگ و شیرین دیده
بودند. خوابی که فکر نمی کنیم از آن بیدار شده باشند. در زمان
شاه صف بندیهای نظامی سرانجام با کنفرانس الجزایر در سال 1974
به مصالحه انجامید. مذاکرات میان شاه و صدام حسین در الجزایر و
بابتکار رئیس جمهور آن کشور بدست آمد. عراق همیشه برای خوزستان
ایران نقشه داشته است. از جمله محصول آن تنش های دوران شاه
میان دو کشور اخراج ایرانی های مقیم عراق از آن کشور بود که به
معاودین عراقی معروف شدند. کردها نیز با هر یورش نظامی ارتش
صدام حسین به مناطق کردنشین آن کشور و کشتار آنها، همانگونه که
در عنوان اول روزنامه آیندگان می بینید گروه گروه به ایران
پناهنده شدند. هر گاه اوضاع سیاسی میان دو کشور تیره بود،
ایران از کردهای عراق حمایت مالی و تسلیحاتی می کرد و آنگاه که
مصالحه ای صورت می گرفت این کمک ها نیز قطع می شد. از جمله به
ملامصطیفی بارزانی پدر مسعود بارزانی که اکنون در اقلیم
کردستان است. ملامصطفی پس از قطع کمک های ایران به همراه
پیشمرگه های خود به ایران پناهنده شد و تا زمان در گذشت در شهر
کرج ساکن بود. اما سرنوشت معاودان عراقی به گونه ای دیگر بود.
آنها یا از پدر و مادر ایرانی در عراق متولد شده بودند و یا
ایرانیانی بودند که به نجف وکربلا کوچ کرده بودند و درشهرهای
دیگر عراق پراکنده شده بودند. صدام حسین در چند نوبت چند هزار
تن از آنها را به این بهانه که ستون پنجم ایران در عراق هستند
به ایران بازگرداند و یا اخراج کرد. آنها در زمان شاه برای خود
دسته بندی هائی در ایران تشکیل داده بودند و دولت هم امکانات
خوبی را دراختیارشان گذاشته بود. پس از انقلاب آنها نقش دیگری
پیدا کردند. ابتدا در حزبی که آیت الله شاهرودی با نام "مجلس
اعلای انقلاب اسلامی عراق" درست کرد بسیاری شان عضو شدند. امید
جمهوری اسلامی آن بود که یک انقلاب اسلامی شبیه ایران درعراق
هم روی بدهد و این حزب رهبری آن را بدست بگیرد. بتدریج رهبری
این حزب در جمهوری اسلامی به آیت الله حکیم سپرده شد. افرادی
از میان همین معاودین در جنگ با عراق شرکت کردند و شمار قابل
توجهی از آنها عضو بسیج و سپاه شدند. از جمله همین محمد رضا
نقدی که فرمانده بسیج است و انگار دستور دارد هر روز درباره
هر مسئله ای در ایران اظهار نظر کند تا در مطبوعات مطرح باشد.
زندانبان زندانیان سیاسی شدند، در نهادهای امنیتی ماموریت خارج
از کشور گرفتند و .... با سقوط صدام آیت الله حکیم با نوشتن
نامه ای به آقای خامنه ای که رهبر شده بود خدا حافظی کرده و
راهی بغداد شد. او دل خونی از دخالت های خامنه ای و شاهرودی و
نهادهای امنیتی در حزب انقلاب اسلامی عراق داشت و با همین دل
خونین به عراق بازگشت. اندک زمانی پس از بازگشت به عراق ترور
شد و مسئولیتش به برادرش عمار سپرده شد. معاودان عراقی در حوزه
های علمیه قم و مشهد نیز به درجات مذهبی رسیدند. ماجرای
معاودان عراقی در ایران سرگذشتی چند ده ساله دارد که اگر
روزگاری بصورت مستند و مکتوب فاش شود ما و شما با حقایق بسیاری
از نقش آفرینی آنها در حوادث مختلف پس از انقلاب آشنا خواهیم
شد. بهرحال این صفحه اول روزنامه آینده است که با عنوان بزرگ
پناهندگان کرد به ایران منتشر شده است. شاید رقم 70 هزار بزرگ
نمائی باشد و بخشی از جنگ تبلیغاتی شاه با صدام حسین زیرا این
نوع خبرها را حکومت به مطبوعات می داد تا منتشر کنند و نه آن
که مطبوعات و خبرنگاران خود بدنبال این خبرها رفته و مستند دست
به ارقام و آماری یافته باشند.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 30 مهر |