|
۱
–
آرمان
-
ناگفته های مذاکره ایران و امریکا در عمان
به روایت امیر عبداللهیان: «فردی به نام
سالم "عبدالسلام"
واسطه
بود که مذاکرات پنهان بین ایران و امریکا
انجام شود.»
۲
-
مردم سالاری
-
تکذیب دیدار قاسم سلیمانی با فرستاده ویژه
امریکا در عراق.
۳
–
اطلاعات
-
چنانچه اعتماد عمومی به سان سال های نخست
انقلاب به جامعه برگردد که صد البته
شفافیت هزینه دارد، اما فایده آن بسیار
بیشتر است.
۴
–
قدس
-
سخنان کنایه آمیز رئیسی: «در آستانه 40
سالگی انقلاب هستیم، فساد وجود دارد اما
نباید آن را به کل نظام مقدس جمهوری
اسلامی نسبت داد.»
۵
–
کیهان
-
نماینده مجلس خبرگان: «عزاداری ها باید
سبب تقویت مقاومت مردم در برابر شمر زمان
شود. متاسفانه جریاناتی هستند که امام
حسین آنها انگلیسی است.»
۶
-
هفت صبح
-
حجت الاسلام سرلک: «ایده صرف هزینه برپایی
هیات مذهبی در امور خیریه برآمده از تفکر
بهاییت است.»
۷
–
ایران
-
منصور ارضی: «سیاست ما عین مداحی ما ست.»
۸
–
شرق
-
عارف: «دانشجویان باید این مطالبه را از
مسئولان داشته باشند که بعد از گذشت 40
سال از عمر انقلاب، آزادی و عدالتی که به
دنبال آن بودیم، تا چه میزان محقق شده
است»
۹
-
دنیای اقتصاد (اتاق بازرگانی)
-
هدیه رهبری به دانش آموزان مناطق محروم
کشور؛
۱۲۵
هزار بسته کیف و لوازم تحریر...
۱۰
-
جام جم
-
یک مقام ارشد دولت باراک اوباما: «هزینه
پرده نیکی هیلی با نصب،
۲۹
هزار دلار بوده اما سخنگوی نیکی
۵۲
هزار دلار اعلام کرده است.»
۱۱
–
آفتاب
-
با "جنیفر لوپز" تحریم ها را دور بزنیم!
جواب کیهان را چی بدیم؟
۱۲
–
سازندگی
-
حاتم قادری؛ صوفی و فقیه... حکایت از دو
برادر غزالی، احمد و محمد. احمد صوفی بود،
پشت سر برادرش محمد که فقیهی بلند مرتبه
بود، نماز می گزارد ولی در بین نماز، دیگر
به او اقتدا نکرد. در پایان نماز برادرش
علت را پرسید و او توضیح داد که: «تا تو
در مورد حکم فقهی حیض فرو رفتی، من از
اقتدا بیرون آمدم.» حالا حکایت ما است،
نمی دانم می توان از این و اون پرسید به
هنگام نماز به چه فکر می کنند.
۱۳
–
شهروند
-
نذر اسنک به جای شله زرد.
۱۴
-
جوان (سپاه)
-
ولایتی: «ایران در بین 10 قدرت جهان صاحب
امکانات درجه یک است.»
-
طبق آمار، 4 میلیون نفر بازمانده از تحصیل
در کشور وجود دارد.
۱۵
-
روزنامه اطلاعات
محمد جواد حجتی کرمانی؛ روزی که پدرم به
منبر رفت: «در نخستین سالهای پس از شهریور
سال 1320 که حقیر در سنین دهه اول و دوم
عمر بودم، هر ساله در ایام عاشورا شاهد
مراسم باشکوه در مسجد ملک بودیم. گفتنی
است که در مجلس قسمت اعظم جمعیت را زنان
چادری سیاه پوش تشکیل می دادند که گرداگرد
منبر حلقه می زدند و روضه خوان باید از
وسط زن ها رد می شد تا به منبر برسد.
یکبار که پدرم را به منبر فرستادند، آن
مرحوم بر پله اول منبر نشست (بین زن ها) و
چند روایت از کتاب "درج گهر" با ترجمه
مرحوم سید علی اکبر برقعی خواند. نمی دانم
در آن هیاهو و سر و صدای مجلس، هیچکس به
خصوص مردان که در اتاق مخصوص واعظان مشغول
گپ و گفتگو بودند و بساط چای و سیگار و
قلیان ،و احیانا دستی به سر و صورت خود می
کشیدند، چیزی از حرف های پدرم فهمیدند یا
نه! چنین می پندارم که چند تن از خانم های
نزدیک منبر، به اصطلاح کرمانی ها "سر و
پر"ی از حرف های آن مرحوم فهمیده باشند.»
|
