دست اندرکاران پیک نت-
با سلام و تشکر از زحماتتان، گرچه سعی کردم این
نوشته کوتاه باشد، اما نشد.
در هفته های اخیر زاویه ای از زوایای شیعه و شیعیگری به نام
"تقیّه"
به بحث در آمد، که شاید تداوم آن برای روشنگری و اطلاع
جوانانی که که در سایه یکی از ظالم ترین و ریا کارترین حکومت
ها رشد می کنند لازم باشد. از جهت دیگر، اهمیت "تقیّه" آنچنان
است که شاید در آینده ای نه چندان دور نقشی حیاتی در ترسیم
مسیرو
جایگاه روحانیت شیعه اثنی عشری در ایران را داشته باشد.
نمونه ای از اشارات اصلاح طلبان به معقوله "تقیّه" را در مقاله
اخیر مصطفی امینی به نام "ای عقلای قوم، ای علمای قم، ای
حاکمان
مسلّط بر مردم" می توان یافت.
مصطفی امینی چنین می نویسد:
"
ای علمای قم ! این چه تفسیریست از دین ؟
کجای حکومت علی (ع)
،
ظلم جای داشت و شکنجه، خط قرمز بود و خود پرستی؟ کجای قرآن هتک
حرمت بود و تظاهر ؟ کجای دین محمّد (ص) بی عدالتی بود و سهم
خواهی
؟ کجای منش حسین ( ع ) ، خفقان بود و ظلمت و آزادی ستیزی ؟ چرا
اجازه دادید چنین تصویری از اسلام به مردم ارائه شود ؟ شما در
دادگاه عدل الهی مسئولید. چرا سکوت و تردید ؟ اگر ائمه تنها
نمی
بودند، تقیّه نمی کردند، اینک شما تنها نیستید، مردمی دل شکسته
و خسته از جفای زمانه با شمایند ! آیا سکوت جایز است؟.
مطمئن باشیم اگر غافل شدیم، اگر سکوت کردیم، اگر به دیگران
سپردیم، اگر بی تفاوت به اوضاع و احوال شدیم، اگر ظلم دیدیم و
صبرکردیم، پنداشتیم که جای تقیّه است، اگر نا امیدی وبی تفاوتی
مردم را فرا گرفت، آنگاه احوالمان بهتر از عراق و افغانستان
نخواهد بود! با هر تفکری و پیشینه ای!"
امّا "تقیّه" چیست؟ دکتر شجاع الدین شفا در کتاب "پس از
۱۴۰۰
سال،
جلد
۱"
تقیه را چنین تعریف می کند.
"اصل
"تقیه" یا دروغ شرعی...بر اساس این اصل، هر فرد شیعه حق
دارد در موقعی که ضرورت اقتضا کند (ولو اینکه تنها خودش چنین
تشخیص
داده باشد)، هم شیعه بودن خود را انکار کند، هم دربارۀ امامان
شیعه
ناسزا بگوید، هم تهمت و دروغ به مخالفان ببندد، تا آن را در
جای
خود به خطر اندازد - و ضرورت این دروغِ واجب چنان مورد تأکید
قرار
گرفت که تدریجاً تقیه نه دهم آئین شیعه شناخته شد و بقیۀ فرایض
این آئین جمعاً یک دهم آن. و به احادیث مربوط به این ضرورت باب
خاصّی به نام "بابُ التقیّه" در کتاب "الایمان و الکفر" اصول
کافی
اختصاص داده شد".
خلاصه اینکه، "تقیه" یعنی آنچه دیگران کردند و حسین بن علی
نکرد.
حسین
از بیعت با یزید خود داری کرد و در مقابله با حکومت ناعادلانه
اموی قیام کرد. قیام حسین و شهادتش در کربلا همگی برای احیای
حکومت
عادلانه بود. امام حسین در راه عقیدۀ خود مبارزه کرد و با گفتن
"انّ
الحیاة عقیدة و جهاد" شهید شد.
آیا روحانیانی که راه عافیت و سکوت را پیش گرفته اند روزی
خواهند
توانست از زیر باراین شرمی که برای خود و دیگران فراهم می کنند
بیرون آمده و کمر راست کنند؟ آیا دوران "تقیه" به پایان
نرسیده؟
م. ن. اندیشه
پیک نت 3 دی 1390 |