ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

26دی  1390

infos@pyknet.net

 
 
 

نگاهی به نامه 12 فرمانده سپاه
وحشت از پر شمار شدن
بی بصیرت‌ها در سپاه

 
 
 
 

تعدادی از فرماندهان سپاه نامه‌ای اعتراضی به سرلشگر علائی نوشته و دراختیار مطبوعات و خبرگزاری‌های داخلی قرار دادند. دلیل این نامه نگاری مقاله‌ای بود که سرلشگر علایی نوشته و در آن بطور ضمنی نسبت به آینده‌ای که حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی در پیش دارد هشدار داده بود. همین که این عده چنین نامه‌ای می‌نویسند و عده‌ای که موافق نظرات علائی‌اند نمی‌توانند نامه بنویسند و یا اگر بنویسند رسانه‌ها منتشر نمی‌کنند، خود در تائید آن نظری است که سردار علائی در مقاله خود به آن اشاره کرده است!

در این نامه دو صفحه‌ای که از میان اینهمه فرماندهان سپاه تنها 12 تن حاضر به امضای آن شده‌اند، نکته بسیار مهمی وجود دارد که اهمیت آن بسیار بیشتر از علی اکبر خوانی‌های این 12 سردار است.
این که ما علویان سربه‌دار داریم ، ما می‌خواهیم بصیرت‌هایمان را بر سلاح‌هایمان حاکم کنیم و...

این سخنان بدرد تعزیه "حرّ"  می‌خورد. آنچه دراین نامه مهم است، آن ترسی است که در آن نهفته است. همان ترسی که موجب شد همین سرداران پیاده نظام اوباش خود را به مقابل خانه سرلشگر علائی بفرستند تا در و دیوار خانه او را شعار نویسی کنند و هیچکس هم مانع تخریب آنها نشود!

علائی نه در مقاله خود و نه در سخنرانی خود هیچ اسمی از خامنه‌ای نبرده، اما سردارانی که نامه به او نوشته اند، خود کشف کرده اند که مصداق آنچه او درباره دیکتاتوری گفته باید خامنه‌ای باشد! بخوانید:

"حقیقتاً چه‌کسی از بی‌انصافی‌هایی که در حق رهبر فرزانه کردید، احساس خوشنودی می‌کند؟"

سردارانی که ادعای حضور در لحظه لحظه انقلاب را در نامه خود طرح کرده اند، می‌نویسند:

« برآشفتن و اعتراض جبهه ملی و ملی‌گراها را از استقرار احکام الهی و ارزش‌های دینی و دعوت هر دو جبهه را تحت حمایت سران ملی مذهبی برای اردوکشی خیابانی علیه انقلاب اسلامی و احکام اسلام به یاد آوریم.

«خیانت بزرگ کسانی را که خود را در حلقه اول یاران خمینی می‌دانستند و با همین پوشش به‌دنبال ضربه زدن به انقلاب بودند به خاطر آوریم، هنگامی که کودتای نوژه را طراحی کردند تا انقلاب اسلامی را با حذف ولی فقیه و جایگاه والای ولایت فقیه در نطفه خفه کنند.»

کدام اردوکشی؟ کدام تظاهرات خیابانی به رهبری ملی مذهبی و ملیون؟ این ادعاهای دروغ و بی‌خبری مضحک، یعنی در لحظه لحظه انقلاب بودن؟ کودتای نوژه را از دوش امریکا برداشتن و به دوش ملی مذهبی‌ها و ملیون گذاشتن یعنی در لحظه لحظه رویدادها بودن؟ اصلا کسی درباره رهبری آقای خمینی حرف و اعتراضی داشت؟ کو؟ کجاست؟ سند این اعتراض توسط حلقه اول یاران خمینی و ملیون و ملی مذهبی ها؟

همین سرداران که بی‌شک در کودتای 22 خرداد نقش آفرین بوده اند، حالا برای توجیه آن خیانت و آن همه جنایت، پای آقای خمینی را وسط کشیده اند و این که او هم اجازه راهپیمائی نداد و رهبر فرزانه هم نداد و همه را به خاک و خون کشید. بخوانید:

«آیا بر امام (ره) برآشفتیم که چرا به منافقین و ملی‌گراها اجازه اردوکشی خیابانی نمی‌دهید؟»

کدام اردوکشی؟ چرا دروغ و دغل به هم می‌بافید؟ مجاهدین خلق که هر روز در خیابان‌ها متینگ داشتند و در 14 اسفند که بزرگترین اجتماع را در دانشگاه تهران داشتند. حداکثر کاری که اوباش می‌کردند حمله به آنها بود و الا دولت با آنها کاری نداشت.

اگر حبس خانگی آیت الله منتظری و کروبی و موسوی ننگ سپاه و فرمانده کل قوا نبود، چه نیازی بود به دروغ و  اشاره بنویسید آیت الله شریعتمداری حبس خانگی بود و لابد به فرمان آقای خمینی؟

«آیا نیش قلم بر صفحه دل امام نشاندیم که چرا حامی کودتای نوژه را که عمری در کسوت مرجعیت به سر برده است حصر خانگی کرده‌ای؟»

سردار علائی از سرکوب خونین مردم در جریان کودتای 22 خرداد چیزی ننوشته اما این سرداران مانند گربه‌ای که وقتی چوب را بلند کنی می‌داند حواله سر دزد گوشت می‌شود، جلو دویده و نوشته اند:

«در فتنه 88 جنگ احزابی در برابر جبهه انقلاب اسلامی گشوده شد و حقد و کینه سه دهه انقلاب اسلامی تمامی معاندین را از استکبار جهانی و نظام سلطه گرفته تا منافقین کوردل، بهائیان، صهیونیستها، اپوزیسیون خارجی و داخلی و همه جبهه باطل را به‌بهانه انتخابات به میدان آورد و در نهایت مشاهده کردیم چگونه با رهبری و درایت آن حکیم بصیر، فتنه عظیم خنثی شد و بار دیگر بر همگان نشان داده شد که خامنه‌ای خمینی دیگر است.»

اینها خود بهتر می‌دانند که علیه رای مردم کودتا کردند و مردمی را که می‌گفتند "رای من کو؟" به گلوله بستند و زیر چماق در خیابان و شلاق در بازداشتگاه‌ها کشاندند. این ننگ از دامن سپاه و این فرماندهان پاک شدنی نیست، هر اندازه هم که پشت این لفاظی‌ها و ذکر مصیبت‌های دوران جنگ بخواهند خود را پنهان کنند. شما مردم را کشته اید. این را باید سرانجام پاسخ بدهید. انگیزه نوشتن این نامه اعتراضی هم ناشی از همین ترس است. ترس از این که از داخل خود سپاه شماها را بعنوان برباد دهنده اعتبار سپاه در میان مردم به میان بکشند!

اما، باریک‌تر از مو، جمله پایان این نامه است که بنظر ما شاه ماهی این نامه است. سردار امضای خود را با این جمله شروع کرده اند:

«تعدادی از همرزمان دیروز سرداران شهید و منتقدین امروز شما و یاران بی‌بصیرتتان»

سردار علائی که نه حزبی است و نه با دولتمردان و مجلسی‌ها و فعالان سیاسی ارتباط داشته است. از جمع سپاهی‌ها بیرون نبوده و اتفاقا در مجموعه مسکونی سپاه هم زندگی می‌کند. بنابر همین اعتراف بالا، در داخل فرماندهان و در قلب سپاه هم عده‌ای "یاران بی‌بصیرت" پیدا شده اند! مگر ترس از همراه شدن شماری از فرماندهان سپاه با هاشمی باشد که اتفاقا از انگیزه‌های یورش‌های تبلیغاتی اخیر به هاشمی نیز همین وحشت ارزیابی شده است

عکس‌های حمله به خانه سردار علائی را یکبار دیگر ملاحظه بفرمائید. در قلب خانه‌های سازمانی سپاه، 5 نفر هم با اوباش مهاجم همراه نشده اند. بصیرت چندانی برای دیدن این واقعیات لازم نیست!

این تازه اول پیاله است، باش تا صبح دولتت بدمد!

اگر اندکی بصیرت داشتید، می‌توانستید به این نتیجه هم برسید:

در گردابی که احمدی نژاد همه را به آن کشیده، از میان سرداران، یکنفر پیدا شده که هم عقل و درایت دارد، هم سیاست منطقه را می‌شناسد و از همه مهم تر، جسارت طرح حرف و نظرش را دارد. صبر کنیم و ببینیم اوضاع در ماه‌های آینده چه می‌شود، شاید اگر سکان را از احمدی نژاد گرفته و به علائی بسپاریم، چاره‌ای برای درد بی‌درمان کنونی پیدا شود!

نام این ده سردار را هم همراه با نام آن سردارانی که علیه خاتمی در دوران ریاست جمهوری وی نامه نوشته بودند نباید از یاد برد:



-
سرتیپ پاسدار جعفر اسدی
-
سرتیپ پاسدار علی فضلی
-
سرتیپ پاسدار محمد کوثری
-
سرتیپ پاسدار اسماعیل قاآنی
-
سرتیپ پاسدار مرتضی قربانی
-
سرتیپ پاسدار حسین همدانی
-
سرتیپ پاسدار علی زاهدی
-
سرتیپ پاسدار مرتضی صفاری
-
سرتیپ پاسدار محمد حجازی
-
سرتیپ پاسدار غلامرضا جعفری
-
سرتیپ پاسدار غلامرضا جلالی
-
سرتیپ پاسدار سید علی بنی لوحی

پیک نت 26 دی 1390

 
 

اشتراک گذاری: