برای نخستین بار در تاریخ می خواهم به عنوان وزیر خارجه اسبق
ایران و مطلع ترین شخص عرض کنم که عامل اصلی صلح اعراب و
اسرائیل و به ویژه عامل اصلی امضای قرارداد صلح میان اسرائیل و
مصر شخص شاه بود و لاغیر!
ایران در آن زمان یک میلیارد دلار به مصر کمک مالی بلاعوض داد
تا با استفاده از آن کانال سوئز (تنها منبع درآمد ارزی مصر) را
لایروبی و بازگشائی کند. در حدود همین مبلغ را هم به اسرائیل
دادیم و چون روابط خوبی با هر دو کشور داشتیم توانستیم آنها را
به مذاکره و امضای قرارداد صلح متقاعد کنیم. البته امضای
قرارداد بعدها انجام شد اما پایه گذار این صلح شخص شاه ایران
بود و تاریخ نگاران در آینده باید به این مطلب توجه کنند.
موقعی که در مصر بودیم شاه به یاد جلسات احضار ارواح والاحضرت
اشرف در تهران افتاد و تصمیم گرفت در مصر به احضار روح پدرش به
پردازد و با او گفتگو کند.
در تهران والاحضرت اشرف با استفاده از چند هیپنوتیزور و مدیوم
قوی و احضار کننده ارواح جلسات احضار ارواح را به طور مرتب
برگزار می کرد. آن موقع یک استوار در ارتش بود که قدرت روحی
خارق العاده ای داشت و احضار ارواح می کرد. یک نفر نویسنده پا
به سن هم در موسسه اطلاعات بود که مطالب جالبی در مورد احضار
ارواح می نوشت و خودش هم استاد در این فن بود.
من گاهی در جلسات احضار ارواح حاضر می شدم و هنوز هم تصورم این
است که احضار روح در کار نیست، بلکه شخص هیپنوتیزور که مدعی
احضار ارواح است در واقع حاضرین در جلسه را به خواب مغناطیسی
می برد و وقتی آنها همه در خواب مغناطیسی هستند به آنها می
قبولاند که در حال صحبت با روح مورد نظرشان هستند. (تصور من
این است و شخصا با آن که در چندین جلسه احضار ارواح شرکت کرده
ام نسبت به این مطلب بی اعتماد هستم!)
به هر حال یک نفر احضار کننده ارواح پیدا کردند و آن چند شب که
در مصر بودیم بازی احضار ارواح برقرار بود و شاه که به شدت
بیمار بود و در اثر استفاده از داروهای قوی ویژه بیماران
سرطانی دچار توهمات ذهنی شده بود ادعا می کرد با رضاشاه و قوام
السلطنه و محمدعلی فروغی تماس گرفته و آنها چه و چه به او گفته
اند!
حالا چطور یک نفر احضار کننده روح که مصری بود و زبان فارسی
نمی دانست ترتیب ملاقات شاه و گفتگوی او را با رضاشاه و رجال
متوفی ایران داده بود برای ما هنوز لاینحل مانده است.
در مصر که بدیم دیوید راکفلر بانکدار معروف آمریکایی و یکی از
چند نفر سرمایه دار بزرگ جهان و صاحب بانک معروف «چیس مانهتن»
که گفته می شود دارایی او و خانواده اش (خانواده راکفلر) بیشتر
از دارائی های دولت آمریکا است به دیدن شاه آمد. باید به گویم
در میان دوستان آمریکائی شاه که بعضی از آنها دوست صمیمی من هم
هستند هیچ کس را مانند آقای هنری کیسینجر، فرانک سیناترا،
ریچارد نیکسون و دیوید راکفلر با عاطفه و رفیق دوست و پایمرد
ندیدم! مطمئنا اگر پیگیری های دیوید راکفلر و نفوذ او نبود شاه
را در پاناما تحویل داده بودند. فرانک سیناترا و نیکسون و
کیسینجر مرتبا به شاه تلفن می زدند و در آن شرایط بحرانی که
شاه بیش از همیشه به دلداری و حمایت دوستان نیاز داشت به او
تقویت روحی می دادند. هنری کیسینجر که یک نفر یهودی آمریکائی و
از مردان پرنفوذ صحنه سیاسی آمریکا و وزیر خارجه اسبق آمریکا
بود شاه را به خاطر کمک هایش به اسرائیل همیشه می ستود و معتقد
بود آمریکا و اسرائیل باید با همه توان از شاه حمایت کنند.
بعدها که در آمریکا بودیم آقای راکفلر که سال ها معاون رئیس
جمهوری آمریکا بود و از مسائل فوق محرمانه اطلاع کافی داشت به
شاه گفت که باید فکر بازگشت سلطنت به ایران را به کلی فراموش
کند زیرا منافع آمریکا با منافع شاه و سلطنت منافات دارد. او
گفت که تا کنون منافع ما ایجاب می کرد از شاه و حکومت سلطنتی
حمایت کنیم و اکنون منافع دراز مدت ما حکم می کند که حمایت از
شاه را کنار به گذاریم.
من چون سال ها در دستگاه دیپلماسی کار کرده بودم معنای حرف های
راکفلر را بهتر می فهمیدم. راکفلر می گفت برنامه دراز مدت
آمریکا انحلال اتحاد شوروی و تجربه این امپراطوری است. او گفت
که آمریکا به دنبال درگیر کردن اتحاد شوروی با جهان اسلام است.
در آن زمان هنوز نیروهای شوروی وارد افغانستان نشده بودند.
مدتی بعد که شوروی وارد افغانستان شد راکفلر با یادآوری پیش
بینی خود گفت که شوروی اشتباه آمریکا در ویتنام را تکرار کرده
و قوایش در افغانستان تحلیل خواهد رفت.
بدین ترتیب آمریکائی ها موفق شدند اتحاد شوروی را به جنگی
ناخواسته به کشانند و سپس سازمان سیا و سایر نهادهای مخفی و
نظامی آمریکا با تجهیز مجاهدین افغانی شوروی را در مرداب
افغانستان گیر انداختند.
راکفلر معتقد بود با ایجاد حکومت های بنیادگرای اسلامی در
مرزهای شوروی می توان بنیادگرایان را به جان شوروی انداخت و
پنجاه میلیون مسلمان اتحاد شوروی را با روس ها درگیر کرد و
نهایتا شوروی را به تجزیه کشاند. در سال های بعد صحت حرف های
آن روز راکفلر ثابت شد و اتحاد شوروی به 15 جمهوری مستقل تجزیه
شد و حتی ناسیونالیست ها در داخل فدراسیون روسیه هم به جنگ های
استقلال طلبانه روی آوردند.
باید به گویم که اقتصاد شوروی مبتنی بر فروش نفت بود. اتحاد
شوروی در آن زمان بزرگ ترین صادر کنند نفت جهان بود و با گران
بودن بهای نفت درآمد زیادی کسب می کرد و این دلارهای نفتی را
برای سرنگونی حکومت های طرفدار غرب هزینه می نمود و روز به روز
بر دامنه میزان نفوذ خود می افزود. بروز انقلاب در ایران سبب
کاهش شدید قیمت نفت گردید و کاهش قیمت نفت درآمد اتحاد شوروی
را به یک پنجم کاهش داد و سرانجام باعث متلاشی شدن اقتصاد
شوروی گردید. فروپاشی اتحاد شوروی از عواقب انقلاب در ایران
بود کاهش قیمت نفت از بشکه ای 40 دلار به بشکه ای هفت دلار
چنان ضربه مهلکی به اتحاد شوروی وارد آورد که حتی از تامین
مخارج جنگ افغانستان و خرید گندم برای مردم خود باز ماند.
بخش دوم خاطرات منسوب به اردشیرزاهدی
بخش اول خاطرات منسوب به اردشیر زاهدی
پیک نت 6 آذر |