بی ربط مردم توسط دزدان اطلاعات و دزدان سپاه از خانه ها و
دفاتر و انبارهای خانگی مردم برداشته و برده شده است و تاکنون
بدانها باز گردانده نشده است.
طنزی که از آن ادا و اطوار قانون، و لابد مسلمانی مستفاد می
شود این است که دزدان اطلاعات، به هنگام برداشتن اموال مردم،
یک صورتجلسه ی سوری از لوازمِ برداشته شده تنظیم می کنند و از
افراد حاضر در خانه یا محل کار می خواهند پای آن صورتجلسه ی
دروغین را امضا کنند. صورتجلسه ای که یک نسخه و یک برگ بیش
نیست و دزدان اطلاعات جلوی چشمِ بُهت زده ی اهل خانه، آن یک
نسخه را نیز با خود می برند.
دزدان سپاه اما ادا و اطوار مسلمانی خود را کامل تر کرده اند.
این صورتجلسه را در دونسخه تنظیم می کنند و یک نسخه اش را به
اهل خانه می دهند. صورتجلسه ای که هیچ اعتبار قانونی ندارد.
وشما که مالباخته ی این معرکه اید، نه نام و نشانی از سپاه در
برگه ی صورتجلسه می بینید و نه محل مراجعه ای و نه تلفنی برای
پیگیری. از این دهشتناک تر وقتی است که لاشخورهای اطلاعات،
درغیاب خانواده، آری درغیاب خانواده، آری در غیاب خانواده، به
خانه ی متهم سیاسی داخل می شوند و هرآنچه را که سیرشان کند
برمی دارند و می برند و هیچ رد و نشانه ای نیز بجز اموال ربوده
شده، والبته میکروفن های سوزنیِ شنود، از خود بجای نمی گذارند.
اطمینان دارم سخن این کمترین را باور خواهید فرمود. چرا که در
قاموس مسلمانیِ ما، مسئول بالا دست هرتشکیلات نیز، درقبال
اعمال نیک و بد کارکنان و مامورانِ آن دستگاه مسئول است.
از دزدان سپاه بگویم: همانگونه که در نامه ی نهم برای جناب شما
نوشتم، در خلوت و درسکوت خبری، برای آگاهی شخص شما، فیلمنامه
ای از هرزگی های اطلاعات و سپاه و دستگاه قضایی پدید آوردم با
نام ” محرمانه برای رهبرم”. و همان را با هزینه ی شخصی ام
ساختم. درهشتادمین روز فیلمبرداری، دزدان سپاه به خلوت من داخل
شدند و همه ی ابزار کاری و حرفه ای مرا، و آثار دیگری را که به
خیال خامشان سند مجرمیت من بود، بارکردند و بردند.
ماموران ما و شما در اطلاعات و سپاه، که رفت و آمدها و تلفن
های من و خانواده ام را تحت نظر اسلامیِ خود دارند، حتما شنود
کرده و می دانند: بعد از انتشار نامه ی نهم، درمحله ی جماران
تهران، رابطِ ایرانیِ یکی از کمپانی های معروف و شناخته شده ی
فیلمسازی آمریکا، با من ملاقات کرد و مبلغ پنج میلیون دلار
برای فیلم “محرمانه برای رهبرم” و مبلغ پانصد هزار دلار برای
فیلمنامه اش پیشنهاد داد. می دانید به او چه گفتم؟ گفتم: ”
سپاس از پیشنهادتان، ما اما هدیه ای را که به کسی تقدیم کرده
ایم، به هزار برابر قیمتش به دیگری نمی فروشیم. به او گفتم: من
این فیلم را به نیت رهبرم ساخته ام و جز به او به احدالناسی
نخواهم داد”.
من به زودی این فیلم را به همراه نامه ها برای جناب شما ارسال
می کنم. آن را مشاهده بفرمایید تا بدانید هیولاهای وزارت
اطلاعات و سپاه تا کجاهای مرز حیوانیّت پیش می دوند، و همزمان،
همه ی فضاحت های جاریِ خود را به اسم خودِ شما، آری به اسم خود
شما سکه می زنند.
دریغ که جناب شما را از طعم زندگی ما نصیبی نیست. زندگی در
ورطه ی شنودِ نامحرمانِ اطلاعات و سپاه، زندگی با مراقبانی که
اندرونی شما را نیزمی کاوند، زندگی در گودال بیم وهول وهراس،
زندگی با صحبت های درگوشی، و گوشی های مخفی شده در یخچال، رفت
و آمدهای تحت نظر، آه، چه می گویم؟ شما در رختخواب ودرکنار
همسرتان غنوده اید، با این احساس که برادران گمنام و سپاهی ما
به شما زل زده اند. راستی به ما می فرمایید ما با ظهورِاین
انقلاب، به سمت کدامین مقصود خیز برداشته بودیم؟
بگذریم، متاسفانه در هروله ای که دزدان اطلاعات و دزدان سپاه
مشغول آنند، وجه سومی نیز بر دزدی های آنان مترتب است. اینان،
آن سوتر از دزدی اموال مردم، به یک دزدی رنج آور وخفت بار دیگر
نیز دست برده اند که اگر دزدی اموال مردم را بشود به یک جوری
مصالحه و جبران کرد، مرمت و بازآفرینیِ این دزدی اخیر با هزار
ترفند ارضی و سماوی ممکن نیست. وآن: دزدی از اعتماد مردم است
ودزدی از باورها و اعتقاد مردم. دراین میان، بدیهی است که نه
اعتماد مردم را، ونه آن اسلام جِرواجِرنگون بخت را می توان به
جایگاه اولیه اش باز بُرد.
رهبرگرامی،
این روزها آمریکا و اسراییل و متحدان اروپایی شان فرصتی یافته
اند تا یکبار برای همیشه از شرّ ما خلاص شوند. آنان از احتمال
یک برخورد نظامی با ما سخن می گویند. همان کاری که با صدام و
قذافی کردند. هرچه باشد ما نیز مثل عراق و لیبی از جهل و از
نفت سرشاریم و زمستان های سرد این روزها طمع گردنکشان بین
المللی را برانگیخته است. هزینه ای می کنند و چند تا بمب و
راکت می اندازند و با جابجا کردن آدمها، دست روی چاههای نفت ما
می گذارند. کاسبی از این بالاتر؟ همان کاری که با عراق کردند.
وهمان کاری که با لیبی می کنند.
مباد با اعتنا به همین پاسداران و اطرافیانی که من گوشه ای از
خصوصیات آنان را برای آگاهی جناب شما ترسیم کردم، ما و شما
تحریک شویم و برطبل جنگ بکوبیم و خود و مردم خود را به چالشی
دراندازیم که ورود آن با ما باشد و خروجش اما با دیگران؟
دیگرانی که اتفاقا برای درهم پیچیدن طومار ما سالهاست چشم به
راه یک چنین فرصتی هستند. مباد شعارهای پوک این جماعت در جناب
شما شوری پدید آورد و ما وشما را برای برای برون رفت از اوضاع
درهم پیچِ داخلی، دست بدامان جنگی کند که دود پایانش از همین
اکنون درچشم ماست؟
اکنون ما و شما در داخل کشور به تنگنای معترضان، و دزدهای
تریلیاردی دولتمردان، و آلودگی مجلسیان، و فَشَل شدن دستگاه
قضایی مبتلاییم. واین یعنی ” تعطیلی روند کلی مملکت”. ورود به
یک جنگ ناگهانی می تواند تا مدتی صدای معترضان ما را فرو
بنشاند و برای ما و همین پاسداران و مامورانِ طرفدارِ ما فرصتی
اضطراری پدید آورد تا هرسری را که به دیدنش متمایل نیستند به
ساطور انتقام بسپرند و یک چند روزی نفس به راحت بکشند.
با شرمندگی می گویم: ای عزیز، فریب این فربگان فرو مایه را
نخوریم. نقاب اینان را اگر پس بزنیم می توانیم به چهره ی واقعی
شان راه یابیم: چهره ی دزدان اموال مردم و قاچاقچیان کارکشته.
با ریسمان اینان اگر به چاه جنگ داخل شویم، درنیمه راه، ما و
شما را وا می نهند و با پولهای بالا کشیده به هرکجا گریز می
کنند. اینان کجا و همت ها و باکری ها و خوبان سپاه کجا؟ چربی
مال حرام از اینان، حرامیانی برآورده که حاضرند برای منافع
شخصی شان به هر رفتار غیرانسانی دست بزنند.
دوستانه بگویم که اینان، بقدر یک سال نوری با پاسداران سالهای
عاشقی فاصله دارند. اگر درآن دفاع هشت ساله ما توانستیم تا خود
خورشید سفر کنیم و سهمِ نورِ خود را از آسمان خدا ابتیاع کنیم،
این به مدد مردانِ آسمانی سپاه، و جوانان و پیران پاکنهاد و
برومند بسیج، و ارتشیان مومن و میهن دوست آن سالها بود. امروز
همه ی آنان یا رفته اند یا منزوی اند یا از دست همین
بظاهرپاسدارانِ مال مردم خور و قاچاقچی درحال دق کردن اند. آن
سوتر از اینان، مردم نیز آن مردم سابق نیستند. مردمان افسرده و
پریشان و پراکنده ی امروز کجا و عاشقان و بهم پیوستگان دیروز
کجا؟ بیایید و بجای تکیه به سلاح و پول و پاسداران فربه از مال
حرام، به خدا و به مردم تکیه کنید. نوراینجاست. برکت اینجاست.
و عاقبت بخیری نیز. والسلام»
پیک نت 22 آبان |