بر خلاف آنچه در افواه و مقالات و صحبت های درگوشی سیاسیون
مطرح است، طرح احیای نخست وزیری و حذف ریاست جمهوری، نه تنها
تقویت استبداد و احیای بنیاد سلطنت و بنمایه های دیکتاتوری
نیست بلکه عین تقویت بنیان های دموکراتیک و ریشه دار شدن و
تعامل مردم و حاکمیت است! و به شفاف شدن و لگام زدن بر دهانه
اسب سرکش قدرت. بر سر اجرایی شدن این طرح، حداقل بعد از تو زرد
درآمدن باند الفنون (احمدی نژاد) و عقبه امنیتی آن پس از
دستگیری ها و پرونده گسترده امنیتی، اجماع نسبی ایجاد شده است.
در این میان، بین شخص رهبری و آقای هاشمی به گمان بنده به صورت
مشخص هماهنگی و تقسیم کارهایی صورت گرفته که به مرور ثمرات آن
ظاهر می شود . چاره ای نیست جز رفع اشکال در حداقل مدت زمان
ممکن و خلاص شدن از تبعات آن . تغییرات جزئی در ماموریت شورای
نگهبان مثل بازنشستگی آقای جنتی و تلطیف یا حذف نظارت
استصوابی، حذف نهاد ریاست جمهوری و احیای نهاد نخست وزیری و
تقویت نظام پارلمانی با ابزارهای مختلف به عنوان دومین رکن
قدرت در ایران پس از رهبر یا شورای رهبری، تصحیح انحصار رسانه
ای در قانون اساسی، برگزاری یک رفراندوم ملی با دعوت چهره های
مقبول مردمی از جناح های مختلف جهت رای به تغییرات قانون اساسی
که خاطره انتخابات گذشته را محو و شادابی و همدلی میان عناصر
سیاسی و مردم را در چارچوب چیزی شبیه آشتی ملی برانگیزد و ....
از جمله کارهایی است که پس از حل معضل دولت کنونی، سیستم به
سوی آن خواهد رفت . گرچه بنده معتقدم محوریت تغییرات با تقویت
مجلس خبرگان و تشکیل شورای رهبری به دستور خود رهبری و
میانداری هاشمی است تا به این ترتیب از صدر تا ذیل، مملکت حالت
شورایی پیدا کرده، با تغییر عمده ای در ویترین نظام، مردم امید
تازه ای پیدا کنند و ادامه راه جمهوری اسلامی تضمین شود. با
این کار آن رای ناکام و فضای سالهای اخیر هم به واسطه تخلیه
انرژی عمومی حول تغییرات جدید، به حاشیه خواهد رفت.
خاطره ای از ایام انتخابات را نقل کنم تا با آشنا بودن بنده با
این نوع موضع گیری ها آشنا شوید. پیش از انتخابات، شبی برخی از
این رفقای خاص سیاسی و (...) که از قضا برخی مسئولین قسمت های
ستاد احمدی نژاد هم بودند شبی بنده را محترمانه ربودند و با هم
تا صبح همراه با صرف خوراکی های مختلف، حرف زدیم که عاقبت این
داستان چه می شود . از ما که باید میرحسین را حمایت کرد و از
آنها که رهبری چیز دیگری می خواهد و صلاح انقلاب چیست و ضد
انقلاب فلان و بهمان . اصل هدف هم این بود که بنده از نظر خودم
برگردم و اگر مشارکتی در داستان نمی کنم، تبلیغ میر حسین را هم
در جمع اندک اطرافیان موثر خود ننمایم. پیشاپیش عرض کنم که
بنده از کودکی در فضاهای مذهبی و بسیج و مسجد و غیره لولیده ام
و در حیاط مسجد بزرگ شده ام.
آن دوستان، رسالت انقلابی خود میدیدند که بنده را به راه راست
هدایت کنند و از پشتیبانی کسی چون میرحسین منصرف نمایند و اگر
نشد از شدت محبت، اعدام صحرایی نمایند. البته با جشن پتو و نمد
مالی توام با صلوات و اذکار مفاتیح . خلاصه آن شب بحث ما به
این نقطه رسید که بنده حاضر به شرط بندی شدم! لذا شرط بستیم که
احمدی نژاد را برنده می کنند. تا مدتها بعد در جلساتشان ما را
مضحکه کردند و ارتباط ما مدت زیادی به یکباره قطع شد و خانه
نشین هم به نوعی شدیم . اما آنچه آن شب شرط بستیم شد و اخیرا
هم چند تا از آن دوستان عزیزی که ارتباطمان شکراب شد با شیرینی
به خانه ما آمدند و تلویحا البته با توجیهات مضحک دیکته شده
ای، پذیرفتند که به خطا رفته اند . حتی نقل کردند برخی بزرگان
نظامی آشنا هم در جلسات مثلا گفته اند ما از اول می دانستیم
ماهیت احمدی چیست و مصلحت بود.
(برگرفته شده از بحث های جاری روی فیسبوک عبدالله شهبازی)
پیک نت 22 آبان |