ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

9 مهر  1390

infos@pyknet.net

 
 
 

ترور انتحاری برهان الدین ربانی
کبوتران صلح، پیش از پرواز
 در افغانستان شکار می شوند!
کاملیا انتخابی فرد

 
 
 
 

هر دوست و آشنا و یا ملاقات کننده ای که می خواست به دیدن ما در کابل بیاید، هنگام دادن نشانی، که معمولا در کابل کار دشواری است می گفتیم وزیر اکبر خان، کوچه استاد ربانی. نام کوچه " استاد ربانی " نبود اما خانه او نشانی آشنایی برای تمامی اهالی کابل بود. دوستان خارجی که به خانه می آمدند، مجاورت خانه استاد ربانی با خانه ما نگران بودند. سه هفته پیشتر بود که دوست آمریکایی که در خانه ما مهمان بود به من گفت که اگر یک حمله انتحاری به خانه استاد ربانی انجام شود، اول خانه ما به هوا خواهد رفت. من که همسایه قریب به هشت سال استاد ربانی بودم، فقط می خندیدم. در ابتدای کوچه ماموران حفاظتی با ایجاد ایستگاه بازرسی و نصب مفتولهای آهنی ورودی کوچه را بسته بودند.

 باغچه سرسبز ما که از دو سو با دیوار خانه استاد همجوار است به دلیل مخاطرات امنیتی با ورقه های فلزی و سیم خاردار پوشیده شده بود تا دید به خانه و حیاط آنها را کور کند. از جانب ما تهدیدی متوجه استاد نبود. خانه ما خانه مردی بود که کودکی و نوجوانی خود را در روزهای مقاومت و جهاد در مقابل ارتش شوروی و پس از آن طالبان در کنار استاد گذرانده بود. استاد خیالش از بابت ما و همسایگی دیوار به دیواری ما جمع بود. روزهایی که اخبار سیاسی افغانستان داغ می شد و موسم انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی می رسید، من کنار ایست بازرسی می ایستادم و توسط محافظین برای آقای نظیر، منشی استاد پیام می دادم که به داخل کوچه بیاید. آقای نظیر از میانه کوچه از راه می رسید و به نگهبانان می گفت که اجازه ورود من را بدهند. به غیر از مصاحبه هایی که برای چاپ بود، روزهای دیگری نیز بود که تنها برای شنیدن نظرات غیر رسمی و آگاهی از اتفاقاتی که در جریان بود او را می دیدم. استاد ربانی با چهره ای گشادهو مهمان من را به حضور می پذیرفت و دستور آوردن چای سبز و آجیل و کشمش می داد. فنجان چای را می نوشیدم و درباره اوضاع افغانستان و سیاست های دولت کرزی و موضع مجاهدین بحث می کردیم. استاد انتقادهای بسیاری به دولت کرزای داشت اما امیدوار بود که مردم افغانستان بتوانند نهایت استفاده مطلوب را از کمکهای بین المللی و توجهی که جامعه جهانی به افغانستان دارد ببرند و نگرانی او از زمانی بود که جهانیان از آمدن صلح و ثبات در افغانستان ناامید شده و قبل از آنکه دمکراسی نوپا به سرانجام رسد آنها را به حال خود گذاشته و از آنجا بروند.

استاد با چشمان سیاه و نافذ و صدا و لهجه آرامی که منحصر به خودش بود با دوراندیشی تاکید می کرد که ایجاد صلح و امنیت بایستی توسط خود مردم افغانستان بدست آید و به همین دلیل ریاست شورای عالی صلح در مذاکره با طالبان را پذیرفته بود. مذاکراتی که بعضا مورد تائید دیگر دوستان و همفکران جهادی وی نبود. او شخصیت جهادی معتدلی بود که اعتقاد داشت زمان جنگ رو در رو و مقاومت با اسلحه به سر رسیده و گفتگو راه حل مناسبی برای تامین امنیت و آرامش مردم افغانستان است. همکاری و حضور آنها در دولت کرزی و تا حدی حاصل تلاشهای آشتی جویانه برهان الدین ربانی به عنوان شخصیتی قابل قبول و احترام بسیار در بین شخصیت های جهادی و مردم افغانستان بود.

دیگر خانه ما دوستان و خارجیان بازدید کننده را نخواهد ترساند. اتفاقی که آنها تا به این اندازه از آن و از وجود خود در این محله می هراسیدند، بالاخره اتفاق افتاد. آنهم به دست افرادی که به واسطه دولت آقای کرزی و وساطت وی به خانه استاد راه پیدا کردند. طالب جوان 24 ساله قندهاری که به ظاهر پیک پیام صلح بسیار مهمی برای استاد بوده با تظاهر به بوسیدن شانه استاد، بمب کار گذاشته شده در دستار خود را منفجر کرد.

همانگونه که کوچه بن بست ما به خانه استاد ربانی ختم می شد، بنظر می رسد که با مرگ وی صلح در افغانستان با طالبان نیز به بن بست رسیده باشد. شاید اینک خانه ما برای بازدیدکنندگان غریبه دیگر مکانی دلهره آور نباشد، اما برای افرادی که افغانستان را به خوبی می شناسند واضح است که دیگر نه کوچه بلکه  جغرافیایی بزرگتر به نام افغانستان اینک مکانی نا امن و دلهره آور است. 

نیویورک تایمز- 28 سپتامبر

پیک نت ـ 9 مهر 1390

 
 

اشتراک گذاری: