دیروز چندین پیام دریافت
داشتیم که پیک نت را چه می شود؟ چرا در باره "داداشی" صفت غول
بیابانی را به کار برده بودید" این معترضان زیرا فشار اخبار
منحرف و تبلیغاتی که حکومت به آن دامن می زند نمی خواهند
بپذیرند که هر لاتی را قهرمان ملی نباید خطاب کرد. از این نوع
افراد در زمان شاه هم بودند و در محلات زنجیر پاره می کردند و
یا شتر بلند می کردند و یا وزنه های سنگین روی سینه هایشان می
انداختند، ماشین را نگه میداشتند و هرچه راننده گاز می داد نمی
تونست اتومبیل را به حرکت در آورد و سرانجام هم از مردم پول
نان روزانه شان می گرفتند.
پیک نت را چیزی نمی شود.
شما را چه می شود که از یک قیام چند ده میلیونی سبز و سراپا
دوستی و پرهیز از خشونت که شناسنامه ملی یک ملت شد، رسیده اید
به قهرمان کردن یک لاتی که بالاخره هم در یک نزاع و چاقو کشی
کشته شد.
اگر امثال داداشی قهرمان
ملی اند، ممکن است بفرمائید تکلیف امثال تختی و مصطفی طوسی و
همه آنها که نام و عکسشان به همت فرزند مرحوم تهامی(فتو تهامی
روبروی ساختمان قدیمی مجلس) منتشر شده، در این مملکت چه می
شود؟
اگر هر مداحی آوازه خوان
است، پس تکلیف امثال شجریان و ظلی و بنان و حتی موذن زاده
اردبیلی که اذان جمعه اش هنور در گوش هاست در این مملکت چه می
شود؟
اگر هر کس دو بند شعر نو
و گاه با قافیه برای دختر همسایه و یا پسر همسایه گفت و یا در
مدح قدرت مدیحه سرائی کرد شاعر است، پس تکلیف حافظ و فردوسی و
شاملو و اخوان و منوچهری و سایه دراین مملکت چه می شود؟
معیار داشته باشیم. به
این آسانی مدال به سینه افراد نصب نکنید.
آنقدر خبر کشته شدن
داداشی را برای ما در رسانه ها بزرگ کردند که خودمان هم
باورمان شد که گویا علی آباد هم شهری است.
این صحنه آرائی های خبری
برای منحرف کردن مردم از دردهای اساسی و مسائل اساسی کشور و
حکومت است. این که نا امنی اجتماعی وجود دارد، در چاقو کشی و
کشته شدن آقا داداشی خلاصه نمی شود. بزرگترین نا امنی در کشور،
نا امنی سیاسی است که از دل آن همه نوع نا امنی دیگری بیرون
زده است.
چرا توجه نمی کنید؟
در گذشته، در باشگاه های
"نیرو و راستی" ایران ورزشکارانی پیدا می شدند که سینه ای
ستبرتر و بازوئی پر توان تر از آقا داداشی ها داشتند، اما به
همان نسبت هم جوانمردی و لوطی گری داشتند و در محلات به خوش
نامی شهره بودند.
در این مملکت امثال
مصطفی کلیائی معروف به "مصطفی زاغی" که پهلوان پایتخت بود و
بازوبند پهلوانی هم داشت برای مقابله با اوباشی که ناموس مردم
از دست آنها در امان نبود مرتکب قتل شد و سالها زندانی بود. نه
در سالهای خیلی دور، بلکه در ابتدای سلطنت محمد رضا، تختی هم
پهلوان پایتخت بود. همچنان که مصطفی طوسی بود، عبدالله کُرمی
بود که هر دو به خوش نامی در محله دروازه شمیران تهران زندگی
می کردند. طوسی رئیس اتحادیه لبنیات فروش ها بود و عبدالله
کُرمی رئیس اتحادیه قصاب ها و هر دو یاور مردم محله. ممکن است
بفرمائید آقا داداشی شغلش چه بود؟ وقتی آقا داداشی را قهرمان
ملی می نامید، تکلیف این افراد چه می شود؟
بقول حافظ:
شهر یاران بود و جای
مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد،
شهریاران را چه شد؟
بهتر نیست در هر مورد که
می خواهیم انتقاد کنیم و یا دست به قلم ببریم کمی تحقیق و
تفکرکنیم؟
خواننده دیگری از ما
گله کرده و نوشته است:
گفته اید"دعبل خزائی"
عرب است و ربطی به ایران و ایرانی ندارد"
1- ایران فقط متعلق به
فارس ها نیست، هم اکنون بیش از 4 میلیون عرب هم وطن
داریم،عراق و بحرین هم زمانی جزو ایران بودند.
2- حتی اگر ایران عرب نداشت هم این جمله عرب ستیز محکوم است.
3- آیا اعتقاد به معجزه
داشتن خرافات محسوب میشود؟ آقای خاتمی، نبوی، صانعی، سحابی و
اکثر مذهبیون به متافیزیک، امام غایب و...معتقد هستند، در قرآن
هم از جن و انس سخن گفته شده. آیا میتوان آنرا خرافات نامید؟
پیک نت: دوست گرامی، شما
فقط یک نمونه به ما نشان بدهید که همین افرادی که از آنها نام
برده اید، گفته باشند و یا مدعی شده باشند که با گذاشتن پیراهن
امام رضا و یا هر امام دیگری روی چشم آدم کور، آن کور شفا پیدا
کرده است؟
ادعائی که در باره خزائی
به وفور و به کرات در سایت هائی که معلوم نیست به کجا وصل اند
مطرح شده است.
ما نه کرد غیر ایرانی
داریم و نه عرب غیر ایرانی، نه آذربایجانی غیر ایرانی و نه
بلوچ غیر ایرانی. همه آنها در درجه اول ایرانی اند. ایران به
شمول خوزستان کانون شعرجهان است. شاعر کم داریم که برویم دنبال
دعبل خزائی و پشت این نام چند هزار مداح را سازمان بدهیم که
نقش کمی در سر کوب مردم معترض به کودتای 22 خرداد و ترویج
خرافات و انواع دیگر مسائلی که جای طرح آن اینجا نیست نداشتند؟
شرافتمندانه پاسخ بگوئید نه با غیرت کاذب قوم گرائی و ملی
گرائی که در جمهوری اسلامی باب شده: مردم ایران "دعبل خزائی"
می شناسند؟ مردمی که حتی با نام گمنام ترین شعرای ایران آشنا
هستند، دعبل خزائی می شناسند؟
شما فقط یک نمونه به ما
نشان بدهید که آیت الله خمینی ادعاهای طرح شده از جانب شما و
انتصاب آن به روحانیون و ملی مذهبی هائی که از آنها نام برده
اید، در آن همه سخنرانی که پیش و پس از انقلاب کرده تائید کرده
باشد. مگر در زمان حیاتش نرفتند و ادعای ارتباط با امام زمان و
طرح پیشگوئی نکردند و او همه شان را از خانه اش بیرون نکرد؟.
هفته نامه و روزنامه های پیش از 28 مرداد را ورق بزنید تا
ببینید چه تعداد مدعی امام زمان و کور شفا یافته و چلاق دونده
شده و ... در آن دوران در ایران ظهور کرده بود تا بالاخره کار
به کودتا کشید و همه این ظهورها خاتمه یافت. البته که باید
دنبال حقوق ملی و حقوق مردم ایران در هر بخش ایران و هر قوم
ایرانی با هر زبانی بود، اما نه با چسبیدن به دعبل خزائی. در
واکنش به تلاش حکومت برای محو تاریخ و هویت ایرانی، از آنسوی
بام نباید افتاد و به قول شما برای دفاع از خلق عرب خوزستان؛
برای دعبل خزائی هم شناسنامه صادره از اهواز صادر کرد.
بچه روی بام خانه بازی
می کرد و مادرش وسط حیاط رخت می شست. یکبار سرش را بلند کرد و
دید بچه لب بام سرگرم بازی است. جیغ زد: برو عقب. و بچه چنان
از وحشت عقب عقب رفت که از آنسوی بام افتاد.
مواظب باشید از آنسوی
بام نیفتید! |