شخصیتی مانند
آقای احمدی نژاد که
حرکات بنیادین در ساختار دولت و مواضع کلان
دارد نشان می دهد که مایل است
تاریخ جدید با او آغاز شود. معمولا
افرادی که می خواهند نقطه آغاز و مبدع
حرک بعدی باشند، تحقیر و کوچک نمایی
جریان پیش از
خود را دارند.
آقای
احمدی نژاد از ابتدا ایده های بزرگ
داشته است. احمدی نژاد به مرور
به سمتی رفته که افراد را بر اساس
وفاداری می سنجد و افرادی را که ناخالصی
از منظر او دارند کنار می گذارد و به
دنبال این
هست که یک تیم کاملا یکدست ایجاد کند. معتقدم
برای نگاهی که از گفتمان
حاکم بر ادبیات آقای احمدی نژاد بیرون
می آید ، انتخابات ریاست جمهوری برای
وی یک هدف غایی نبود و هدفی
میانی بود.
منشور
آقای احمدی نژاد در جیب خودش است. و
خودش دقیقا می داند کجا می خواهد برود
و ما فقط می توانیم حدس بزنیم. از نگاه
ارسطو وقتی فرد به هدف غائیش
می رسد آرام می شود. آقای دکتر احمدی
نژاد هنوز آرام نشده است.
خیلی ها
بعد از قضایای اخیر می گویند ما همان اول گفتیم این اتفاقات
خواهد
افتاد اما گوش شنوایی نبود.
سیاست به معنی
کنترل،
مدیریت و هدایت است. اگر بتوانید دشمن را
مدیریت کنید خوب است اما اگر دوست
را مدیریت نکنی به دشمن شما بدل می
شود. در اینجا میزان کنترل پذیری مهم
است.
ما از ابتدا
می دانستیم آقای احمدی نژادی که رفیق ماست، در دور دوم به
رقیب ما بدل می شود. او می خواهد برای
انتخابات سال 92 با تیم و کاندیدای
خود به میدان بیاید.
آقایانی که
به ریاست جمهوری می رسند معمولا دو مدل در
ذهن دارند. یکی مدل چاوز که قانون
اساسی را به سود خود تغییر دهند و اگر
نشد به سراغ مدل پوتین می روند. این
اصلا عجیب نیست. این تا زمانی که به یک
جریان موثر تبدیل نشده خطرناک نیست.
اما اگر شد می توان مدیریتش کرد.
برداشت
احمدی نژاد این بود که جریانات اصولگرا یک نمایش ترتیب دادند
تا با
حضور وی، میدان را گرم کنند و در انتها، آقای
لاریجانی را از آن بیرون
بیاورند و می گفت معنی ندارد من که
اینقدر زحمت کشیدم ، نادیده گرفته شوم.
می گفت جمعیت ایثارگران که من موسسش
بودم ، ناگهان کاندیدای دیگر را مورد
حمایت قرار می دهد و من که وجهه
جناح راست را در شورای شهر
دوم و شهرداری
تا حدودی بازسازی کردم حالا کنار بروم و دیگری
را بیاورند؟ ضمن اینکه می
گفت وقتی وارد آزمایشگاه اجتماع می
شوید فرمول من جواب می دهد
اما فرمول آنها خیر. پس جامعه را نمی
شناسید. این ذهنیت اوست و باید از
دریچه دید او نگاه کرد تا بتوان حرکات
او را حدس زد. در همین قضایای اخیر
که شما اشاره کردید بسیاری می گفتند
ایشان همین فردا استعفا می دهد! من می
گفتم ایشان استعفا نمی دهد چون وسط
پروژه است و تا اخرین لحظه خواهد ماند
.
حدس
من این است که داخل ذهن او اینگونه است
که در محق بودن خود تردیدی ندارد.
آرمان متعالی دارد، ماموریت مقدسی که
برای خود قائل است که معلوم نیست چیست
؛ در نیمه کار است. گمان می کند حالا
یکسری افراد که منافع آنها در خطر
افتاده می خواهند پروژه من را منکوب
کنند. او کنار نمی رود و در نهایت به
سمت یک گام به پس و دو گام به پیش و
یکپارچه ساختن مابقی اعضای تیم خود می
رود تا دیگر از ناخالصی ها ضربه نخورد.
می گویند
آقای احمدی نژاد نقش دوم نمی پذیرد. این مساله در او دیده شده
است؟
پاسخ
من به این سوال بسیار حساس است چون
عواقب بدی
دارد. این خصلت لیدرشیپ است. از بچگی در مهد
کودک دو گروه بچه وجود دارد.
یک سری می گویند کی یار من و گروه دیگر می
گویند من یار کی؟ آقای احمدی
نژاد از دسته اول بوده تا هدایتگر
جریان سیاسی شود. اعتماد به نفس بالای که
دارد و باوری که به خود دارد دلیل رشد
اوست. این عیب نیست اما اگر به سطحی
برود که تحلیل عینی از جامعه نداشته
باشد وبا توهم تحلیل کند خطرناک است
اما
اگر جز این باشد اشکالی ندارد و به
عنوان نفر اول اجرایی کشور، می تواند
پروژه های خود را پیش ببرد والا سیستم
برای حفظ خود او را کنار می گذارد. |